اصلی اسرائیل از بین بردن و به تدریج تضعیف سلسله مراتب حماس بوده است. پس از اسماعیل هنیه و حسن نصرالله از حزبالله، سنوار شاید آخرین کارت ناشناخته در دسته بود؛ انتظار میرفت که اکنون عملیات نظامی اسرائیل بتواند کاهش یابد.
با این حال، خروج سنوار، هنیه و نصرالله بهنظر فقط بخشی از تفکر اسرائیل را نمایان کرده است، زیرا تخریب مشابه رهبری قبلاً نیز انجام شده بود، همانطور که با کشته شدن عباس المویسی، خلیل الوزیر و دیگران دیده شد. ترور رهبری حزبالله و حماس همیشه تصمیمی سیاسی بوده است و نه یک چالش تاکتیکی. اسرائیل بارها نشان داده است که نفوذ قابل توجهی در ردههای اکثر این گروهها و حتی فراتر از آن، در سیاست و جامعه ایرانی دارد. برای سالها اکنون، اسرائیل و ایران درگیر جنگی پنهانی بودهاند. اسرائیل برنامه هستهای ایران را هدف قرار داده و دانشمندان را در داخل کشور ترور کرده است. به عنوان بخشی از واکنش خود، تهران در طول سالها ‘محور مقاومت’ را ساخته است، مجتمعی از گروههای شبهنظامی که توسط اهداف استراتژیک و ژئوپلیتیک پشتیبانی میشوند و نه بر اساس ایدئولوژی یا الهیات.
نخستوزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، دارای یک نکته مشترک، اما مهم، با دشمن خود، ایران، است. در حالی که تهران، با بنیادهای سیاست الهی خود که در انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ ریشه دارد، بهعنوان یک دولت بقاشناس شناخته میشود، نتانیاهو نیز بهعنوان یک سیاستمدار بقاشناس مثالزدنی شناخته میشود. اگرچه بحران جاری ممکن است مهمترین بحران در حرفه او باشد، که با دههها حرکت در داخل و خارج از قدرت مشخص شده است، هم با گذشتگی و هم بهصورت ناگهانی، این بحران با دقت با میراث و نام تجاری شخصی او نیز درهم تنیده است.
از دسامبر ۲۰۲۲، نتانیاهو اسرائیل را با حمایت ائتلافی با بنیادهای سیاست صهیونیستی راستگرا هدایت کرده است، یا همانطور که محقق میراو زونسین ‘جنگ پنهان اسرائیل’ عنوان کرده است. پیش از جنگ، نتانیاهو با اتهامات فساد و اعتراضات گسترده در سراسر کشور روبرو بود، که حکومت او را به چالش کشید. این چالشهای داخلی، که توسط حماس بهعنوان فرصتهایی برای توجهزدایی دیده میشدند، نهتنها سیاسی بلکه نظامی نیز بودند، با سربازان ذخیره اسرائیلی که از حضور در وظایف داوطلبانه خودداری میکردند.
تنشها بین ارتش اسرائیل و دولت نتانیاهو در طول جنگ ادامه داشته است. وزیر دفاع یوآو گالانت اغلب بهصورت علنی از برخی تصمیمات اتخاذشده انتقاد کرده است. سفر برنامهریزیشده گالانت به ایالات متحده تحت تأثیر کاهش نتانیاهو قرار گرفت زیرا تنشی بین رئیسجمهور ایالات متحده، جو بایدن، و رهبر اسرائیل شکل گرفت. ایالات متحده، هم از نظر سیاسی و هم نظامی، یک راه نجات برای اسرائیل است، هرچند بحران کنونی این وابستگی را، بهویژه در زنجیره تأمینهای نظامی، بهعنوان یکی از نقاط ضعف اصلی برای اسرائیل نشان داده است.
از سوی دیگر، استراتژیهای اخیر ایران نیز بهطور برابر متزلزل شدهاند. همچنان که کشور انتظار واکنش اسرائیل به حملات موشکی که برای انتقامگیری از دست دادن رهبران حماس، حزبالله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قدرتمند، که این گروهها را مدیریت میکند، انجام داده است، آیتالله خامنهای در خطر ورود به یک درگیری قرار دارد که ممکن است هزینهبر باشد.
ایران، در حاشیه این بازیگری نظامی، با این حال بهطور موثر دیپلماسی منطقهای را بهکار گرفته است. برای جلب حمایت، وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، سفرهایی گردبادگونه به منطقه انجام داده و به تبیین مواضع خود و فلسطینیها پرداخته است. این شامل توقفی در عربستان سعودی بود، دشمن بنیادی، اما با آنکه سال گذشته پس از تقریباً هفت سال وقفه روابط را عادی کرده بود. دیدار محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، با عراقچی نشاندهنده نگرانی درون پادشاهی نیز بود.
ایرانیها از آن زمان به هوشمندانه پیش رفتهاند، بهکارگیری و بازی بر زبان احساسات عربی نسبت به جنگ منطقهای طولانی و هزینههای احتمالی آن، ریاض را مجبور به گوشدادن و نه لزومتاً همکاری کردهاند. بهطور مؤثر، در ذهن بسیاری، ایران در حال انجام چیزی است که بسیاری از جمعیتهای عرب انتظار داشتند یا میخواستند عربستان سعودی، امارات متحده عربی و مصر انجام دهند. یعنی مقابله با اسرائیل در حالی که تلفات غیرنظامی در غزه و لبنان همچنان افزایش مییابد. بهطور همزمان، نهادها و ابزارهای جدید سیاست منطقهای، همچون توافقنامههای ابراهیم، هرچند تحت فشار قرار گرفتهاند، با همهحال فروپاشیدهاند. پروازها و تجارت بین امارات و اسرائیل ادامه دارد حتی با کاهش تعاملات حضوری برای کاهش خلقیات داخلی و منطقهای.
در حالی که جهان عرب احساسات شدیدی نسبت به نابودی حماس به دست اسرائیل نخواهد داشت، تلاش برای مدیریت سوال فلسطینی، مقاومت و شلکردن ادعای ایران نسبت به آن، یک مسئلهای است که قدرتهای عربی میتوانند از طریق کانالهای پنهان موجود به اسرائیل بفروشند.
اما رقابتها بین عربستان سعودی و ایران نیز ادامه خواهد داشت. این تنشها نهادی هستند و از تقسیم شیعه و سنی شروع میشود و به مبارزه برای برتری استراتژیک در سراسر خاور میانه (غرب آسیا) امتداد مییابد. این درگیری ممکن است ابتدا درون حماس پس از مرگ سنوار ملموس شود. حماس، علیرغم بهدستآوردن از حمایت ایران، یک سازمان سنی است. هر گونه جریان اصلی به سوی یک تندروی معتدل، از طراحی جنگ تمدنی ‘هانتینگتونی’ به سوی یک بازیگری سیاسی واقعگرایانه، برای عربستان سعودی و امارات جذاب خواهد بود و آنان را به بسیج نفوذ ترغیب خواهد کرد. ریاض و ابوظبی، هر دو ایالت سنی، قدرت اقتصادی بهمراتب بیشتری از ایران دارند.
در نهایت، طرف دیگر این درگیری ممکن است به شکلگیری یک خاورمیانه ‘جدید’ منجر شود، فقط نه به شیوهای که قبل از اکتبر ۲۰۲۳ پیشبینی میشد. آیا ستون فقرات حماس و حزبالله شکسته شده است؟ بله. آیا این بدان معناست که به مقاومتهای هم جنگجویانه و هم سیاسی پایانی خواهد بود؟ احتمالاً خیر. آیا تعاملات کنونی مسئله اصلی – رقابت ایران و اسرائیل – را حل میکند؟ پاسخ منفی است. آینده سیاسی منطقه همچنان نامشخص باقی میماند حتی در حالی که واقعیتهای نظامی ادامهدهنده نردبان تشدید مناقشه هستند و این وضعیت موجود در کوتاهمدت به شرایطی خطرناک برای ادامه تبدیل میکند.