تنها چند لحظه پیش
قصاب از ساختمان رفته است. روز یکشنبه، بشار اسد، دیکتاتور سوریه، همزمان با تسلط گروههای شورشی بر دمشق، از کشور فرار کرد که این مسئله نشاندهنده یک تغییر دقیقه آخری چشمگیر در جنگ داخلی سیزدهساله و ویرانگر سوریه است. این تغییر قدرت در سوریه تأثیرات گستردهای در خاورمیانه و جهان خواهد داشت، از روسیه و ایران گرفته تا ترکیه و ایالات متحده. کارشناسان ما برای توضیح تمام پیامدهای این اتفاق، آمادهاند.
افکار مردم سوریه
جشنهایی که در سراسر سوریه برپا شدهاند منعکسکننده این واقعیت است: «رنج طولانی مردم سوریه تحت رژیمی بیرحم که میلیونها نفر از مردمش را کشته، شکنجه، آواره و به تبعید فرستاده بود، به پایان رسیده است،» ریچ به ما میگوید.
قطیبه استدلال میکند که ایالات متحده میتواند برای جلوگیری از هرج و مرج وارد عمل شود. او پیشنهاد میدهد که دولت بایدن بایستی فوراً تامین مالی را افزایش دهد تا «زیرساختها را بازسازی کند، خدمات بهداشتی ارائه دهد و از بازگشت سریع پناهندگان و افراد آواره حمایت کند.»
افکار هیئت تحریر الشام
گروه شورشی سوری که هدایت حمله را بر عهده داشت، هیئت تحریر الشام (HTS)، که ایالات متحده آن را به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته، موفق به کسب کرسی در مذاکرات انتقال قدرت شده است، کریستن به ما میگوید. اما خطراتی در خصوص حکومتی که توسط HTS رهبری میشود وجود دارد. او هشدار میدهد: «بیانیههای HTS درباره احترام به اقلیتها نباید به عنوان نشانهای از تعدیل در ایدئولوژی این گروه تعبیر شود»، و افزود که «طالبان نیز برای جلب حمایت، وعدههای مشابهی درباره حقوق زنان و اقلیتها دادند، سپس به طرز آشکاری به این وعدهها خیانت کردند.»
کریستن، که در دولت اول ترامپ خدمت کرده، با اشاره به اینکه دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده گفته است که ایالات متحده نباید در جنگ سوریه دخالت داشته باشد، به ما میگوید: «تنها راه برای به دست آوردن حمایت از دولت بعدی ایالات متحده توسط مخالفان سوری، این است که به سرعت برنامهای عملگرایانه و یکپارچه برای تشکیل حکومتی انتقالی، انتخابات و حکمرانی مداوم ارائه کنند.»
یک عامل مهم این خواهد بود که جامعه بینالمللی چگونه از اهرم تازه بهدستآمده خود استفاده میکند. «هیچ نهادی، از جمله HTS، نخواهد توانست کشور را بدون اتکای تقریباً کامل به کمکهای خارجی به طور مؤثر اداره کند»، کریستن میگوید. با این حال «این معمولاً نقطهای است که در سناریوهای پس از جنگ، اهداکنندگان معمولاً کارها را خراب میکنند» با دنبال کردن برنامههای ساختوساز مختلف، تقویت بازیگران سیاسی رقیب، تامین مالی پروژههای تکراری و نپیوستن به الزامات خاص مالی.
افکار قدرتهای منطقهای
«ایران و روسیه به سبب جنگها در خاورمیانه و اوکراین دچار کاهش نفوذ شدیدی در سوریه و منطقه شدهاند»، ریچ میگوید. این دو قدرت توانستند در سالهای ۲۰۱۴-۱۵ به اسد کمک کنند، اما در حال حاضر این کار برایشان «غیرممکن» بود، او خاطر نشان میکند.
برای دولتهای خلیج فارس، واکنش به عزل اسد متناقض خواهد بود، جاناتان از دوحه به ما میگوید. قطر «ممکن است بیشتر تمایل داشته باشد منابع مالی را برای هر دولتی که در دمشق شکل میگیرد، فراهم کند»، اما امارات متحده عربی و عربستان سعودی «نگرانیهای دیرینهای درباره دولتهای اسلامگرا دارند و تمایلی ندارند که بهسادگی پول رایگان بدهند، برخلاف سرمایهگذاری در کشورها.» که این امر ممکن است این دو کشور را به صبر و مشاهده پیشرفتهای رهبری در سوریه وادارد.
اسرائیل نیز احتمالا احساسات متناقضی خواهد داشت، جاناتان توضیح میدهد، با توجه به عدم قطعیت درباره اینکه چه کسی پس از اسد خواهد آمد. با این حال، اسرائیل در ماههای اخیر حزبالله مستقر در لبنان، یکی از حامیان اصلی اسد، را تضعیف کرده است، به حدی که «نیروهای مخالف سوری احساس اطمینان کردند که میتوانند از این فرصت بهره ببرند.» اسرائیل، جاناتان استدلال میکند، ممکن است اکنون بخواهد از این توسعه بهرهبرداری کند تا به طور خصوصی با رهبران نوظهور سوریه برای اطمینان از امنیت در شمال مذاکره کند.
ریچ میگوید: «ترکیه تنها کشوری است که به نظر میرسد استراتژی پیروز کنندهای برای سوریه داشته است.» این کشور مخالف اسد بود در حالی که با حامیان او مذاکره میکرد، پناهندگان را میزبانی کرد و از مخالفان به لحاظ سیاسی و نظامی حمایت کرد. او اضافه میکند که آنکارا اکنون «نفوذی بیرقیب» بر روند تثبیت و بازسازی دارد و حسن نیت بسیاری از سوریها را به دست آورده است.
قطیبه یادآور میشود که تثبیت نیازمند آن است که ایالات متحده با ترکیه، قطر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اسرائیل و اردن وارد مذاکره شود. او استدلال میکند: «ترغیب به گفتوشنود بین دولتهای خصم میتواند به کاهش تنشها و تقویت ترتیبات امنیتی تعاونی کمک کند.»