اینجا، در خارکف، میان آژیرهایی که روزانه به صدا درمیآیند و از حملات موشکی و پهپادی نزدیک خبر میدهند — که صدای هشدار اپلیکیشنهای تلفن همراه هم آن را تکرار میکند — و حملات گاه و بیگاه به ساختمانهای مسکونی، اوکراینیها به زندگی خود ادامه میدهند.
یودا گورشکو میگوید: «اما هنوز، نزدیک به هزار روز از شروع جنگ میگذرد و همچنان باور این که میخواهند ما را بکشند دشوار است.»
برخلاف بسیاری از دوستانشان، به یودا و همسرش یگور خطور نکرد که خارکف، زادگاهشان، را ترک کنند. یگور دکتری در فیزیک رادیویی دارد و تا روز اول تهاجم روسیه، مدیر یک شرکت بزرگ فناوری اطلاعات با ۱۶۰ نفر در خارکف، کییف و پراگ بود. در عوض، آنها به همراه یک دوست ماندند و «آشپزخانه جهنم» را تأسیس کردند. داوطلبان این آشپزخانه، صدها هزار وعده غذایی گرم و نان به کارکنان درمانی، افراد آسیبپذیر در شهر و نیروهای مدافع ارائه دادهاند.
خارکف دومین شهر بزرگ این کشور است و تنها چندین کیلومتر از جنگ شدید خندقها بین نیروهای روسی و اوکراینی در شرق فاصله دارد. در آغاز جنگ، نیروهای روسی به حومه شهر رسیدند، اما با ضدحمله مواجه شدند. اکنون موشکها و پهپادها که از فناوریهای روسی، چینی، کره شمالی و ایرانی تولید شدهاند، بر فراز شهر پرسه میزنند تا اهداف خود را در حاشیههای صنعتی این گستره شهری بیابند.
هزاران نفر از خارجیها با حمایت از بقای اوکراین مبارزه را تقویت کردهاند — با تغذیه آسیبپذیران، ارائه آموزشهای پزشکی، نجات حیوانات، بازسازی خانهها و تعمیر وسایل نقلیه، حضورشان روحیه اوکراینیها را تقویت کرده است.
ولادیمیر پوتین، دلیل حمله را ساده، با دید انسانی و برای مردمی که تحت تأثیر رسانههای دولتی بودند، توضیح داده است: اوکراینیها و روسها از ریشهای مشابه نشأت میگیرند؛ اوکراینیها به روسی صحبت میکنند و زبان اوکراینی تنها گویشی ضعیف است؛ اوکراینیها از اواخر سدهی ۱۸ تحت حکمرانی تزاری زندگی کردهاند و جزئی از اتحاد جماهیر شوروی بودهاند؛ بنابراین، اوکراینیها روس هستند.
در دیدگاه واضح پوتین، اوکراین به طور گریزناپذیری به «جهان روسی» پیوسته است و اکنون به عنوان کشوری معیوب به سوی پیوستن به اتحادیه اروپا و ناتو تمایل دارد. یگور میگوید: «گولدا مئیر گفت، اگر کسی بگوید میخواهد شما را بکشد، باور کنید.» اما برای باور کردن، شما باید تمام زندگیتان را تغییر دهید، طرز فکر خود را تغییر دهید، و ما نخواستیم این کار را انجام دهیم. اما آنها واقعیت را میگفتند، و اشتباه ما این بود که به آنها باور نکردیم و به اندازه کافی زود تغییر ندادیم.
تأکید بر اینکه اوکراینیها «وجود» دارند، بهطور غیرمستقیم، خطای محاسباتی پوتین در درک احساسات ملی اوکراینیها و همچنین یک حقیقت درباره جنگ را نشان میدهد. پس از حمله روسیه به اوکراین، قتلعام گسترده غیرنظامیان، تخریب شدید شهرها و روستاها و انتقال گسترده اوکراینیها به روسیه، اوکراینیها به شدت حول پرچم، دولت و ویژهگی فرهنگی خود متحد شدند. حمله نتیجهای مخالف آنچه روسیه محاسبه کرده بود داشت: تحریک احساسات ملی.
این نیروی حیاتی عصبانیت، مقاومت سرسختانه اوکراینیها را از آن زمان تغذیه کرده است. بهوضوح، وقتی از غرب به شرق اوکراین سفر میکنید، زبان تغییر میکند، مانند تغییر زبان در حرکت از جنوب به شمال بریتانیا. در شهر دورافتاده لیویو در غرب اوکراین، اوکراینی غالب است، اما در خارکف بیشتر مردم به زبان روسی صحبت میکنند. با این حال، فرض کردن اینکه گویشوران روسی خود را به عنوان روس میدانند، به اندازه این فرض که اسکاتلندیهای زبانانگلیسی خود را انگلیسی میدانند، اشتباه است.
اگر کسی اینگونه فرض کند، باعث تحریک نوعی عصبانیت، خشم سرد، مقاومت و میهنپرستی میشود که در بسیاری از جنگها حقیقت است. اگر احساسات مردم سارایوو که در برابر محاصره صربها مقاومت میکردند، لندنها در زمان حملات هوایی، لهستانیها تحت اشغال نازی را منتقل کنید، این نسل اوکراینیها را دارید.
علاوه بر تجارت در اسلحه مشترک، آنچه در ارتباط روسیه، ایران و همپیمانانش، کره شمالی و چین مشترک است، غریزه توتالیتر آنهاست. برای بسیاری از نسل غربیها، که در پایان جنگ سرد به بلوغ رسیدند، احیای توتالیتاریسم به عنوان یک نیروی سیاسی در سیاست قدرتهای بزرگ و همچنین به عنوان غریزه سیاسی که اکنون در سطوح عالی دانشگاههای برجسته غربی و در خیابانهای کشورهای دموکراتیک لیبرال تجلی مییابد، عجیب بوده است. این از چپ و راست ناشی میشود.
اما نه در خارکف. وقتی از قطار پیاده شدم، یک سرباز جوان دستم را گرفت و تشکر کرد. این اقدام خودجوش نشانهای از غریزهای متفاوت و مشترک برای کسانی است که خود را در اوکراین مییابند، کمک میکنند به جنگ و مقاومت در برابر توتالیتاریسم به روشهای بزرگ و کوچک. هزاران خارجی با آمدن به اینجا و حمایت از بقای اوکراین مبارزه را تقویت کردهاند — با تغذیه آسیبپذیران، ارائه آموزشهای پزشکی، نجات حیوانات، بازسازی خانهها، تعمیر وسایل نقلیه، حضورشان روحیه اوکراینیها را تقویت کرده است.
در ابتدا، جنگ برای یگور و یودا «از دست دادن آزادی» بود. اما به سرعت هر چیزی که قبلاً برایشان اهمیت داشت، از ارزش افتاد. در عوض، ارزشهای مادی جایگزین ارزشها شدند. یگور میگوید: «چیزها سیاه و سفید میشوند. در فیلم باشگاه مبارزه یک گفته هست: فقط وقتی همه چیز را از دست میدهید، آزاد میشوید.» در مدت یک ماه، اولین داوطلب خارجی زیر آتش توپ وارد شد. «این برای ما یک شوک بزرگ و انگیزه بزرگی بود. این افراد برای کمک به ما آمدند. برای چه؟ چرا؟»
این واقعیت و منبع امیدواری برای شخصی با غریزههای دموکراتیک لیبرال در اوکراین آن است که داوطلبانی که اوکراینی نیستند، بلکه جان خود را در راه بالاترین ایدهها فدا کردند. در یادبودهای اینجا به دهها هزار نفری که برای دفاع از اوکراین جان باختهاند، اویغورها، ایرانیها، چینیها، روسها، آمریکاییها، لاتینوها، آفریقای جنوبیها، هندیها، استرالیاییها و نیوزیلندیها یافت میشوند، کسانی که بدنهایشان عمدتاً برای همیشه در خاکی بیگانه خواهد ماند. اینجا، جایی که هر شهروند کاری برای تلاش جنگ انجام میدهد، داوطلبانه ماندن برای بقای اوکراین اساسی است.
برای هرکسی که در تاریخ غوطهور است، این داوطلبانه پاسخی به پرسش عمیق برفراز امور انسانی است که از زمان جنگ جهانی دوم تیزتر شده است: وقتی با استبداد مواجه شویم، چه خواهیم کرد؟ در میدان جنگ و در آشپزخانههای اوکراین، این پرسش توسط کسانی که به اینجا آمدند و مقاومت در برابر تجاوز روسیه را یک تلاش انسانی مشترک میدانند، پاسخ داده میشود. مبارزه با امپریالیسم روسیه، اولین خط دفاعی در برابر فرسایش کنونی هنجارها و ایدئالهای دموکراتیک در سرتاسر جهان و در برابر استفاده از خشونت، که بهسادگی توسط کسانی که تنها آرامش را میشناختند، ترویج شده است.
فرض کردن این که سخنرانان روسی خود را به عنوان روسی میدانند همانند این است که اسکاتلندیهای انگلیسیزبان خود را به عنوان انگلیسی میدانند.
یگور میگوید: “روسیها با ما صادق بودند.” “این برای کل جهان بسیار مهم است که به آنچه روسیه میگوید گوش دهد، زیرا منظورشان این است. به ما گوش ندهید، به آنها گوش دهید. وقتی میگویند می خواهند لندن را بمباران کنند، وقتی میگویند میخواهند با آمریکاییها بجنگند، باور کنید. اگر گذاشته شود اینجا در اوکراین اتفاق بیفتد، در هر جای دیگر هم رخ خواهد داد. جنگ اکنون روی میز است و خود به خود از بین نمیرود.”
اینجا یک ندای برانگیزاننده بسیار متداول است، تقریبا به اندازه “حال شما چطور است؟” “اسلاوه اوکراینی!” – شکوه به اوکراین! – به طور همزمان با “هرائیم اسلاوه!” – شکوه به قهرمانان! – پاسخ داده میشود. برای گوش یک استرالیایی، این فریاد هومرگونه در اولین شنیدن کهنه به نظر میرسد، مانند یک جمله از فیلم “اسپارتاکوس”. اما این یک تلاش مشترک قاطع را نشان میدهد که با حقیقتی که از تجربه خونین و اراده ناشی میشود آمیخته شده است، همانند جمله جمهوریخواهان “نو پاساران!” – آنها نخواهند گذشت! – در طول جنگ داخلی اسپانیا.
بدیهی است که جنگ، راهزنان، سودجویان، روانپریشان، طعمهیجو و بیراهروهای زیادی را جذب میکند. یودا میگوید: “همهی اوکراینیها خوب و پاک نیستند.” اما من از دوجین داوطلب خارجی پرسیدم که چرا به اینجا آمدند. پاسخهای آنها بهطرز شگفتانگیزی یکسان است. اگرچه بهطور آرام مطرح شده و ساختاری سادهتر نسبت به یک فیلم هالیوودی یا پوستر تبلیغاتی دارد، اما این پاسخها در بیان سادهشان توسط افرادی عادی که یک احساس انسانی عمیق را ابراز میکنند تحریک میشود: این تهاجم روسیه به یک کشور آرام بود و باید متوقف شود. این کار فقط اشتباه است.
اندیشکده: #Lowy_Institute
تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۰۷/۲۵