نشست اخیر بریکس+ در کازان، روسیه، با حضور نمایندگان ۳۲ کشور برگزار شد که از میان آنها ۲۴ نفر از سران کشورها حضور داشتند. این نشست نه تنها رویدادی مهم برای دیپلماسی روسیه به شمار میرفت، بلکه نشاندهنده تلاش روزافزون کشورها در جنوب جهانی برای یافتن جایگزینهایی برای نهادهای تحت سلطه غرب بود.
توسعه بریکس به بریکس+ -که از بازارهای نوظهور اصلی شامل برزیل، روسیه، هند و چین در سال ۲۰۱۰ آغاز شد و در سال ۲۰۱۱ آفریقای جنوبی به آن پیوست و اخیراً در ژانویه ۲۰۲۴ مصر، اتیوپی، ایران و امارات متحده عربی به آن ملحق شدند- پیچیدگیهای جدیدی را به جغرافیای سیاسی وارد میکند. اندونزی نیز اعلام تمایل به مشارکت کرده است. این بلوک بزرگشده اکنون طیف گستردهای از کشورهای غنی از منابع را در بر میگیرد. این توسعه قدرت جمعی بلوک را در حوزههای مهمی مانند تجارت، انرژی و سیستمهای پرداخت افزایش میدهد و میتواند ائتلافها و شراکتهای جغرافیای سیاسی را تغییر دهد. این تحولات نمایانگر روند های گستردهتر به سمت چندقطبی شدن هستند و چالشهایی را برای نظم بینالمللی مبتنی بر قواعد سنتی ایجاد میکنند.
در سالهای اخیر، چشمانداز سیاست جهانی پیرامون مواد معدنی حیاتی به طور چشمگیری تغییر کرده و تحت تأثیر یک “مسابقه تسلیحاتی” برای تأمین منابع حیاتی برای کربنزدایی و پیشرفت فناوری قرار گرفته است. یکی از جنبههای اغلب نادیده گرفته شده افزایش بریکس+، کنترل جمعی رو به رشد این بلوک بر منابع حیاتی بهویژه مواد معدنی حیاتی است. این کنترل میتواند تأثیر قابل توجهی بر زنجیرههای تأمین جهانی داشته باشد و تنظیمات جغرافیای سیاسی را بازتعریف کند. مواد معدنی حیاتی مانند لیتیوم، کبالت و عناصر خاکی کمیاب برای ذخیرهسازی انرژی، فناوریهای تجدیدپذیر و تولید پیشرفته ضروری هستند. با گسترش نفوذ بریکس+، بهویژه با الحاق کشورهایی غنی از منابع مانند ایران، عربستان سعودی (که عضویتش هنوز در حال بررسی است) و اتیوپی، کنترل آنها بر این مواد معدنی حیاتی اهرم استراتژیک بلوک را در صنایعی که برای انتقال جهانی انرژی اصلی هستند، افزایش میدهد.
این نفوذ رو به رشد پتانسیل ایجاد اختلال بیشتر در زنجیرههای تأمین موجود برای مواد معدنی حیاتی را دارد. برای چین، که از قبل بخش قابل توجهی از این زنجیرههای تأمین را کنترل میکند، گسترش بریکس فرصت بیشتری برای تقویت این نفوذ فراهم میکند. در سالهای اخیر، چشمانداز سیاست جهانی پیرامون مواد معدنی حیاتی به طرز چشمگیری تغییر کرده، که بخشی از آن واکنشی به سلطه چین بر زنجیرههای تأمین مواد معدنی حیاتی است. ایالات متحده و متحدانش با راه اندازی ابتکاراتی مانند “شراکت امنیتی مواد معدنی” (MSP)، تلاش کردهاند تا اتکا به قابلیتهای فراوری چین را کاهش دهند. این ابتکارات هدف دارند منابع تأمین را متنوع کرده و تابآوری را تقویت کرده و با همکاری با کشورهای “همفکر”، اکوسیستمهای مقاومتری بسازند.
استرالیا نقش محوری در MSP بازی میکند. استراتژی مواد معدنی حیاتی استرالیا ۲۰۲۳–۲۰۳۰ به دنبال این است که استرالیا را به عنوان یک تأمین کننده جهانی قابل اعتماد از مواد معدنی کلیدی مانند لیتیوم، عناصر خاکی کمیاب و کبالت مطرح کند. در همین حال، ابتکاراتی مانند “قانون آینده ساخت استرالیا” تلاش دارند تا تمرکز کشور از صادرات مواد خام به تولید کالاهای ارزش افزوده و فرآوری شده داخلی تغییر یابد. این تغییر سیاست منعکس کننده یک روند جهانی گستردهتر به سمت ملی گرایی منابع است، چراکه کشورها به دنبال کنترل بیشتر بر زنجیرههای تأمین خود در میان تنشهای جغرافیای سیاسی در حال افزایش هستند.
با این حال، بریکس+ این استراتژی را پیچیده میکند. با رشد بریکس+، ممکن است سیستم فعلی متمرکز بر چین به یک سیستم خودکفای مبتنی بر بلوک تغییر یابد. این شبکه گسترده تر، با پایگاه منابع بزرگتر، قابلیتهای فرآوری متنوعتر و بازارهای احتمالی در سراسر جنوب جهانی، ممکن است تواناییهای MSP را برای ایجاد زنجیره تامین مستقل از چین تضعیف کند.
بریکس+ پتانسیل ساخت یک شبکه موازی را دارد که غرب را دور بزند و کشورهایی را جذب کند که به دنبال جایگزینهایی برای نظم غربی در تجارت مواد معدنی حیاتی هستند. این پراکندگی تجارت جهانی ممکن است به ناکارآمدی، افزایش هزینهها، و تشدید تنشهای جغرافیای سیاسی منجر شود که ممکن است پیشرفت در دستیابی به اهداف جهانی برای کربنزدایی را به تاخیر بیندازد.
ظهور بریکس+ هم ریسکها و هم فرصتهایی برای استرالیا به وجود میآورد. به عنوان یک تأمین کننده بزرگ مواد معدنی حیاتی، استرالیا در مذاکرات با هر دو ایالات متحده و چین اهرمی در اختیار دارد. با این حال، رقابت رو به رشد بین این دو قدرت بزرگ و شبکههای پشت آنها ممکن است استرالیا را در معرض آسیبپذیریهای اقتصادی و استراتژیک قابل توجهی قرار دهد. استرالیا به شدت در شبکه فرآوری معدنی چین ادغام شده و بخش قابل توجهی از مواد معدنی حیاتی خود را به چین برای بازارهای میانه و پاییندست صادر میکند. تسلط چین در فرآوری معدنی، به همراه مزایای هزینهای آن، توسعه فناوریها و محصولاتی را برای استرالیا دشوار میکند که بتوانند در مقیاس جهانی با چین رقابت کنند.
همزمان، همسویی بیش از حد با ایالات متحده از طریق MSP میتواند گزینههای استرالیا را محدود کند و دسترسی آن به قابلیتهای فرآوری گسترده و تقاضای بازار بزرگ چین را کاهش دهد. این ریسک به ویژه در صورتی مهم است که چین با استفاده از بریکس+ دسترسی خود به منابع حیاتی را از طریق سرمایهگذاریها و انتقال فناوریها تقویت کند و کنترل خود را بر منابع جایگزین مواد معدنی حیاتی تحکیم بخشد. با ادامه بریکس+ در ساخت زنجیره تامین مبتنی بر بلوک و خودکفا، استرالیا ممکن است انعطافپذیری استراتژیک خود را محدود ببیند و مجبور شود بین سیستم جهانی منقسم برای مواد معدنی حیاتی حرکت کند.
برای کاهش این ریسکها، استرالیا باید رویکردی متوازن و انعطافپذیر در دیپلماسی مواد معدنی خود اتخاذ کند. این شامل درگیر شدن با هر دو ایالات متحده و چین، در حالی که همکاریهای خود را فراتر از این دو قدرت بزرگ متنوع کند تا از استقلال استراتژیک اطمینان حاصل کند. به این ترتیب، استرالیا میتواند جایگاه خود را به عنوان یک بازیگر حیاتی در گذار جهانی انرژی حفظ کرده و همچنان در نظم جهانی در حال تغییر به سرعت مرتبط باقی بماند. این رویکرد به استرالیا امکان میدهد که با چالشهای بوجود آمده از زنجیرههای تامین رقیب مقابله کرده و از فرصتهای نوظهور بهرهبرداری کند.