بحران منجر به برکناری بشار اسد از ریاستجمهوری سوریه در سال ۲۰۱۱ به عنوان یک قیام مردمی آغاز شد و سپس به یک جنگ داخلی خونین تبدیل شد که در آن قدرتهای خارجی مختلف به عنوان بازیگران دستنشانده حضور داشتند. در طی سیزده سال گذشته، بازیگران خارجی برجستهای از جمله کشورهای عرب حوزه خلیج، حزبالله، ایران، گروههای مسلح عراق، اسرائیل، روسیه، ترکیه و ایالات متحده در این درگیری مداخله کردند. با این حال، در نهایت، این سوریها بودند که عمدتاً خودشان موفق به سرنگونی رژیم اسد شدند، به ویژه گروه شورشی هیئت تحریر الشام (HTS) به رهبری ابو محمد الجولانی (یا احمد الشراء که اکنون نام مستعار خود را کنار گذاشته است) نقشی مرکزی ایفا کرد. خانواده اسد به روسیه فرار کردند و پناهندگی دریافت کردند، در حالی که الشراء در دمشق ماموریت ایجاد یک حکومت جدید را آغاز کرد. این سؤال که او چگونه این کار را در کشوری بزرگ، متنوع و با تنوع سیاسی، با تعداد زیادی از گروههای مسلح که ممکن است بر سر قدرت مبارزه کنند و یک درگیری فعال در شمال شرق، انجام خواهد داد، سؤالی است که سوریه اکنون با آن مواجه است.
همسایگان نزدیک سوریه و قدرتهای علاقهمند از نقاط دورتر، از جمله روسیه و ایالات متحده، با دقت نظارهگر نحوه حکومت HTS، یک متحد پیشین القاعده، هستند و میبینند که آیا گزارشهای مربوط به میانهروی آنها درست است یا تنها آرزوهای توخالی. بسیاری نگرانند که کشور ممکن است به دوباره به جنگهای جناحی فرو برود اگر تفاهمات غیررسمی که بین گروههای مسلح پس از سقوط رژیم برقرار شد، شکسته شود. برخی تلاش برای برقراری ارتباط با HTS دارند؛ دیگران به توافقات موقت برای حفاظت از منافع خود روی آوردهاند؛ و برخی – بهویژه ترکیه، اسرائیل و ایالات متحده – نیز از نیروی نظامی برای مقابله با تهدیدات احتمالی و پیشبرد منافعشان استفاده میکنند.
در حملات هوایی متوالی از ۸ دسامبر، اسرائیل تخمین زده میشود که ۷۰ تا ۸۰ درصد از توان نظامی سوریه را نابود کرده است و در شمال شرق، یک نماینده ترکیه با یک شبه نظامی تحت حمایت آمریکا و مسلط به کرد را مبارزه میکند که یک بحران انسانی جدید ایجاد کرده است. در این بستر، کارشناسان گروه بحران یک بررسی مختصر در مورد بحثها در پایتختهای مختلف در مورد جدیدترین تحولات ارائه میدهند.
رژیم اسد دشمن دیرینه ترکیه بود و سقوط آن فرصتی و چالشی برای آنکارا به همراه دارد. تغییر قدرت از متحدان اهریمنی اسد، روسیه و ایران – که ترکیه نیز در خاورمیانه با آنها رقابت میکند – به آنکارا فرصتی میدهد تا نفوذ خود در سوریه را افزایش دهد. آنکارا برای سالها با HTS بهطور عملیاتی همکاری کرده است و این روابط میتواند اکنون به هدایت مقامات جدید در دمشق به سمت مورد دلخواه ترکیه کمک کند.
سقوط رژیم همچنین ممکن است راه را برای بازگشت بسیاری از پناهندگان سوری که در ترکیه زندگی میکنند، باز کند و به دولت ترکیه تسکین دهد از آنچه که در حال تبدیل شدن به یک معضل سیاسی و فشار بر منابع کشور بود.
اما این تحولات اصلیترین نگرانی امنیتی آنکارا را حل نکرده است – محوطهای خودمختار در شمال شرقی سوریه که نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) در آن حکومت میکنند؛ گروهی که به ایالات متحده در شکست داعش کمک کرد. مؤلفه غالب SDF واحدهای حفاظت از مردم (YPG) است که با حزب کارگران کردستان (PKK) که ترکیه، ایالات متحده و اتحادیه اروپا آن را به عنوان یک سازمان تروریستی تعیین کردهاند، ارتباط دارد.
سؤالات کلیدی اکنون این است که چگونه رابطه آنکارا با HTS تکامل خواهد یافت و هر دو ترکیه و شورشیان سابق چگونه با SDF برخورد خواهند کرد.
هنگامی که آنکارا برای اولین بار از برنامه حمله شورشیان مطلع شد، به احتیاط توصیه کرد. مقامات ترکیه نگران بودند که حمله برای شورشیان چیزی به همراه نداشته باشد و در عین حال باعث یک ضد حمله رژیم و روسیه شود که همچنان پناهندگانی را به ترکیه روانه کند. آنها میگویند که به شورشیان هشدار دادند که به خطوط رژیم حمله نکنند، اما معلوم شد که شورشیان به هر حال این کار را خواهند کرد. در آن نقطه، آنکارا ممکن است پذیرفته باشد که حمله پیش نرود یا شاید نتیجهای موقت بگیرد: فشار بر دمشق برای مذاکره با مخالفان سوری، همسو با تمایل ترکیه برای یک رژیم اسد ضعیف شده، اما نه نابود شده.
آنکارا با پیشرفت سریع شورشیان تا دمشق شگفتزده شد، اما به سرعت حرکت کرد تا حمایت خود را از نظام جدید علامت دهد. ابراهیم کالین، رئیس اطلاعات ترکیه، چهار روز پس از سقوط رژیم در دمشق حضور عمومی داشت. در ۱۴ دسامبر، ترکیه سفارت خود را در پایتخت سوریه، که در سال ۲۰۱۲ بسته شده بود، بازگشایی کرد.
ترکیه در موقعیت مناسبی است تا به سوریه جدید اقتصادی و سیاسی کمک کند. شرکتهای ترکیه آماده هستند تا در بازسازی کشور نقش ایفا کنند. سقوط رژیم اسد نقطه پایانی بر ماهها شکست برای استراتژی منطقهای جمهوری اسلامی بود.
در سپتامبر، اسرائیل کارزار خود علیه حزبالله در لبنان را که مهمترین شریک غیر دولتی تهران در شبکه محور مقاومت است ت
شدید کرد. در اکتبر، تبادل حملات و ضدحملات با اسرائیل نشان دهنده کمبودهای پدافند هوایی ایران و آسیب به تولید موشکی آن بود.
اعلام آتشبس در لبنان در اواخر نوامبر ممکن است به ایران فرصتی برای تجدید قوا و کنترل خسارت داده باشد. اما حمله سریع شورشیان در سوریه به سرعت این امکان را از بین برد و در کمتر از دو هفته، متحدی را که ایران سالها برای بقای آن خون، گنجینه و حیثیت قربانی کرده بود، برکنار کرد.
به گفته مقامات ایرانی، سرنوشت اسد توسط خطاهای خودش تعیین شد: او بر یک کشور فاسد حکومت میکرد، با نظامی که وقتی تحت فشار قرار گرفت، از دفاع جدی از او شانه خالی کرد. وقتی نیروهای شورشی به سرعت پیشرفت کردند، نه ایران و نه شرکای آن وارد عمل نشدند.
هر چند دشوار است که بدان چکار کردند از آنجا که آنها با محدودیتهای عملیاتی در ارسال سلاح و نیروهای اضافی روبرو بودند یا در تلاش برای نجات متحدی که به نظر میرسید نیروهای مسلح خود او قبلاً تسلیم شده بودند هیچ معنایی ندیدند. ممکن است ترکیبی از هر دو باشد.
سقوط اسد نه تنها جمهوری اسلامی را از یک متحد دولتی دیرینه جدا میکند، بلکه برنامههای بازسازی تواناییهای نظامی کاهش یافته حزبالله از طریق سوریه – یک مسیر انتقال که بهطور منظم در تیررس اسرائیل قرار دارد – را نیز چالشبرانگیزتر میکند.
راهروهای تأمین در دکترین “دفاع پیشقراول” ایران، که زمانی برای تلاشهای آن برای اعمال قدرت و مهار دشمنان مرکزی بودهاند، به شدت آسیب دیدهاند.
هرچند گفته میشود که دولت ایران با مقامات جدید سوریه که HTS رهبری میکند در تماس بوده است، اظهار نظر الشراء مبنی بر اینکه رژیم اسد سوریه را “میدان بازی برای آرزوهای ایران” کرد، نشاندهنده محدودیت در روابط در کوتاهمدت است و ایران را در معضلی قرار میدهد.
اگر دولت آینده سوریه دچار تفرقه شود، تهران ممکن است به بهرهبرداری از شکافها امیدوار باشد. اما در عین حال، با چالش کوتاهمدتی در چگونگی حفظ دسترسی به لبنان و شرکای حزبالله خود مواجه است.
ضربات مشترک بر حماس، حزبالله و اسد در چهارده ماه گذشته، مشکلات موجود در نگاه منطقهای ایران را آشکار ساخته است.
برای اسرائیل، برکناری رژیم اسد از سوریه هم فرصتها و هم مخاطراتی فراهم میکند. سقوط این رژیم، ضربه دیگری به ایران، دشمن اصلی منطقهای اسرائیل و «محور مقاومت» است. این محور، توسط ایران برای آزار اسرائیل بهطور نیابتی و در عین حال محافظت از خود در برابر حمله اسرائیل ایجاد شده بود. برای اسرائیل، سوریه دیگر مسیر قابل اعتمادی نیست که تهران بتواند از آن برای تأمین حزبالله لبنان خود استفاده کند. در همین حال، اسرائیل به اسد برای جلوگیری از حملات شبهنظامیان مورد حمایت ایران از بخشهایی از بلندیهای جولان که تحت کنترل سوریه بودند، وابسته بود. اکنون دو عنصر غیرقابل پیشبینی در این ترکیب قرار دارند: صعود هیئت تحریر الشام (HTS)، گروه اسلامگرای سنی، به قدرت حداقل موقت در دمشق و رشد نفوذ ترکیه. این تغییرات اسرائیل را واداشته است که برخی امور را خود به دست بگیرد.
برخی از تمرکز آن بر بلندیهای جولان، بخشی که اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ اشغال کرده و بعداً ضمیمه خود کرد، قرار دارد. (دولت ترامپ ضمیمه جولان توسط اسرائیل را در سال ۲۰۱۹ به رسمیت شناخت و دولت بایدن این موضع را حفظ کرده است. بیشتر کشورهای جهان همچنان بلندیهای جولان را به عنوان منطقهای اشغالی تلقی میکنند.) در سال ۱۹۷۴، ایالات متحده توافقی را ترتیب داد که به موجب آن ارتش سوریه از منطقهای به عرض حداکثر ۸ کیلومتر به شرق و شمال شرق بلندیهای جولان تحت اشغال اسرائیل خارج شود. از آن زمان، آرامش عمدتاً در آن جبهه حاکم بوده است، اما سقوط اسد نگرانیهایی را در دولت اسرائیل برانگیخته است. در هرج و مرج ناشی از این وضعیت، مقامات تصور کردند که شورشیان و دیگر گروههای خصومتآمیز ممکن است به سمت جنوب غرب پیشروی کنند و خطری برای ساکنان جولان ایجاد کنند. در بلندمدت، اسرائیل ممکن است نگران شود که حکومت جدید در سوریه ممکن است سلطهاش بر بخشهای جولان که تحت کنترل دارد را به چالش بکشد.
در ۱۵ دسامبر، کابینه اسرائیل برنامهای ۱۱ میلیون دلاری برای دوبرابر کردن جمعیت بلندیهای جولان تصویب کرد، با تأکید بنیامین نتانیاهو نخستوزیر بر اینکه «تقویت بلندیهای جولان تقویت دولت اسرائیل است». در این زمینه، چند ساعت پس از سقوط رژیم اسد در ۸ دسامبر، نیروهای اسرائیلی وارد منطقه غیرنظامی شدند. همان روز، نتانیاهو مدعی شد که پیمان ۱۹۷۴ «فروپاشیده» زیرا سوریه دیگر ارتش کارایی ندارد که بتواند به تعهداتش عمل کند. با این حال، در ۹ دسامبر، دانی دانون، سفیر اسرائیل در سازمان ملل، تأکید کرد که دولت «همچنان به چارچوب توافق پایبند است» و اقدامات انجامشده در جولان محدود و موقتی هستند. (در همان روز، یک سخنگوی سازمان ملل اسرائیل را متهم به نقض توافق ۱۹۷۴ کرد.)
عملیات اسرائیل تنها به جولان محدود نبوده است. نیروهای آن در سمت سوری کوه حرمون/جبلالشیخ، قلهای استراتژیک که بر دمشق مشرف است، و همچنین در تعدادی از پایگاههای رها شده توسط ارتش سوریه و چندین روستای فراتر از منطقه حائل، از جمله خضر، قنیطرا، ام بطنا و مدینهالبعث، براساس گزارشات محلی سوری و یک افسر نظامی اسرائیلی موضع گرفتهاند. علاوه بر این، اسرائیل بسیاری از تسلیحات سنگین ارتش سوریه را نابود کرده، و مدعی است که درصدد از بین بردن بیش از ۷۰-۸۰ درصد آنها بین ۹ تا ۱۴ دسامبر بوده است، زیرا سعی در حذف بیشتر نیروی هوایی سوریه، سامانههای دفاع هوایی دریایی، و انبارهای تسلیحات شیمیایی و مکانهای تولید، موشکها، تانکها و دیگر داراییها داشت.
سقوط سریع رژیم اسد در اردن نگرانیها و امیدهایی برانگیخته، کشوری که مدتها در تلاش برای مدیریت عواقب ناشی از جنگ داخلی تلخ همسایهاش بوده است. این کشور، که مرز شمالی خود با سوریه را در ۶ دسامبر بسته است، از وقوع خشونتهای بیشتر آگاه خواهد بود اگر توافق غیررسمی میان شبهنظامیانی که اسد را سرنگون کردند، از هم بپاشد. در حالی که در انتظار رویدادها به سر میبرد، موقتاً از اتخاذ موضع رسمی در مورد نیروهای جدید در دمشق خودداری کرده است. با این حال، عمان حمایت خود از آیندهای نو برای مردم سوریه را اعلام کرده، از جمله در سخنرانی وزیر امور خارجه اردن، ایمن صفدی. صفدی در ۸ دسامبر گفت اردن آماده است تا «تمام حمایتهای ممکن را به مردم سوریه در تلاشهایشان برای بازسازی میهن، نهادها و نظام سیاسیشان، بهگونهای که امنیت، حاکمیت، آزادی و زندگی آزاد و با ارج برای تمام شهروندانش را تضمین کند، ارائه دهد».
برای پادشاهی، برکناری اسد به معنای امکان حل تعداد زیادی از چالشهای استراتژیکی است که به رژیم او مرتبط بودهاند. اولاً، سوریه به عنوان چیزی که بسیاری آن را بهعنوان «دولت مواد مخدر» توصیف میکردند، به شدت درگیر تولید و توزیع آمفتامین غیرقانونی کاپتاگون شده بود، و اردن به مسیر اصلی زمینی برای انتقال این دارو به عربستان سعودی و دیگر کشورهای عرب خلیج تبدیل شده بود. بخش چهارم زرهی نخبه سوریه، به رهبری برادر بشار اسد، ماهر، به شدت در این تجارت درگیر بود. با سقوط رژیم، مقامات اردنی به الشترا اعتماد خواهند کرد که وعده او برای پایان دادن کامل به این تجارت را به انجام رساند. قاچاقچیان مواد مخدر با کمی دشواری از مرز طولانی سوریه-اردن عبور میکردند و قاچاقچیان اسلحه یا نفوذگران مسلح نیز ممکن است چنین کنند، بنابراین امنیت مرزی در دستور کار پادشاهی با حکومت جدید سوریه قرار خواهد گرفت. در حالی که بخش غربی مرز که در مجاورت استان سویدای پرجمعیت سوریه قرار دارد، دارای استحکامات بوده و به شدت محافظت میشود، بخش شرقی عموماً بیابانی سبک نگهبانی شده است.
ثانیاً، اگر صلح سوریه حفظ شود که اردن بسیار امیدوار به آن است، این امر امکان بازگشت آوارگان سوری که میزبانی کرده را فراهم خواهد کرد. برآورد میشود که ۱.۴ میلیون سوری در حال حاضر در اردن زندگی میکنند که از این تعداد ۶۲۰,۰۰۰ نفر بهطور رسمی بهعنوان آواره ثبت شدهاند. برخی از آنها از سال ۲۰۱۱ در اینجا بودهاند. مسأله آوارگان بارهای زیادی را بر پادشاهی تحمیل کرده، بهویژه که کمکهای بینالمللی در سالهای گذشته کاهش یافته است.
وزیر کشور اردن، مازن فرایا، روز پس از برکناری اسد گفت که دلیل اصلی عدم بازگشت سوریها به خانه عدم امنیت بوده است، به گفته او نگرانی از اقدامات تلافیجویانه رژیم. با قدرت جدید در دمشق، فرایا ادعا کرد که این نگرانی تا حد زیادی برطرف شده است. اما این که آیا سوریه بهطور مداوم مطابق با وعدهها عمل میکند و بسیاری از لبنانیها به صورت منطقی نگران چگونگی حکومت این گروه هستند.
همزمان، تعدادی از لبنانیها مدتها از رژیم برکنار شده اسد ناراحت بودند. ارتش و دستگاههای اطلاعاتی سوری در جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵-۱۹۹۱) مداخله کردند و در دوره پس از جنگ نقشی غالب داشتند. بسیاری از لبنانیها سوریه را بهخاطر ترور ۲۰۰۵ نخست وزیر رفیق الحریری و کشتارهای دیگر مقصر میدانستند. موجی از اعتراضهای عمومی که با فشار بینالمللی همراه بود، در سال ۲۰۰۵ منجر به خروج نیروها و عناصر اطلاعاتی سوریه شد. با این حال، معمول بود که لبنانیها اصرار کنند که سوریه چنانکه چند نفر در ۸ دسامبر از زندانهای تازه گشودهشده رژیم اسد بیرون آمدند، در آنها زندانیهای لبنانی داشت.
شروع جنگ داخلی سوریه در سالهای ۲۰۱۱-۲۰۱۲ به نگرانی منجر شد که نبرد ممکن است لبنان را در بر گیرد، در حالی که ورود تا ۱.۵ میلیون آواره سوری تنشهای اجتماعی ایجاد کرد. آنان در لبنان که بسیاری از مشکلات کشور را به درب رژیم اسد نسبت دادند، از سقوط آن خوشحالاند. ظاهر شدن زندانیان لبنانی آزاد شده، بسیاری از سیاستمداران از جمله وزیر امور خارجه پیشین جبران باسیل و رئیسجمهور پیشین میشل عون، را که ادعاهای سوریه مبنی بر نبود زندانیان لبنانی را پذیرفته بودند، شرمنده ساخت.
در بین لبنانیهایی که با حزبالله مخالفاند – بسیاری از هر دو گروه مسیحیان و سنیها، و همچنین برخی شیعیان – اکنون برخی فرصتی برای تغییر توازن قدرت در لبنان علیه حزب میبینند. در طی جنگ ایران و اسرائیل، نمایندگان احزابی با این گرایش – مانند نیروهای لبنانی – گفتند که انتظار داشتند خطوط تأمین حزبالله از طریق سوریه به دلیل درگیری قطع شود، مانع از تجدید نیروهای این حزب و حفظ آنچه که به آن سلطه در سیاستهای لبنانی توصیف میکنند، شود.
اکنون، ناظران نگرانند که حزبالله ممکن است به آسیبهای خود با اعتراضات خیابانی و ترورها واکنش نشان دهد. ممکن است خرابیهایی که رهبری و تسلیحات حزب در دستان اسرائیل دیدهاند جلوی چنین سناریویی را بگیرد. اما یک حزبالله در گوشهگیر میتواند هنوز هم یک لبنان ناپایدار را بیثبات کند.
اما توجه روسیه نهایتاً به جای دیگری معطوف شد. حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ باعث کاهش تدریجی نیروهای این کشور در سوریه شد. تا نوامبر ۲۰۲۴، تنها دو گردان از سربازان نظامی روسیه و یک اسکادران هواپیمای روسی باقی مانده بود. (بیبیسی تخمین زده بود که حدود ۷,۵۰۰ سرباز روسی در ابتدای سال در سوریه بودند، اما مسکو هیچگونه اطلاعات رسمی منتشر نکرده است.) کیفیت فرماندهان روسی در سوریه نیز کاهش یافت، بهطوریکه مسکو افسرانی را به سوریه فرستاد که در اوکراین عملکرد ضعیفی داشتند. روسیه نیز ذخایری نداشت که بتواند در مواقع اضطراری به سرعت مستقر شود و رژیم اسد را تنهایی و بدون پشتیبانی رها کرد، وقتی HTS حمله خود را آغاز کرد.
ممکن است روسیه بر استقامت رژیم اسد بیش از حد حساب کرده باشد. منابع گروه بحران که به دولت روسیه نزدیک هستند، میگویند که ارتش روسیه معتقد بود که ارتش سوریه، که از نظر تعداد بر نیروهای شورشی برتری داشت، میتواند هر حمله شورشی را دفع کند، یا حداقل بتواند راههای منتهی به دمشق را حفظ کند. ناگهان با پیشروی سریع شورشیان به حلب، دومین شهر سوریه، مسکو به بررسی راههایی برای تثبیت جبهه پرداخت. اما وقتی دید که ارتش سوریه توان مقاومت برای رژیم را ندارد، تردید کرد. با دریافت پناهندگی خانواده اسد در روسیه، اولویت اصلی مسکو در سوریه حفظ پایگاههای دریایی خود در طرطوس و پایگاه هوایی حمیمیم بود. کشتیهای جنگی روسیه از سال ۱۹۷۱ در طرطوس پهلو میگرفتند، در زمان شوروی، در حالی که حمیمیم از سال ۲۰۱۵ به عنوان قطب عملیاتی برای نیروهای روسیه در سوریه و همچنین برای اعزام نیرو به آفریقا خدمت کرده است. گزارشها حاکی از آن است که روسیه برای دسترسی مداوم به این پایگاهها با HTS مذاکره کرده است، اما در روزهای اخیر اقدام به خارج کردن داراییهای خود از سوریه کرده است. در زمان انتشار این گزارش، روسیه حدود ۴۰۰ سرباز خود را از سوریه خارج کرده و مذاکراتی با HTS در مورد خروج بیشتر نیروها در جریان بود. از اینرو، مشخص نیست که آیا کرملین میتواند این پایگاهها را حفظ کند و یا برای چه مدت. از دست دادن این پایگاهها به شدت به جاهطلبیهای آن در منطقه و حتی فراتر از آن آسیب خواهد زد. بهطور کلی، روسیه به دنبال همکاری با مقامات وقت در هر جا که منافع داشته باشد، است. بنابراین، آماده است که با HTS و دیگر جناحهای در حال رقابت برای قدرت در سوریه پس از اسد و همچنین با ترکیه که اکنون کرملین آن را بهعنوان یک بازیگر کلیدی در کشور میشناسد، گفتگو کند. اما در یافتن نقشی در سیاست داخلی سوریه با چالشهایی روبهرو خواهد شد، زیرا چیز زیادی برای ارائه به مقامات جدید ندارد که خاطرات زندهای از روسیه بهعنوان کشوری که هواپیماهایش صفوف شورشیان را زیر گرفته و بیمارستانها را در شهرهای در اختیار مخالفان بمباران کردهاند، دارند. پس از اعطای پناهندگی به اسد، وزارت خارجه روسیه از قدرتهای جدید در دمشق خواست تا حکومتی فراگیر تشکیل دهند و اعلام کرد که سوریها باید آینده خود را تعیین کنند.
فلسطینیان خسته از جنگ نگرانند که برکناری رژیم بشار اسد -یکی از نتایج غیرمنتظره جنگ اسرائیل که از حمله حماس به نوار غزه در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ ویران کرده است- ممکن است تلاشهای دیپلماتیک که به نظر میرسد در حال جلب توجه هستند را از مسیر خارج کند. در هفتههای اخیر، مذاکرات میانجی شده توسط قطر بین حماس و اسرائیل برای دستیابی به آتشبس در غزه از سر گرفته شده است، در حالی که مذاکرات تحت هدایت مصر بین حماس و فتح برای تشکیل یک کمیته تکنوکراتیک جهت مدیریت نوار پیشرفت کرده است. گزارشها حاکی از آن است که دولت جدید ایالات متحده احزاب را تشویق کرده تا مذاکرات را تسریع کنند تا به توافقی دست یابند پیش از اینکه دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور منتخب به قدرت برسد و حماس مصالحههای بیشتری را به هر دو طرف برای توافقات مورد نظر ارائه میدهد. سوال این است که آیا حرکت ادامه خواهد یافت زیرا توجه بینالمللی به سمت سوریه متمایل میشود، در حالی که اسرائیل، کشورهای عربی و دیگر بازیگران بینالمللی بر مدیریت پیامدهای پس از اسد تمرکز کردهاند. فلسطینیان نگرانند که سیاستگذاران غربی ممکن است بیشتر مایل باشند زمان و منابع خود را صرف پرونده سوریه کنند تا حلوفصل وضعیت در غزه، زیرا اولی را بهعنوان یک نگرانی امنیتی مستقیم و دومی را بهعنوان یک مشکل وخیم اما کنترل شده که اسرائیل آن را تحت کنترل دارد، تلقی میکنند. در عین حال، وضعیت در غزه همچنان رو به وخامت است. حمله مخرب ارتش اسرائیل در بخش شمالی نوار، دهها هزار نفر از ساکنان باقیمانده را مجبور به جابجایی به سمت جنوب کرده است. پس از چهارده ماه بمباران و محاصره تقریباً کامل، ساکنان نوار در معرض خطر فزاینده قحطی و گرفتن عناصر زمستانی قرار دارند، با تحویل کمکها به پایینترین سطح تاریخی. برای حماس، سقوط اسد پایانی بر یک تاریخچه پیچیده از روابط ناپایدار و جداشده با رژیم است. این جنبش اسلامگرا، که مقر رهبری در تبعیدش تا سال ۲۰۱۲ در دمشق بود، در سال ۲۰۱۱ تصمیم گرفت در کنار قیام مردمی علیه اسد قرار بگیرد -انتخابی که منجر به اخراج حماس از کشور، از دست دادن یک حامی اصلی حکومتی، و نیز تیرهگشتن موقتی روابط آن با ایران و حزبالله، دیگر شرکای آن در «محور مقاومت» شد. روابط تا جایی بهبود یافت که حزبالله به کمک حماس آمد، هرچند بهناچار و ناتمام، پس از آغاز جنگ غزه. اکنون، شکست اسد بهدنبال عقبنشینیهایی که اسرائیل در سال گذشته به حزبالله و ایران تحمیل کرد، محور مقاومت را به عقب رانده است. فراتر از حماس، جنگ داخلی سوریه از سال ۲۰۱۱ به این سو موضوعی تفرقهآمیز در سیاست و افکار عمومی فلسطینیان بوده است. طرفداران و مخالفان رژیم را در مقابل یکدیگر قرار داده و مسئله سوریه بهعنوان نمادی برای درگیریهایی عمل کرده که حتی از درون گروههای فلسطینی را تجزیه کرده است. رقابتها برای شکل دادن به دورهی پس از اسد، به نظر میرسد در درون بحثهای فلسطینی نیز بازتاب داشته باشد. سرنوشتِ حدود ۴۳۸,۰۰۰ آواره فلسطینی در سوریه -بیشتر آنها متکی به آژانس کمک رسانی و کار سازمان ملل برای کمکها و خدمات اساسی- یک سوال مهم خواهد بود، همانطور که آینده حدود ۱۲۰,۰۰۰ نفر دیگر که در دوران جنگ داخلی از کشور فرار کردهاند و اکنون در سراسر خاورمیانه و اروپا پراکنده شدهاند نیز سوال خواهد بود.
سقوط سریع رژیم اسد دولت عراق و گروههای مسلح عراقی که مدتها بهعنوان بخشی از «محور مقاومت» تحت رهبری ایران در سوریه مستقر بودند را شگفتزده کرد. وقتی HTS حمله سریعی به حلب آغاز کرد، اولین واکنش بغداد تقویت مرز ۶۰۰ کیلومتری عراق با سوریه بود. اکنون که شورشیان دمشق و بخش زیادی از کشور را به تصرف خود در آوردهاند، دولت عراق در حال تلاش برای تدوین سیاستی جدید در قبال همسایه غربی خود است.
در ابتدا، بغداد به دفاع از بشار اسد پرداخت و حمله شورشیان را محکوم کرد. سخنگوی نظامی نخستوزیر محمد شیاع السودانی حتی پیشروی HTS را به پیشروی داعش در سال ۲۰۱۴ تشبیه کرد. در تماس تلفنی با رئیسجمهور ترکیه، اردوغان، السودانی گفت که دولتش در حالی که عناصر خطرناک در سوریه زمینگیر میشوند، بیکار نخواهد نشست و آسیبهای عراق از ناحیه سازمانهای افراطی، مانند داعش، را که در سوریه پایگاهها به دستآوردند، برجسته کرد.
رهبر HTS، الشراء (که هنوز با نام جولانی فعالیت میکرد)، پیامهایی اطمینانبخش فرستاد که هدف اصلی گروه او سرنگونی رژیم دمشق است. رهبری HTS گفت که گروه هیچ قصدی برای ورود به عراق ندارد و در واقع بهدنبال روابط دوستانه با بغداد است. اما دولت عراق شما همچنان مشکوک باقی ماند. به زودی، السودانی تحت فشار گروههای مسلح مورد حمایت ایران و برخی از احزاب شیعه در ائتلاف حکومتیاش برای مداخله نظامی به نمایندگی از اسد قرار گرفت. السودانی به این درخواستها پاسخ نداد، اما مانع از عبور گروههای مرتبط با ایران از مرز به سوریه نیز نشد. هرچند تعداد کمی از آنها این کار را کردند. کسانی که قبلاً در سوریه نیرو داشتند، از جمله کتائب حزبالله، حرکه النجبا و کتائب سیدالشهداء، آماده بودند در صورت دریافت علامت از سوی رهبرانشان وارد نبرد بهخاطر رژیم شوند.
یک عضو از یکی از این گروهها به گروه بحران گفت که تا ۵ دسامبر، زمانی که شورشیان حما را گرفتند، دومین جایزه بزرگ بعد از حلب، روشن شد که ارتش سوریه به جای مقاومت در برابر پیشروی شورشیان در حال عقبنشینی است. در هماهنگی با ایران، گروههای عراقی تصمیم گرفتند وارد نزاع نشوند. در ۶ دسامبر، تمام گروههای عراقی باقیمانده در سوریه به عراق عقبنشینی کردند و ارتش سوریه از شرق کشور عقبنشینی کرد و کنترل را به SDF واگذاشت در مناطقی از دیرالزور تا گذر مرزی البوکمال با عراق رسیدگی کرد.
از زمان تصاحب دمشق توسط شورشیان در ۸ دسامبر، دولت عراق لحن خود را تلطیف کرده است، اما همچنان محتاط و مبهم باقی مانده است، بهویژه در مورد قدرت جدید در دمشق. الشراء که با القاعده در عراق مبارزه کرده بود قبل از اینکه با این گروه جداکند (تحت نام جولانی)، در تغییر موضع بغداد نسبت به HTS با چالش سختی مواجه خواهد شد، هم به دلیل این تاریخچه و هم تسلط گروههای مورد حمایت ایران در سیاست عراق.
بغداد وعدههای HTS برای محافظت از مکانهای مقدس شیعیان در سوریه را بهعنوان چیزی مثبت میبیند، اما همچنین خطر سقوط کشور به یک جنگ داخلی دیگر را نیز میبیند. تأثیر این زمینه بر روابط بغداد-دمشق مشخص نیست. از یک سو، دولت بیانیهای صادر کرد که به اهمیت عراق برای احترام به تمامیت ارضی سوریه و انتخابهای مردم سوریه تاکید دارد. از سوی دیگر، نگرانیها درباره تجدید حیات داعش در حال افزایش است، در حالیکه SDF بر دفع حملات SNA تحت حمایت ترکیه بهسمت غرب تمرکز کرده است. در انتظار یک تغییر مسیر توسط دولت جدید امریکا، همکاری بغداد با نیروهای ائتلاف تحت رهبری امریکا در سوریه بهعنوان سدی برای جلوگیری از سرایت هرگونه بیثباتی از آنجا به عراق ادامه خواهد داد.
کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس نگران این هستند که چگونه میتوانند ثبات سوریه را حفظ کنند، مؤسسات دولتی و حاکمیت آن را حفظ نمایند و از کمکهای بشردوستانه و بازسازی حمایت کنند. آنها نگران فروپاشی دولت و ظهور مجدد گروههای جهادی، و اثرات سرریز چنین تحولاتی بر همسایگان سوریه، یعنی اردن، لبنان و عراق هستند. اگر رهبران جدید سوریه نتوانند کنترل خود را تحکیم کنند، گروههای خشونتطلب ممکن است از خلأ قدرت سوءاستفاده کرده و مناطقی را تصرف کنند یا بهطور بیشتر جوامع قومی و مذهبی دوقطبی شده در طول جنگ داخلی را تضعیف کنند.
همیشه چنین همگرایی دیدگاهها وجود نداشته است. کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس در گذشته نگرشها و درجههای مختلفی از ارتباط با رژیم اسد و گروههای مختلف مخالف سوریه داشتند. در اوایل سالهای جنگ داخلی، همه این کشورها بهجز عمان با دمشق قطع ارتباط کردند. عربستان سعودی، قطر و امارات هر یک از عناصر مخالف سوریه حمایت کردند، از جمله گروههایی که با یکدیگر در جنگ بودند.
پس از شکست تلاشها برای سرنگونی اسد و تداوم بنبست، عربستان سعودی، بحرین و امارات روابط خود با دمشق را عادیسازی کردند و راه را برای بازگشت سوریه به اتحادیه عرب در سال ۲۰۲۳ هموار کردند. هدف آنها این بود که از روابط سیاسی، و بهمرور اقتصادی، برای بیرون کشیدن اسد از مدار ایران استفاده کنند. در اواخر نوامبر، درست پیش از حمله شورشیان، امارات و ایالات متحده گزارشهایی از بحث در مورد تخفیف تحریمها علیه رژیم اسد در صورت فاصله گرفتن آن از تهران داشتند.
برخلاف این، قطر در طول جنگ همچنان به حمایت از مخالفان سوری ادامه داد و نمایندگان آن را در دوحه میزبانی کرد و از هرگونه نزدیکی با اسد امتناع ورزید. کویت نیز از مخالفان حمایت کرد، در حالی که عمان روابط خود با رژیم را حفظ کرد. (در حالی که بیشتر کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس کانالهایی برای ارتباط با گروههای سابق شورشی و مخالف سوری دارند، قطر دارای قویترین پیوندهاست – که پس از آن کویت قرار دارد – و از اینرو بهترین جغرافیایی برای تأثیرگذاری بر دینامیکهای زمینی است.)
واکنشهای کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس به برکناری اسد همگی بر اهمیت امنیت، ثبات و حمایت از مؤسسات سوری تأکید داشتهاند. در بیانیهای رسمی، امارات بر اهمیت حفظ وحدت و حاکمیت سوریه تأکید کرد، در حالی که انور قرقاش، مشاور رئیسجمهور امارات، گفت که اسد نتوانسته بود از “طناب نجاتی که توسط کشورهای عربی مختلف به او انداخته شد” بهرهبرداری کند. بیانیههای عربستان و قطر نیز از اقداماتی که تا کنون مقامات جدید برای محافظت از غیرنظامیان، کاهش درگیری و حفظ نهادهای دولتی سوریه انجام دادهاند، تمجید کردند. قطر همچنین بر اهمیت گفتوگو میان گروههای مختلف مخالف قبلی و نیاز فوری به کمکهای بشردوستانه تأکید کرد.
همه شش کشور عرب حاشیه خلیج فارس برنامههایی را برای گفتگو با دولت موقت سوریه و جناحهای سراسر کشور اعلام کردهاند.
سقوط دولت بشار اسد یک گفتگوی سازنده نادر را در شورای امنیت سازمان ملل به دنبال داشت. از سال ۲۰۱۱، مباحثات شورا درباره سوریه معمولاً به صورت درگیری بوده است، با استفاده روسیه و چین از حق وتوی خود برای محافظت از رژیم اسد. اما زمانی که در ۹ دسامبر مشورتهای بستهای برای صحبت درباره سوریه برگزار کرد، همه اعضای شورا به طرز عملگرایانهای درباره نیاز به سازگاری با موفقیت نظامی HTS رفتار کردند، هرچند برخی، از جمله روسیه، به تأکید بر ریشههای جهادی این گروه ادامه دادند.
اکنون اعضای شورا، و همچنین فرستاده ویژه سازمان ملل برای سوریه، گیر پدرسن، باید بررسی کنند که این سازمان چه نقشی میتواند در انتقال قدرت در این کشور ایفا کند. چارچوب تعامل سازمان ملل، قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت، که در سال ۲۰۱۵ تصویب شد و خواستار “گذار سیاسی تحت رهبری و مالکیت سوریها” بود، باقی میماند. موفقیتهای پی در پی فرستادگان سازمان ملل در متقاعد کردن اسد به این سمت با دشواریهای زیادی مواجه بود.
دیپلماتها در نیویورک فکر میکنند که اصولی که در قطعنامه نهفته است – از جمله نیاز به ایجاد سیستم سیاسی همهشمول، حفاظت از اقلیتها و آمادگی برای انتخابات ملی در آینده – همچنان برای برخورد با مقامات جدید در دمشق مرتبط هستند. اعضای شورای امنیت به نظر میرسد که میخواهند پدرسن را ترغیب کنند تا برای همکاری HTS و دیگر جناحهای سوریه برای مذاکره در مورد آینده کشور، تمایل آنها را بررسی کند، هرچند HTS هنوز نشان نداده است که میخواهد سازمان ملل این نقش تسهیلگری را ایفا کند. با تصرف پایتخت، به نظر نمیرسد این گروه مایل باشد که بهعنوان یک بازیگر در میان چندین بازیگر در مذاکرات به آن نگاه شود.
علاوه بر این، تنها زمانی یک فرآیند تحت هدایت سازمان ملل معتبر خواهد بود که بازیگران منطقهای و قدرتهای خارجی به آن حمایت بدهند. کاهش تنشها در شورا بر سر سوریه ممکن است موقت باشد. دو منبع اختلاف بزرگ وجود دارد. یکی تجاوز نظامی اسرائیل به سوریه است – که از منطقه حائل غیرنظامی تحت نظارت سازمان ملل در بلندیهای جولان فراتر رفته است – که توسط روسیه و بیشتر اعضای شورا انتقاد شده، اما مقامات ایالات متحده بهعنوان یک اقدام امنیتی مشروع از آن دفاع کردهاند.
دیپلماتها در حال حاضر میگویند که میخواهند مباحثات خود را درباره اقدامات اسرائیل در سوریه (و در واقع درباره استدلالهای آنها درباره غزه) از گفتگوها درباره انتقال قدرت پس از اسد جدا کنند. ممکن است نگه داشتن این دو جدا از هم سخت باشد، اگر مانورهای اسرائیل به یک عملیات نظامی بیپایان تبدیل شود.
دومین نقطهضعف، قرار دادن HTS بهعنوان یک گروه تروریستی تحریمشده توسط شورا، است که به سال ۲۰۱۴ برمیگردد. این برچسب مانع از آن نمیشود که سازمان ملل بهصورت سیاسی با HTS درگیر شود، و شورا اقداماتی انجام داده تا کار برای آژانسهای امداد سازمان ملل در سرزمینهای تحت کنترل بازیگران تحریمشده را آسانتر کند. با این حال، این یک مانع برای کشورهایی است که میخواهند با مقامات جدید دوفاکتو ارتباط برقرار کنند و در نتیجه پیشرفت بازسازی سوریه را سختتر میکند.
شورا هنوز مسئله را بهصورت رسمی بحث نکرده است، اما اعضای آن شروع به فکر کردن جدی درباره سوال امکان حذف تحریم HTS کردهاند. چنین تصمیمی زمان میبرد، زیرا اعضای شورا مراقباند که گروه را قبل از دیدن چگونگی تبدیل شدن ریتوریک معتدل آن به عمل بهطور زودهنگام از فهرست تحریم خارج نکنند. برخی بهصورت غیررسمی از حذف تدریجی صحبت میکنند، که در آن تحریمها بهصورت گام به گام و با برآورده شدن معیارهای خاصی توسط مقامات سوریه برداشته میشود، اما بحثهای دیپلماتیک هنوز تا آنجا پیش نرفته است.
با وجود این موانع برای پیگیری قطعنامه ۲۲۵۴ توسط سازمان ملل، شورای امنیت – از جمله کشورهایی که حق وتو دارند – انگیزههای مشترکی برای حفظ زمین مشترک درباره سوریه دارند. پس از سالها بحث و جدل غمانگیز درباره اسد، نه روسیه و نه هیچ قدرت غربی کنترل کاملی بر تحولات سوریه ندارند. تلاش برای متقاعد کردن حاکمان جدید سوریه به رعایت اصول قطعنامه ۲۲۵۴ راهی برای حفظ آبرو در یک لحظه بزرگ عدم قطعیت است.
فعلاً فرستاده ویژه سازمان ملل و تیم او در حال گفتگو با طرفهای خارجی و نیز در ملاقاتهایی در دمشق در ۱۶ دسامبر با رهبران جدید سوریه هستند، پس از آن پدرسن برای یک فرآیند تحت رهبری سوریه و خاتمه سریع به تحریمهای بینالمللی فراخواند.
مثل دیگر کشورها، ایالات متحده از تحولات نمایشی در سوریه غافلگیر شد. به زودی پس از آغاز حمله شورشیان، دولت بایدن به سه نتیجه رسید. اول، دلیلی برای قرار دادن ایالات متحده در مرکز صحنه آنچه در سوریه در حال وقوع بود وجود نداشت، در واقع بهترین حرکت واشنگتن مشاهده و آماده شدن برای رویدادهای احتمالی بود.
دوم، رژیم اسد و شرکای آن نمیتوانستند دفاع مؤثری از سرزمینهایی که در اختیار داشتند انجام دهند، که یا به دلیل کمبود ظرفیت یا به دلیل کمبود انگیزه بود. آخرین نکته این بود که به خوبی ممکن بود رژیم سقوط کند و اگر چنین شد، ایالات متحده مجبور به تعامل با HTS پیروز شود، با وجود تاریخ و وضعیت قانونی این گروه بهعنوان یک گروه تروریستی تعریف شده.
ایالات متحده در سرنگونی رژیم با حملات تند و سریع درگیر نبود، اما همچنان عمیقاً با موضوعات سوریه درگیر است، از طریق حضور نظامیاش در کشور و رژیمهای تحریمهایی که بر دمشق تحمیل کرده است، برخی از آنها مدتها قبل، وقتی حافظ اسد در قدرت بود، وضع شدهاند.
علاوه بر این، روابط نزدیک واشنگتن با اسرائیل به این معناست که ایالات متحده با اقدامات اسرائیل در سوریه مرتبط است. انتظار میرود که بازیگران منطقهای از ایالات متحده بخواهند که بر دولت اسرائیل فشار بیاورد تا این اقدامات را به مشکل زمانی و محلی تبدیل نکند.
حدود ۹۰۰ نیروی نظامی ایالات متحده در شرق و جنوب سوریه مستقر هستند. حضور آنها در سوریه به سال ۲۰۱۵ بازمیگردد، وقتی که ایالات متحده مأموریت ضد داعش را که از آن زمان رهبری میکرد، پایهگذاری کرد. این مأموریت که همچنان در دو کشور سوریه و عراق در حال انجام است، بر همکاری با SDF تمرکز داشت که باعث تنشهای بزرگ با ترکیه، یک همپیمان ناتو شده بود.
نیروهای آمریکایی هنوز در بازداشت هزاران زندانی داعش و مدیریت اردوگاههایی که دهها هزار خانواده مرتبط با داعش و دیگر مردمی که در سرزمینهای سابقاً تحت اداره داعش قرار داشتند، کمک میکنند. بلافاصله پس از سقوط رژیم اسد، ایالات متحده دهها حمله هوایی علیه داعش انجام داد و این مأموریتها را تلاشهایی برای اطمینان از عدم بهرهبرداری این گروه از هرج و مرج جهت تجدید سازمان دوباره معرفی کرد.
عملیاتهای ضد داعش با این حال با دشمنی آنکارا با SDF پیچیده میشود، که وادار شده تا انرژی خود را به دفاع از خود در برابر پیشرویهای SNA تحت حمایت ترکیه معطوف کند. مقامات آمریکایی نگراناند که ترکیه و SNA به سمت شرق حرکت کرده و سعی در برکنار کردن SDF، شریک ضد تروریسم واشنگتن در این کشور کنند.
در حال حاضر، ایالات متحده ابتدا به دنبال متوقف کردن پیشرویهای تحت حمایت ترکیه علیه SDF، و سپس میانجیگری برای توافقی میان آنکارا و گروهی که توسط کردها هدایت میشود است. ایالات متحده هیچ برنامهای برای خارج کردن نیروهای خود از سوریه ندارد، اما دیدگاههای دولت جدید ترامپ در این باره نامشخص است.
در دوره اول ریاستجمهوریاش، رئیسجمهور منتخب بارها تلاش کرد نیروها را از این کشور خارج کند، اما شکست خورد. در جریان یک کنفرانس مطبوعاتی در ۱۶ دسامبر، وقتی درباره آینده نیروهای آمریکایی در سوریه سوال شد، او مطمئن نبود، اما به وضوح نشان داد که ترکیه را بهعنوان یک بازیگر محوری در آنجا میبیند و آن را “کلید” توصیف کرد. این اظهارات به گمانهزنیها درباره رویکرد آینده واشنگتن به شراکت با SDF دامن زد.
ایالات متحده بهسرعت با HTS وارد تعامل شده است، اما چنین دیپلماسیای محدودیتهایی خواهد داشت تا زمانی که واشنگتن تحریمهایی را که تلاشهای بازسازی سوریه را تضعیف میکنند، حفظ کند. در حال حاضر، هیچ برنامهای برای کاهش تحریمها وجود ندارد، اگرچه بحثهای قوی در جریان است که چگونه اثرات آنها را تعدیل کنیم. با این حال، این اقدامات به احتمال زیاد کافی نخواهند بود و نباید سیاستگذاران را از تلاشهای گستردهتر برای تسکین واقعی تحریمها منحرف کند – که بدون آن، انتقال سوریه با خطرات قابل ملاحظهای مواجه است.