امروز: شنبه ۲۲ دی ۱۴۰۳

رصد اندیشکده های فرانیوز

حزب‌الله ضعیف، سربریده و آشفته شده است – اما همچنان خطرناک است.

به گزارش واشنگتن پست، “ترور رهبر حزب‌الله توسط اسرائیل احتمالاً به تنش‌ها دامن خواهد زد” و به گفته نیویورک تایمز، این اقدام منطقه را “درگیر یک چرخه جدید از خشونت” نگه می‌دارد. سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده، با اشاره به غیرنظامیانی که در این حمله جان خود را از دست دادند، از جمله کودکان، از همه طرف‌ها خواست که “حداکثر خویشتن‌داری” را به کار گیرند. اگر این جملات برایتان آشنا به نظر می‌رسد، به این دلیل است که این عبارات مربوط به بیش از سی سال پیش است، پس از حمله هوایی اسرائیل در ۱۹۹۲ که باعث کشته شدن عباس الموسوی، سلف مستقیم حسن نصرالله، شد.

امروز، حزب‌الله ضعیف و بی‌سر و آشفته شده است. جزئیات هنوز مشخص نشده است، اما می‌توان گفت که حمله‌ای که نصرالله را به کشتن داد، فرصتی برای اسرائیل بوده که در هفته گذشته ظاهر شده است. این احتمال وجود دارد که به دلیل پروتکل‌های ارتباطی نامرتب حزب‌الله پس از حملات مؤثر بمب‌گذاری با پیجر و واکی‌تاکی توسط اسرائیل، که ده‌ها نفر را کشت و صدها نفر را کور کرد، و حذف زنجیره فرماندهی ارشد نیروی رضوان، واحد عملیات ویژه حزب‌الله، چنین فرصتی ایجاد شده است. با این عملیات‌ها و همچنین عملیات‌هایی در سوریه و ایران، نیروهای دفاعی اسرائیل و موساد توانسته‌اند بسیاری از اعتباراتی را که در ۷ اکتبر از دست داده بودند، باز یابند.

حزب‌الله در ۸ اکتبر جدیدترین مرحله از جنگ بی‌پایان خود علیه اسرائیل را آغاز کرد، در واکنش به حمله تروریستی بی‌سابقه حماس در روز قبل با وعده “تفنگ‌ها و موشک‌های ما با شما هستند.” در چنین شرایطی، آنکه نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، فرصتی برای حذف رهبر نیروهای دشمن را از دست بدهد، سوء‌مدیریت نظامی محسوب می‌شود. با این حال، این یک تصمیم شجاعانه سیاسی بود. اگر این حمله ناموفق بود یا اطلاعات اشتباه بود، مسئولیت با نخست‌وزیر بود. اگر فرصتی مشابه برای کشتن رهبر حماس، یحیی سنوار، با احتمال مشابه تلفات غیرنظامیان پیش آمد، نتانیاهو نیز باید حتماً آن را انجام دهد – زیرا افرادی که من با آنها در دولت ایالات متحده صحبت کرده‌ام، نتیجه گرفته‌اند که آتش‌بسی اکنون غیرواقعی است و برداشتن سنوار تنها راه برای خاتمه مناسب درگیری‌ها در غزه است.

و شک نداشته باشید، ایالات متحده نیز دقیقاً همین کار را انجام می‌داد اگر، به‌عنوان مثال، در هفته‌های بعد از ۱۱ سپتامبر، رئیس‌جمهور جورج بوش از یک فرصت کوتاه برای حمله به اسامه بن لادن و فرماندهی عالی القاعده مطلع می‌شد – حتی اگر آنها در عمق زیرزمین در قسمتی شلوغ از کابل پنهان شده بودند. ما تعداد مشابهی از تلفات غیرنظامی را به عنوان نسبت قابل قبولی به مزیت نظامی عظیمی که به دست می‌آورد، می‌پذیرفتیم و اکثریت قریب به اتفاق مردم آمریکا خوشحال می‌شدند، همان‌طور که امروز مردم اسرائیل جشن گرفته‌اند. به‌علاوه، به‌ویژه با توجه به مرور زمان، انکارناپذیر است که اگر چنین عملیاتی در آن زمان ممکن بود، جان بی‌شماری را – آمریکایی، افغانی و دیگرانی که بدشانسی داشتند در میان شبکه‌ها و سازمان‌های القاعده و الهام‌بخش آنها در دهه‌های بعد زندگی کنند – نجات می‌داد.

اما همان‌طور که تاریخ اسرائیل با حزب‌الله نشان می‌دهد، عملیات‌های بی‌سرکردن اغلب برای پیروزی در نبرد ضروری هستند اما همیشه برای پیروزی در صلح کافی نیستند.

رهبر عالی‌رتبه علی خامنه‌ای در تهران، نه کسی در لبنان، به زودی جانشین نصرالله را منصوب می‌کند و بیشتر افراد انتظار دارند که هاشم صفی‌الدین این کار را انجام دهد. اما هر کسی که از گروه رهبری کاهش‌یافته حزب‌الله ترفیع یابد، این شانس را خواهد داشت که حملات به اسرائیل را متوقف کند، واحدهای گروه را از رودخانه لیتانی لبنان عقب‌نشینی دهد و با آتش‌بسی که توسط ایالات متحده و فرانسه مذاکره شده است، موافقت کند. انجام این کار به ده‌ها هزار غیرنظامی بی‌گناه اجازه می‌دهد تا به طور امن به خانه‌های خود در شمال اسرائیل بازگردند و ده‌ها هزار لبنانی بی‌گناه نیز به جنوب کشورشان بازگردند. این اقدام به نفع حزب‌الله و مهم‌تر از آن، به نفع تهران خواهد بود. تنها می‌توان امید داشت که این گروه از این فرصت استفاده کند.

به همین ترتیب، اگر نیروهای ضد حزب‌الله به اندازه کافی در لبنان باقی مانده باشند و به ویژه اگر برخی درون نیروهای مسلح لبنان باشند، اکنون زمان آن است که صدایشان شنیده شود و قدرتشان احساس شود. جنبش اعتراضی ۱۷ اکتبر که در سال ۲۰۱۹ آغاز شد، نتوانست ساختار قدرت تحت سلطه حزب‌الله را پایین آورد و حتی مسئولیت حزب‌الله در انفجار بیروت در سال ۲۰۲۰ که صدها لبنانی را کشت، نتوانست سرنگونی حزب‌الله را تکان دهد. هیچ‌چیز برای صلح در لبنان مفیدتر از این نیست که میلیون‌ها نفر در خیابان‌ها علیه بی‌ثباتی که حزب‌الله بر آنها وارد کرده‌اند، اعتراض کنند.

اما اگر حزب‌الله در لبنان همچنان کنترل داشته باشد و نیروهایش را از مرز اسرائیل عقب نکشاند، همان‌طور که قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد خواسته است، باید انتظار یک حمله زمینی اسرائیلی و کمپین هوایی مرتبط برای وادار کردن نیروهای حزب‌الله به عقب‌نشینی را داشته باشیم – و فکر می‌کنم که نتانیاهو در لیتانی متوقف نخواهد شد. در غیاب آتش‌بس پایدار، رهبر بعدی حزب‌الله بلافاصله به یک هدف مشروع تبدیل خواهد شد. در آن صورت، شک دارم که او به اندازه نصرالله یا حتی به اندازه الموسوی که کمتر از یک سال دوام آورد، به حکومت ادامه دهد.

اما همچنین باید به یاد داشت که پس از مرگ الموسوی، حزب‌الله خطرناک‌تر شد. در سال ۱۹۹۲، یک بمب‌گذار انتحاری از سازمان جهاد اسلامی که تحت حمایت ایران و مرتبط به حزب‌الله بود، به سفارت اسرائیل در بوئنوس آیرس حمله کرد. سپس، دو سال بعد، ایران و نمایندگانش یک مرکز جامعه یهودی را در آرژانتین بمباران کردند. این حملات تروریستی مشترک بیش از صد غیرنظامی را کشتند و، همان‌طور که تقریباً همیشه با به اصطلاح محور مقاومت رخ می‌دهد، خسارت وارده جانبی نبود بلکه خود هدف بود. و پس از آنکه نصرالله جانشین الموسوی شد، حزب‌الله با بیشترین کرسی‌ها در انتخابات عمومی لبنان ظاهر شد و مسیر خود را برای سلطه بر لبنان هم از نظر سیاسی و هم نظامی آغاز کرد. پنج سال پس از خروج اسرائیل از لبنان در سال ۲۰۰۰، حزب‌الله با حمایت سوریه و ایران نخست‌وزیر رفیق حریری را ترور کرد و قدرتش را در لبنان تثبیت کرد. دو سال بعد، و پس از خروج اسرائیل از غزه، حماس با زور اسلحه کنترل این سرزمین را به دست گرفت. حزب‌الله و حماس از آن زمان به رشد قدرت خود ادامه داده‌اند، که باعث رنج مردم لبنان و فلسطین شده‌اند و این جنگ را اجتناب‌ناپذیر و احتمالاً ویرانگر کرده‌اند، همان‌طور که انتشارات شورای آتلانتیک می‌گفتند.

حزب‌الله، حتی در وضعیت ضعیف فوق‌العاده‌اش، هنوز هم یک نیروی به‌شدت مسلح خطرناک است، با تسلیحات بسیار بیشتر از زمانی که اسرائیل آخرین بار رهبرش را کشت. با وجود موفقیت‌های نظامی اسرائیل، می‌توان با اطمینان گفت که حزب‌الله هنوز بیش از صد هزار راکت و موشک سطح به سطح در اختیار دارد، بسیاری از آنها به طور بسیار دقیق‌تری توسط پروژه “دقت‌سازی” ایران ساخته شده‌اند، به همراه یک انبار پهپادها. اگر به طور ترکیبی استفاده شوند، این‌ها برای غلبه بر گنبد آهنین اسرائیل و قرار دادن مراکز جمعیتی اسرائیل در خطر کافی هستند. اگر با نیروی کامل که ایران می‌تواند به سمت اسرائیل پرتاب کند، همراه شوند، احتمالاً برای فروپاشی دفاع هوایی آمریکا در منطقه نیز کافی خواهند بود.

با توجه به این موضوع، برنده جنگ همه‌جانبه بعدی بین حزب‌الله و اسرائیل آن کسی خواهد بود که “اولین ضربه را وارد کرده و با قدرت بالا” عمل کند و بدین‌ترتیب ظرفیت ضربه دوم طرف مقابل را از بین ببرد. ممکن است که اسرائیل وضعیت کنونی را ببیند، یکی که احتمالاً با سیستم‌های فرماندهی، کنترل و ارتباط حزب‌الله کمتر مؤثر و با غیرنظامیان لبنانی که از مناطق با بیشترین آسیب‌پذیری فرار می‌کنند، به عنوان بهترین محیط ممکن برای پیش‌دستی در پاسخ حزب‌الله تلقی کند. این یک مخاطره عظیم برای هر نخست‌وزیر اسرائیلی خواهد بود که می‌تواند یک سناریوی بدترین حالت را به وجود آورد که با کشته یا زخمی شدن ده‌ها هزار اسرائیلی همراه باشد.

ممکن است که حزب‌الله با حمایت تهران تصمیم بگیرد که زیرا حیاتش در خطر است و باید به نبرد بپردازد و امیدوار است که قبل از اینکه اسرائیل بتواند آن را غیر قابل استفاده کند، زرادخانه‌اش را آزاد کند. در محیطی که نفوذ اطلاعاتی اسرائیل احتمالاً در اوج خود است، این یک خطر عظیم برای حزب‌الله و مردم لبنان خواهد بود (نه اینکه حزب‌الله در قبال رفاه آنها توجه زیادی نشان داده باشد). ممکن است که خامنه‌ای تصمیم بگیرد که با توجه به احتمال از دست دادن جواهر تاج شبکه پروکسی‌اش و بازدارنده محلی‌اش در برابر حمله اسرائیلی، زمان مناسب برای تبدیل شدن به یک قدرت هسته‌ای فرارسیده است، زیرا ظرفیت شکافت‌پذیر ایران برای تولید مواد هسته‌ای به یک یا دو هفته رسیده است. اما ممکن است که این موضوع باعث واکنش نظامی ایالات متحده شود، زیرا رئیس‌جمهور ایالات متحده جو بایدن وعده داده است که ایالات متحده “هرگز به ایران اجازه نمی‌دهد که یک سلاح هسته‌ای به دست آورد.” این‌ها تصمیمات بسیار پرخطری هستند، اما سناریوهای واقعی برای روزهای آینده‌اند. خیلی بهتر خواهد بود اگر حزب‌الله این جنگی که آغاز کرده است را متوقف کند و به‌طور مجدد به فراتر از رود لیتانی عقب‌نشینی کند.

اما همان‌طور که تاریخ اسرائیل با حزب‌الله نشان می‌دهد، عملیات بی‌سرکردن اغلب برای پیروزی در نبرد لازم‌اند اما همیشه برای پیروزی در صلح کافی نیستند. برای تمام موفقیت‌های تاکتیکی و عملیاتی‌اش در جنگ‌های بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل چندین اشتباه مهم انجام داده است. در ماه‌های اولیه جنگ از ورود به تونل‌های شهر غزه خودداری کرد و بدین‌گونه عملیات‌های گسترده‌تر را غیرضروری به تأخیر انداخت. این مناطق را که از حماس پاک کرده بود، نگه نداشت و بدین‌صورت نیروهای اسرائیلی مجبور شدند بارها و بارها برای قلمرویی که قبلاً به دست آورده بودند بجنگند. و درخواست‌های نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) برای برنامه‌ریزی انتقال بی‌گناهان از رفح را رد کرد و بدین‌ترتیب این عملیات حیاتی را ماه‌ها به تأخیر انداخت. نتیجه آن، همان‌طور که رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل و ناظر اخیر کابینه جنگ، گادی ایزنکوت نتیجه گرفت، این است که اسرائیل پنج ماه از موقعیتی که باید در غزه می‌بود، عقب است.

اما اشتباه مرکزی نتانیاهو ناتوانی در ارائه چشم‌اندازی برای صلح برای فلسطینیان در غزه و کرانه باختری بوده است، یکی که از این فرصت دیپلماتیک باورنکردنی اسرائیل بهره می‌برد. پنجره‌ای دارد که در آن هرگز قوی‌تر نبوده است، دشمنانش هرگز ضعیف‌تر نبوده‌اند و امکان کمک از رهبران عرب هم‌فکر، که به همان اندازه از حماس و حزب‌الله نفرت دارند، هرگز بیشتر نبوده است. ایران و محور مقاومت آن همگی به شدت مخالف یک راه‌حل دوکشوری موفق هستند—جستجوی یکی از آنها به شکست آنها از لحاظ ایدئولوژیک و نظامی کمک می‌کند.

گزینه دیگر اشغال مجدد غزه و احتمالاً جنوب لبنان است—و به وضوح از تجربه مشهود است که این‌ها چگونه پایان خواهند یافت—همراه با ضمیمه تدریجی کرانه باختری. این مسیر نابودکننده تنها افراطیون اسرائیلی را تشویق می‌کند، به مخالفان اسرائیل اعتبار می‌بخشد و انزوای خود را بیشتر می‌کند. و اساس تمام این اشتباهات ناتوانی نتانیاهو در ایجاد یک دولت اتحاد ملی است، همان‌طور که نخست‌وزیر وقت لوی اشکول در یک لحظه وجودی مشابه قبل از جنگ ۱۹۶۷ انجام داد. در عوض، او تصمیم گرفته است که به یک ائتلاف افراطی‌راستگرا تکیه کند که توانایی او را در خدمت به منافع امنیت ملی اسرائیل محدود می‌کند زیرا شامل شرکایی است که، مانند حزب کاچ قبل از آنها، نماینده دیدگاه‌هایی هستند که نباید در جامعه اسرائیل جایی داشته باشند، چه رسد به کرسی‌هایی در کابینه آن.

نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، ییتزهاک رابین، می‌گفت که اسرائیل باید “تروریسم را همچون اینکه روند صلحی نیست بجنگد و برای دستیابی به صلح همچون اینکه تروری وجود ندارد تلاش کند.” با کشتن نصرالله، نتانیاهو نشان داده است که بخش نخست را درک می‌کند. اما اگر به درک بخش دوم نرسد، اسرائیل هرگز نخواهد توانست امنیت مورد نیاز خود را به دست آورد و فردی در جایگاه من، سی سال بعد، دوباره همان مقاله را خواهد نوشت.

 

نویسنده: William F. Wechsler

 

اندیشکده: atlantic council

Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://fara.news/?p=14028

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

اخبارمرتبط

کاربران انقلابی فضای مجازی ذیل این هشتگ اقدام به احصا و برجسته سازی ویژگی‌های مطلوب عملکردی و شخصیتی شهید آیت الله رییسی پرداخته‌اند و خط الگودهی به نامزدهای انتخاباتی براساس منش این شهید را دنبال می‌کنند. مضمون پست‌های مرتبط با این هشتگ درصدد ترویج فرهنگ خدمت‌رسانی به مردم، اخلاق مداری انتخاباتی و پرهیز از سیاست‌زدگی در قبال رییس جمهوررآینده است