انتخاب دونالد ترامپ شرایط را برای تلاشهایی که بسیاری انتظار دارند به نوعی به توافق صلح بین روسیه و اوکراین در ماههای آینده منجر شود، فراهم کرده است. نتیجه این تلاشها احتمالاً کل چارچوب امنیتی جهانی را بازتعریف و تعیین خواهد کرد که آیا نظم مبتنی بر قواعدی که از زمان جنگ جهانی دوم برقرار شده، با یک دوره جدید از بیثباتی بینالمللی جایگزین خواهد شد یا خیر.
در هشتاد سالی که از شکست آلمان نازی میگذرد، ایالات متحده به عنوان معمار اصلی ثبات جهانی ظاهر شده است. دهههایی از رشد اقتصادی بیسابقه و صلح نسبی که پس از جنگ سرد آغاز شد، به کشورهای مختلف این امکان را داد که از امنیت و رفاه نسبی تحت چتر قوانین بینالمللی برخوردار شوند. با این حال، اکنون مشخص است که این آرامش باعث غفلت برخی دموکراسیها از تعهدات دفاعی خود شد و همین امر به رژیمهای خودکامگانی مانند روسیه تحت رهبری پوتین این اعتماد به نفس را داد که زمان مناسبی برای برهم زدن نظم موجود فرا رسیده است.
اکنون اوکراین خود را در صف مقدم برخورد بین جهانهای دموکراتیک و استبدادی مییابد. از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای سابق تحت سلطه شوروی برای رهایی از قرنها حکومت امپراتوری روسیه تلاش کردهاند. لیتوانی، استونی و لتونی موفق به ادغام در اتحادیههای اقتصادی و امنیتی غربی شدهاند. اما کشورهایی مانند بلاروس دوباره به مدار کرملین بازگشتهاند. مسیر اوکراین از همه چالشبرانگیزتر بوده است.
از سال ۱۹۹۱، اوکراین به آرامی اما به طور پیوسته از گذشته توتالیتر فاصله گرفته و به سوی آیندهای دموکراتیک و اروپایی حرکت کرده است. با این حال، این تلاشها با تلاشهای روسیه برای بازپسگیری کنترل بر اوکراین با مشکل مواجه شدهاند. از سالهای ابتدایی پس از فروپاشی شوروی، مشخص شد که مسکو ظهور اوکراین مستقل و واقعاً دموکراتیک را به عنوان تهدیدی وجودی برای مدل استبدادی خود میبیند و احتمالاً محرکی برای بخش بعدی عقبنشینی امپراتوری روسیه خواهد بود.
پایداری اوکراین در مقابل تهاجم اولیه روسیه در سال ۲۰۱۴ و حمله تمامعیار ۲۰۲۲ نشاندهنده موفقیت تلاشهای ملیسازی این کشور و قدرت جامعه مدنی اوکراین است. با وجود فشارهای شدید جنگ، اوکراین امروز همچنان به ارزشهای دموکراتیک و ادغام یورو-آتلانتیک متعهد است. این امر توضیح میدهد که چرا پوتین استقلال مداوم اوکراین را اینچنین خطرناک میپندارد.
جاهطلبیهای مسکو امری پنهان نیست. کرملین جنگ خود علیه اوکراین را بهعنوان یک گام حیاتی بهسوی بازسازی امپراتوری روسیه و همچنین ابزاری در مبارزه گستردهتر برای تغییر چشمانداز ژئوپلیتیک میداند. پوتین مصمم است که دولت اوکراین را محو کند، در حالی که همزمان پایههای حقوق بینالملل و امنیت جهانی را تضعیف نماید.
در نگاه پوتین، نظم مبتنی بر قواعد کنونی صرفاً سازهای است که به منافع ایالات متحده خدمت میکند و نه چارچوبی برای همکاری متقابل و سودمند جهانی. او در حال ساخت ائتلافی از خودکامگان همفکر است که جاهطلبی ایجاد نظم جهانی جدیدی را دارند که بر اساس حوزههای نفوذ و قدرتنمایی تعریف شده است، جایی که بزرگترین کشورهای جهان آزادند همسایگان کوچکتر خود را تحت سلطه قرار دهند.
شکافهای اولیه در نظم مبتنی بر قواعد کنونی در سال ۲۰۱۴ با تهاجم روسیه به کریمه و شرق اوکراین آشکار شد. این باعث واکنش ضعیفی از سوی جامعه بینالمللی شد که مسکو آن را بهعنوان دعوتی برای پیشروی بیشتر تلقی کرد. اخیراً، خروج پرآشوب از افغانستان در سال ۲۰۲۱ بهعنوان شاهدی دیگر بر افول قدرت ایالات متحده دیده شد. این امر به پوتین اطمینان داد که با حمله تمامعیار به اوکراین ادامه دهد.
ضعف مستمر غرب پس از تهاجم روسیه در سال ۲۰۲۲ باعث جاهطلبی بیشتر پوتین شده و متحدان استبدادی او را تشویق کرده است. مسکو حضور خود را در آفریقا و خاورمیانه گسترش داده و همکاری خود را با چین، ایران و کره شمالی تقویت کرده است. این محور خودکامگان نقشی فزاینده مهم در تلاش جنگی روسیه ایفا میکند. اخیراً، گروهی متشکل از حدود ده هزار سرباز کره شمالی به تهاجم روسیه به اوکراین پیوستهاند و احتمالاً این آخرین نخواهد بود.
اکنون باید بهوضوح مشخص باشد که پیروزی روسیه در اوکراین، هرچند محدود، استبدادها را در سراسر جهان جسورتر خواهد کرد. این امر زنجیرهای از واکنشها را به وجود آورده و فروپاشی امنیت جهانی را تسریع خواهد کرد. علاوه بر این، رهاکردن اوکراین پیامی هولناک به همه متحدان ایالات متحده ارسال خواهد کرد. این امر راه را برای جهانی بسیار خطرناکتر باز میکند، جهانی که در آن تجاوز با سکوت مواجه میشود و نظم راه را برای هرجومرج منتها میمحل میشود.
هنوز دیر نیست که از این سقوط به سمت قانونگریزی ژئوپلیتیکی جلوگیری کنیم. موضع قاطع غرب بر خاتمه دادن به تهاجم روسیه به اوکراین میتواند همچنان صلح از طریق قدرت را تضمین کرده و پیامی قوی ارسال کند که تجاوز بینالمللی تحمل نخواهد شد. با این حال، عدم موفقیت در این امر امنیت و رفاه جهانی را برای سالهای آینده تضعیف خواهد کرد.
ویکتور لیاخ، مدیرعامل بنیاد اروپای شرقی است. از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸، او مدیر اجرایی صندوق رفاه کودکان اوکراین بود. پیشتر، او در مرکز خدمات اجتماعی برای جوانان اوکراین (۱۹۹۶-۲۰۰۱) و یونیسف (۲۰۰۰-۲۰۰۱) فعالیت داشته است.