سقوط بشار اسد سالها در حال شکلگیری بود و بهظاهر در لحظاتی به وقوع پیوست. با شکستن فصلی که در جنگ داخلی سوریه آرام و بدون تغییر به نظر میرسید، در ۲۷ نوامبر نیروهای شورشی هیات تحریر الشام (HTS) حملهای را آغاز کردند که در عرض چند روز به دومین شهر بزرگ سوریه، حلب، نفوذ کرد. در عرض یک هفته، مجموعهای از پیشرفتهای غیرمنتظره شورشیان باعث سقوط دمشق شد و اسد به مسکو فرار کرد.
در حالی که HTS یکی از بسیاری از بازیگران در جنبش ضد اسد است، عمدتاً رهبری این حرکت را بر عهده داشته و سازمانی با تاریخی یگانه است. این گروه بهعنوان شاخه سوری پیشین دولت اسلامی در سال ۲۰۱۲ بهوجود آمد، و آن زمان با نام جبهه النصره شناخته میشد که نهایتاً از دولت اسلامی تبری جست و با القاعده بیعت کرد. با این حال، جبهه النصره در اقدامی غافلگیرکننده از القاعده جدا شد با دلایل ظاهراً متمرکز بر درگیری محلی در سوریه بهجای جهاد جهانی، و در سال ۲۰۱۷ بهعنوان HTS تأسیس شد. از آن زمان، این گروه توانسته خود را در بافت محلی جا گیرد و با ایجاد “دولت نجات ملی سوریه” و شهرداریهای محلی در استان ادلب، خود را بهعنوان بدنهای مدیریتی ناگزیر معرفی کند.
یکی از صحبتهای رایج درباره سقوط ناگهانی رژیم اسد در سوریه این است که تمرکز روسیه بر اوکراین و خسارات وارده به “محور مقاومت” مورد حمایت ایران در نبردها از زمان حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توسط حماس به اسرائیل، فرصتی برای این حمله اخیر ایجاد کرد. در کنار ضعف ذاتی رژیم سوریه، این عامل نیز بدون شک بخشی از داستان است.
با این حال نباید پایداری، صبر و عملگرایی HTS را نادیده گرفت. بهویژه، ایجاد یک پایگاه عملیاتی پایدار به این جنبش اجازه داد تا حرفهای شده و گسترش یابد. چنین ظرفیتی برای موفقیت چندین کمپین خشن خارجی که توسط بازیگران جهادی انجام شده بسیار حیاتی بوده است. بهعنوان مثال، موج خشونت علیه اروپا توسط دولت اسلامی در اواسط دهه ۲۰۱۰ از خلافت بهاصطلاح آن گروه تسهیل و پشتیبانی شد. همچنین القاعده توانست حملات ۹/۱۱ را از پایگاههای خود در افغانستان برنامهریزی و اجرا کند.
بازیگران جهادی تمایل مداوم به اجرای حملات علیه اهداف غربی نشان دادهاند، تمایلی که با داشتن پایگاههای عملیاتی پایدار یا نیمهپایدار در کشورهایی مثل سوریه تقویت شده است. با توجه به این تجربیات، ادامه پایگاههای امن جهادی یا جیبهای کنترل دوفاکتوی جهادی روند نگرانکنندهای است – به ویژه با توجه به اینکه جنبشهای جهادی افراطی هنوز تمایل و توانایی الهام و اجرای حملات علیه اهداف غربی را حفظ میکنند.
سوریه قبلاً هم بهعنوان زمینی مستعد برای ظهور مجدد دولت اسلامی اثبات شده که هماکنون با افزایش عملیاتی روبرو است. فرماندهی مرکزی ایالات متحده اخیراً اعلام کرده که “از ژانویه تا ژوئن ۲۰۲۴، داعش ۱۵۳ حمله را در عراق و سوریه ادعا کرده است”، رقمی که در مسیر دو برابر شدن تعداد حملات ادعا شده در سال ۲۰۲۳ قرار دارد. گزارشهای دیگر نشان میدهند که این عدد اگر چیزی باشد، کمتر از آن چیزی است که انتظار میرود، زیرا داعش در سالهای اخیر عمداً تعداد حملات خود را کمتر گزارش داده بهعنوان بخشی از راهبردی برای بازسازی خود در زیر رادار. در پی سقوط اسد، ایالات متحده اعلام کرد که مجموعهای از حملات علیه اهداف داعش در سوریه انجام داده است.
داعش هنوز به دوره اوج خود که کنترل سرزمینی هماندازه با بریتانیا داشت، نرسیده است. با این حال این امکان وجود دارد که داعش بتواند از هرج ومرجی که در دوره بعد از اسد در سوریه رخ خواهد داد، بهرهبرداری کند. نگرانی ویژه شامل ۵۰,۰۰۰ زندانی داعش در سوریه است که میتواند به احیای این گروه کمک کند و در صورتی که به طور موفقیتآمیز آزاد شوند، همانطور که داعش در گذشته تلاش کرده بود. هر نوع افزایش حرکت میتواند تأثیرگذار باشد با توجه به تاریخچه این جنبش، و تمایل مداوم برای شرکت در توطئههای حملاتی با جهتگیری غربی. و این شاخه منطقهای داعش در افغانستان، داعش خراسان، بود که با اجرای حملاتی علیه سالن کنسرت در مسکو که باتلفات جانی ۱۵۵ نفری همراه بود، کشندهترین حمله خارج از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را در خاطر ما اجرا کرده است.
این نکته همچنین تأکید میکند که سوریه تنها نگرانی نیست. از زمان تصرف طالبان در سال ۲۰۲۱، القاعده با استفاده از ارتباط تاریخی خود با طالبان، بار دیگر خود را در افغانستان تثبیت کرده است. تیم نظارت بر تحریمها و حمایت تحلیلی سازمان ملل گزارش میدهد که حدود ۴۰۰ عضو القاعده در حال حاضر در افغانستان حضور دارند. گزارشی غیرمنتشرهتر یادآور میشود که فعالیتهای استخراج طلای ثبتنشدهای که توسط طالبان انجام میشود و سهم القاعده از این فعالیتها از سال ۲۰۲۲ به مبلغ ۱۹۴.۴ میلیون دلار بالغ شدهاست. حضور یک دولت همدل در افغانستان تاکنون و در آینده به القاعده فضای عملیاتی برای هماهنگی و حمایت از فعالیتهای جهانیاش را میدهد. به همین ترتیب، موفقیت سازمانهای همسو با القاعده در آفریقا بخشی از بافت گستردهتر فراهمکردن مکانهای عملیاتی است. گروه مرتبط با القاعده، جماعه نصره الإسلام و المسلمین، در دهه گذشته خود را در منطقه ساحل مستحکم کرده و مقتدرانه با استقرار قدرت در کشورهایی چون بورکینا فاسو، مالی و نیجر چالش میآفریند.
این تحولات باید در زمینه تمایل مداوم القاعده برای حمایت از و انگیزهبخشی به خشونت بر ضد اهداف غربی قرار گیرد. انتشارهای اخیر مرتبط با القاعده مانند «گرگهای منهتن» و «ای مجاهدان در غرب»، بهدنبال رادیکالسازی جوانان غربی بوده و بهصراحت خواستن برای حملاتی علیه کشورهای غربی را مطرح کردهاند. این انتشارها بر میراث انتشار سابق القاعده، «الهام»، که بهدنبال انگیزهبخشی به نسل جوانتر غربی بوده با ارائه حمایتهای فنی و فهرست اهداف به جهادگرایان احتمالی در مقالاتی با سادگی دسترسیدهنده، ادامه میدهد. اگرچه تأثیر این مجلات آموزشی بهتنهایی نباید اغراق شود، با این حال بهعنوان بخشی از فضای انگیزشی گستردهتری عمل میکنند که میتواند جهادگرایان احتمالی را از گفتار به عمل بیاورد.
در مجموع، بازیگران جهادی نشان دادهاند که تمایل مداوم برای انجام حملات علیه اهداف غربی دارند، تمایلی که با داشتن پایگاههای عملیاتی پایدار یا نیمهپایدار در کشورهایی چون سوریه، افغانستان و آفریقا تقویت شده است.