سقوط سریع رژیم سرکوبگر بشار اسد پس از یک جنگ داخلی طولانی، واکنشهای متعددی را در پی داشته است. یکی از واکنشهای معقول، ابراز امیدواری است که «فرآیند انتقال قدرت به گونهای مطابق با آرمانهای مردم سوریه انجام شود، و به ایجاد حکومتی مستقل منجر شود.»
برداشت خوشبینانهتری اظهار میدارد: «سقوط یک دیکتاتور بیرحم به قدری نادر است که ما باید از این فرصت برای جشن گرفتن و ادای احترام به کسانی که این موفقیت را به ارمغان آوردند، استفاده کنیم.»
بیانگر انگیزههای عجیب و متعارضی که این جنگ ایجاد کرده، است که طالبان اولین بیانیه را صادر کرده و بیل کریستول نئومحافظهکار بیانیه دوم را. کریستول به این واقعیت اشاره نمیکند که در میان کسانی که این کار را به ثمر رساندند، دشمنان آمریکا در جنگ جهانی علیه ترور (GWOT) نیز بودند. به ویژه اینکه قدرت جدید حکومتی پس از اسد در سوریه، هیئت تحریر الشام است که یک سازمان تروریستی شناختهشده و شاخهای از القاعده میباشد.
اما این تناقض بر دگراندیشان سیاست خارجی گم نشده است که بیشترشان سالها هشدار داده بودند که آمریکا در تلاش برای سرنگونی رژیم اسد، با دشمنان خود از جنگ جهانی علیه ترور متحد میشود. واکنشهای دوگانه داخلی به برکناری رژیم اسد و تحولات بعدی، آخرین نمونه از شکاف بین خواص و عموم مردم در سیاست خارجی آمریکا و چشماندازهای متفاوت برای نقش آمریکا در جهان هستند.
گروه سیاست خارجی تا حد زیادی پیچیدگیهای اخلاقی جنگ داخلی سوریه را نادیده گرفته و این تحولات اخیر را در خلاء تاریخی روایت کرده است، در حالی که منتقدان سیاست خارجی، به ویژه کهنهسربازان، تحولات سوریه را با تردید و حتی نگرانی نگریستهاند.
در میان آنان، سناتور جِی.دی. ونس، معاون رئیسجمهور منتخب و کهنهسرباز جنگ عراق، بود که بیان کرد: «بسیاری از ‘شورشیان’ بهطور واقعی شاخهای از داعش هستند. میتوان امیدوار بود که آنها تعدیل شدهاند. زمان مشخص خواهد کرد.»
این شکاف در درک روایتها تهدید میکند که اطمینان عمومی به سیاست خارجی آمریکا و نهادهایی که آن را اجرا میکنند، را باز هم کاهش دهد.
محور پاسخهای رسمی دولت و مفسرانی مانند کریستول این بوده که نتیجه آزادیبخش برکناری اسد را برجسته کرده و همزمان رابطهها و ژئوپلیتیک متضادی که به این لحظه منجر شد را کماهمیت جلوه دهند. مطابق با روایتهای نئومحافظهکاری، کریستول بهصورت غیرتاریخی این وقایع را بهعنوان مثالی از “قوس کائنات اخلاقی که به سوی عدالت خم میشود”، که تحریف آموزههای دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور در حقوق مدنی است، معرفی میکند.
بهطور مشابه، در حالی که کریستول به عناصر جهادی در ائتلاف ضداسد اشارهای ندارد، تلاشهای آنها را بینالمللی جلوه داده و از “اوکراینیها و اسرائیلیها” تمجید میکند، که به گفته او، “این قوس را در طول چند سال گذشته خم کردند.”
به جای بررسی واقعیت جدید سیاسی در سوریه به عنوان وضعیتی پُر از خطراتی که باید از آن دور بود، کریستول اذعان میکند که “ما در سوریه علایق ملی داریم.” به گفته کریستول، این علایق شامل “منافع منطقهای که با داشتن حکومتی صلحطلب و غیرتروریستی در سوریه پیشرفت میکند” و “تضعیف بیشتر ایران و حزبالله” است.
او برای خوانندگان خود توضیحی نمیدهد که چگونه “منافع منطقهای” با منافع آمریکایی سازگار است. بلکه کریستول تعهد رئیسجمهور منتخب ترامپ به عدممداخله را “حماقت” معرفی میکند.
در واشنگتن، سیاستگذاران از رئیسجمهور در حال کنارهگیری جو بایدن گرفته تا اعضای کنگره مانند سناتور تیم کین، تمایل خود برای همکاری با حکومت جهادی جدید سوریه را اعلام کردهاند. سناتور کین بیان کرد که او به این ایده “باز” است، اما تلاشها باید “بر اساس عملکرد این گروه” باشد.
در مقابل، منتقدان سیاست خارجی آمریکا در منطقه، همانطور که در جنگ داخلی سوریه نیز حضور داشتند، هشدار دادهاند که مشارکت بیشتر در این بحران بهطور ذاتی آمریکا را در اتحاد با مخالفان از جنگ جهانی علیه ترور قرار میدهد و خطر فزایندهای از غرق شدن آمریکاییها در میانه یک باتلاق دیگر ایجاد میکند.
در حالی که اندیشکدهها و سیاستمداران واشنگتن، جدا از هزینههای سیاستهای مورد علاقه خود، ممکن است مشتاقانه به دنبال تغییر صفحه و تغییر روایت مورد علاقه خود باشند، کسانی که بار این سیاستها را متحمل شدهاند، حافظه طولانیتری دارند.
تفاوت در ساختار روایت بهوضوح در بیانیه کهنهسربازان برای آمریکا درباره تحولات سوریه نمایان است.
به جای دیدن برکناری اسد بهعنوان رویدادی بدون پیشینه، آنها بحران را بهعنوان تکرار محتمل جنگ جهانی علیه ترور میبینند و اظهار میدارند که “آمریکاییها بهخوبی میدانند که چگونه تغییر رژیم میتواند به جنگهای بیپایان منجر شود.” کهنهسربازان برای آمریکا این را پژواک وفاق پیشین بین مردم آمریکا میدانند، که تمایلی به مداخله در بحران سوریه نداشتند. آنها استدلال کردند که اظهارات رئیسجمهور بایدن درباره سقوط اسد نشان میدهد که او ممکن است بخواهد “اشتباهات گذشته را تکرار کند.”
فرد فلیتز، تحلیلگر سابق CIA و رئیس ارکان شورای امنیت ملی، نیز تحولات سوریه را از دیدگاه گذشته بررسی کرد و احتیاط کرد. با استناد به بار ایدئولوژیک HTS و ژئوپلیتیک پیچیده منطقه، او استدلال کرد که “بسیار غیرمسئولانه است که مقامات بایدن بخواهند در این بحران دخالت کنند.”
در خارج از اتاقهای بازتابدهنده نهاد سیاست خارجی، تبار القاعدهای HTS و وابستهبودن آن به جهادگران خارجی توجه بیشتری جلب کرده است. دان کالدول، کهنهسرباز نیروی دریایی و مشاور سیاست عمومی برای اولویتهای دفاعی، در X اظهار داشت که “من پیدا میکنم که تشویق به سوی سلفیهای مرتبط با القاعده توسط اندیشکدههای آمریکایی عجیب و فاشکننده است.”
این چرخش نشان میدهد که نهاد سیاست خارجی یا از بسیاری از تجربههای شکستخورده تغییر رژیم نیاموخته یا با دیدی چونمایانه از آن درگیریهای قدیمی عبور کرده تا بر یک هدف ژئوپلیتیکی جدید تمرکز کند: شکست جهاد جهانی از نظر خارج شده؛ شکست جاهطلبیهای منطقهای
ایران در نظر است. تمایل آنها برای چرخش به سمت اولویتهای جدید در همپیمانی با دشمنان دیرین، آخرین نمونه از جداافتادگی آنها از عموم مردم است.
باید اذعان کرد که این اولین بار نیست که ایالات متحده با بازیگران زشت و دشمنان سابق برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی خود همکاری میکند. در طول جنگ جهانی دوم، ایالات متحده در کنار شوروی جنگید، کشوری که دو دهه پیشتر علیه آن نیروی اعزامی فرستاده بود.
با این حال، چنین مقایسهای قابلپذیرش نیست چرا که دولت ایالات متحده در سوریه مجبور به ارتباط با جهادگرایی به خاطر واقعیتهای مادی ژئوپلیتیک نبود. رژیم اسد، علیرغم سوءاستفادههای زیادش، هرگز تهدید مستقیمی برای ایالات متحده یا منافع امنیتی آن نبود. هیچ ستون زرهی اسدی از اروپا عبور نکرد. هیچ گروه دریایی اسدی پرل هاربر را بمباران نکرد. در مورد سیاست ایالات متحده در قبال سوریه، هیچ نگرانی امنیتی وجودی آمریکایی چنین معاملهی فاوستی را مطالبه نکرده است.
اگر دولت ایالات متحده میخواهد سیاست خارجی برای آینده تدوین کند، باید از پاک کردن زیر فرش آثار سیاستهای خارجی گذشته پرهیز کند. این خصوصاً در مورد تاریخ اخیر آمریکا در خاورمیانه، جایی که مردم آمریکا که هنوز اثرات جنگ جهانی علیه ترور را فراموش نکردهاند، مخالف درگیریهای بیشتر هستند.
سیاستمداران باید با احتیاط عمل کنند، مبادا کشف کنند که وقتی تلاش کردند دموکراسی را به خارج صادر کنند، بهطور ناخواسته آن را در خانه دوباره شعلهور کردهاند.
با تشکر از خوانندگان و حامیانمان، Responsible Statecraft سال فوقالعادهای داشته است. بازطراحی کامل وبسایت که بخشی از آن با کمکهای سخاوتمندانه به RS ممکن شده، به همراه نویسندگی شگفتانگیز توسط کارکنان و مشارکتکنندگان خارجی، به افزایش ۱۳۳٪ بازدیدهای ماهانه کمک کرده است. با ارائه تحلیلهای مستقل و بُران درباره درگیریهای مهم در اوکراین و خاورمیانه، همچنین سیاستهای پرتنش واشنگتن، RS به مقصدی مناسب برای خوانندگانی تبدیل شده که به دنبال بدیلها و تغییر در گفتگوی سیاست خارجی هستند.
امیدواریم شما به یک کمک معاف از مالیات به RS برای کمکهای پایان سال خود فکر کنید، چرا که ما برنامهریزی برای راههای جدید برای گسترش پوشش و دسترسیمان در سال ۲۰۲۵ داریم. تعطیلات خود را لذت ببرید و آمادگی برای یک سال پرتحرک پیش رو داشته باشید!
برندان پی. باک
دکتر برندان پی. باک همکار پژوهشی سیاست خارجی در مؤسسه کاتو و دارای دکترای تاریخ از دانشگاه جورج میسون است. برندان حرفهای در اطلاعات است که در ارتش ایالات متحده و گارد ملی ارتش ویرجینیا خدمت کرده و چندین دوره خدمت در افغانستان در حمایت از عملیات آزادیبخش مداوم به اتمام رسانده است.