جنگ و جهان در حال تغییر موضع به ضرر اوکراین هستند. درگیری بین روسیه و اوکراین به جنگی فرسایشی تبدیل شده است، جایی که کان دارد که میتواند توازن نیروی انسانی و تسلیحات را به نفع خود تغییر دهد، مزیت کسب کرده است. در حالی که اوکراین با شجاعت به بسیج نیرو پرداخت و غرب نیز از طریق حمایتهای نظامی قابل توجهی به آن کمک کرد تا دموکراسی خود را حفظ کند، اما بسیج اوکراین و تولید نظامی غرب به میزان کافی افزایش نیافته است. به همین دلیل، با وجود اشتباهات اولیهاش در تهاجم، روسیه وضعیت خود را پیدا کرده، شبکهای برای نیروی انسانی ایجاد کرده و ظرفیت صنعتی خود را برای جنگی طولانیمدت تقویت کرده است. روسیه از ذخایر عظیم تسلیحات دوران شوروی بهره برده و چین، ایران و کره شمالی نیز حمایتهای حیاتیای ارائه دادهاند که شامل کمک نظامی مرگبار، فناوری دو منظوره برای افزایش تولید دفاعی، و حتی سربازان برای خطوط مقدم میشود. جنگ به نفع روسیه چرخیده و روسیه با قدرت در حال پیگیری مزیتهای خود در تسلیحات و نیروی انسانی است. روسیه اکنون نوری در انتهای تونل این جنگ فرسایشی میبیند که با انتخاب دونالد ترامپ روشنتر شده است.
در طول دوره انتخابات، ترامپ به طور واضح درباره شک و تردید خود نسبت به کمک به اوکراین صحبت کرد. او گفته است که به دنبال پایان دادن به جنگ از طریق مذاکرات خواهد بود، اما چشمانداز مذاکرات و توافق زودهنگام بعید است—نه به دلیل اکراه اوکراین، بلکه به دلیل عدم علاقه روسیه به مبنی بر راهحلهای مذاکره تا زمانی که اهداف حداکثری آن برآورده شوند. اکنون دلیلی برای ملاقاتهای مذاکرات وجود ندارد، چرا که شاید ولادیمیر پوتین معتقد است که میتواند جنگ را ببرد—که به معنای تسلیم اوکراین تحت کنترل روسیه است. توافقی که بر حاکمیت و دموکراسی اوکراین پایبند باشد، برای پوتین خفتآور خواهد بود، حتی اگر اوکراین حاکمیت روسیه بر سرزمینهای اشغالی از زمان تهاجم تمامعیار را به رسمیت بشناسد.
این موضوع تنها فرضیه نیست. بین اکتبر ۲۰۲۳ و آوریل ۲۰۲۴، کمکهای ایالات متحده به اوکراین کاهش یافته و سپس متوقف شد زیرا کنگره درگیر بحث بر سر مالی کردن تلاشهای جنگی اوکراین بوده است. اوکراین در این دوره در ضعیفترین نقطه خود بود، چرا که دسترسی به کمکهای حیاتی قطع شده و در حمله متقابل ۲۰۲۳ خود شکست خورد. ولی به جای جستجوی مذاکرات با اوکراینی ضعیف، پوتین به اهداف حداکثری جنگ روسیه متعهد ماند و در حمله جدیدی پیش رفت.
این امر بسیار گویاست. اگر روسیه باور کند که یک برتری نظامی بزرگ و یک مسیر به سوی پیروزی دارد، احتمالاً آن مسیر را دنبال خواهد کرد. شاید روسیه منطقی به نظر برسد که به دنبال پایان دادن به درگیری باشد، با آنکه بیش از نیم میلیون تلفات داده است. اما دقیقاً به دلیل هزینههای عظیم، احتمالاً پذیرش متوقف کردن جنگ، با تقریباً هیچیک از اهداف اولیه جنگ برآورده نشده، برای مسکو غیرقابل قبول است. همانطور که ایالات متحده خوب میداند، غیرمعمول نیست که کشوری در حال جنگ به خطای منطقی هزینههای غرقشده دچار شود و بدون توجه به نتایج ضعیف، به جنگ ادامه دهد.
به همین دلیل، اگر قرار است جنگ از طریق مذاکره ختم شود، احتمالاً یا اوکراین باید از لحاظ نظامی روسیه را شکست دهد یا جنگ باید ثبات رژیم پوتین را تهدید کند. متأسفانه، چشمانداز حمایت غرب وضعیت را برای کرملین به طوری حس میکند که میتواند منتظر بماند و تنها عزمشان برای ادامه نبرد بالا میبرد. مورخ سرگی رادچنکو میگوید: «دلیل ادامه جنگ، انتظار منطقی پوتین است که پشتیبانی غرب از اوکراین حتی بیشتر کاهش یابد.» رسیدن به مذاکرات موفقی که دموکراسی اوکراین را حفظ کنند، احتمالاً نیازمند این است که پوتین را قانع کنند که غرب اجازه نمیدهد اوکراین در جنگ شکست بخورد.
دو راه معتبر برای ایالات متحده و اروپا وجود دارد تا این پیام را به روسیه بدهند. ایالات متحده یا اروپا میتواند تهدید و آمادهسازی برای ورود به جنگ برای دفاع از دموکراسی اوکراین در صورت پیشروی روسیه را مطرح کند. در غیر این صورت، ائتلاف غربی میتواند بسته حمایتی عظیم نظامی به اوکراین فراهم کند که به کشور
امکان دفاع از خود در مدت طولانی را بدهد. دومی بسیار محتملتر است، زیرا هیچیک از ایالات متحده و اروپا تمایلی به ورود به جنگ برای اوکراین نشان ندادهاند. بنابراین، تمرکز باید بر تسلیح اوکراین باشد.
تسلیح اوکراین باید بهگونهای انجام شود که به تقویت قابل توجهی در تولید صنعتی دفاعی منجر شود. این نه تنها به غرب امکان میدهد که بهصورت طولانیمدت از اوکراین حمایت کند و شاید توازن تسلیحات را به نفع اوکراین تغییر دهد بلکه به تجدید حیات پایگاه صنعتی دفاعی غرب کمک خواهد کرد و توانایی آن برای رقابت با گسترش نظامی چین را بهبود میدهد.
اگر غرب تعهد مالی و صنعتی خود را نشان دهد، روسیه میتواند متقاعد شود که جنگ برندهناپذیر است و قبول کند که به گفتگو وارد شود. به عبارت دیگر، رویکرد باید «صلح از طریق قدرت اوکراین» باشد.
تلاش جدی فرا اطلسی برای گسترش تولید صنعتی دفاعی برای اوکراین ممکن است برای کرملین روحیهافزا باشد، زیرا این نشانگر واضح و مشهودی از تعهد طولانیمدت غرب خواهد بود. در حالی که کرملین به تعهد غرب به اوکراین به صورت لفظی توجه نمیکند، تخصیص منابع برای حمایت از اوکراین برای مدت طولانی به مسکو خواهد فهماند که این جنگ برندهناپذیر است.
علاوه بر این، غرب باید درک کند که نیاز به حمایت از اوکراین حتی پس از توقف جنگ نیز پایان نخواهد یافت. اگر آتشبسی به دست آید، سپس مسابقهای بین اوکراین و روسیه برای بازسازی نیروهای نظامی پیش از آغاز احتمالی دور سوم جنگ آغاز خواهد شد. اوکراین نیاز دارد و باید بر حمایت نظامی عمده بهعنوان بخشی از هر پیمان آتشبس برای جلوگیری از حملات آینده روسیه پافشاری کند.
ارتشهای اروپایی نیز نیاز به تسلیح و بازسازی دارند پس از دههها سرمایهگذاری ناکافی. هر آنچه اوکراین برای جنگ نیاز دارد، همان چیزی است که ارتشهای ناتو برای جلوگیری از روسیه نیاز دارند. بنابراین، سرمایهگذاریهای گسترده برای گسترش تولید صنعتی نه تنها برای اوکراین بلکه برای کشورهای غربی است و به تقویت موضع بازدارندگی ناتو در برابر روسیه کمک خواهد کرد.
کمکهای بزرگ غربی همچنین ممکن است به احیای روحیه اوکراینی و انرژیدادن به تلاشهای بسیج کمرنگ کشور کمک کند. ارتش اوکراین بهطور جدی با کمبود نیروی انسانی مواجه است، زیرا رهبران اوکراینی نسبت به بسیج جمعیت جوان کشور جبریت دارند. اگرچه شاید این مورد قابل درک است، اما به طور جدی تلاشهای جنگی اوکراین را معلول کرده است.
بسته کمک عمده غربی باید با تلاش بسیج و آموزشی گستردهتر همراه باشد.
با این حال، بحثهای مربوط به جنگ و محور اصلی دیپلماسی اوکراین بر مسائل مربوط به تشدید بحران یا آینده ناتوی اوکراین متمرکز شده است. این مسائل حدوداً حائز اهمیت هستند اما ثانویه به وظیفه اصلی تسلیح اوکراین هستند. علیرغم انتقادات از کندی و احتیاط، ایالات متحده و شرکای غربی آن بهطور موفقیتآمیز پشتیبانی خود را تشدید کردهاند بدون تحریک بهجنگ وسیعتر با روسیه.
روسیه روزانه ۱۵۰۰ تلفات میدهد، عمدتا به دلیل تسلیحات غربی. حمایتی که زمانی به نظر شروعگرایانه میآمد، مثل ارائه توپخانه بلندبرد، دیگر به همان شکل تصور نمیشود. قورباغه روسیه به آرامی در آتش کمسو بجوش آمده است وقتی که صحبت از حمایت از اوکراین میشود.
این موفقیت سیاست باید بهطور کامل بهرهبرداری شود. چالش اصلی برای غرب دیگر اینکه آیا و چطور سیستمهای تسلیحاتی جدید را معرفی کند، نیست؛ بلکه این است که به سادگی تعداد بیشتری از سیستمهایی که قبلاً ارائه دادهاند، فراهم کند.
به جای آنکه دائماً سقف تشدید را بالاتر ببرند، اوکراین و حامیان مشتاقش باید بر نیاز اساسی تمرکز کنند: بهدست آوردن تسلیحات بیشتر.
بنابراین، دولت جدید ترامپ نیازی ندارد که مرزهای سیاست ایالات متحده را به چالش بکشد، بلکه تنها باید به آنچه که ایالات متحده در حال انجام است ادامه دهد.
این مقاله نیاز به تمرکز عمده بر تغییر توازن تسلیحات توسط غرب را برجسته میکند، که شامل تلاشی جمعی برای تقویت تولید صنعتی دفاعی برای حمایت از اوکراین است. برای اروپا، یک «تأمین تکمیلی اروپایی» مشترک لازم است زیرا رویکرد کنونی که کشورهای اروپایی به طور جداگانه و متناوب به اوکراین کمک میکنند و که مجموعه گستردهای از سیستمها ارائه میدهد، نیاز به تغییر دارد.
یک تلاش اروپایی مشترک و ترجیحاً با تأمین مالی از طرف اتحادیه اروپا مهم است، و این مقاله چهار راه برای یافتن تأمین مالی مورد نیاز را بررسی میکند.
وقتی تأمین مالی برای افزایش تولید تأمین میشود، نیروهای نظامی غربی نیاز به پذیرش بیشتر خطرات مدیریتی با تجهیزات خود دارند و بنابراین آمادگی نیروهای نظامی خود با ارائه بیشتر از ذخایر خود به اوکراین، افزایش مییابد.
برای ایالات متحده، سادهترین مسیر این است که دولت ترامپ به دنبال تصویب بودجه تکمیلی دیگری برای اوکراین باشد. با این حال، با توجه به اینکه ممکن است دولت آینده کمتر علاقهمند به ایفای نقش پیشرو در اوکراین باشد، این مقاله مراحلی را بررسی میکند که دولت جدید میتواند برای حمایت از اوکراین، تشویق روسیه به مذاکرات، افزایش تولید صنعتی دفاعی ایالات متحده و حفظ اعتبار جهانی ایالات متحده بردارد.
تغییر توازن تسلیحات همچنین به معنای مهار توانایی روسیه برای دسترسی و تولید تسلیحات است. غرب باید تلاشهای خود را برای فشار بر اقتصاد روسیه و تولید صنعتی دفاعی آن دو برابر کند. این نیاز به تلاشی چندجانبه برای ضربه زدن به روسیه با تحریمهای نفتی و انرژی گسترشیافته، اجرای تحریمهای هدفمند و گسترشیافته و تلاشهای اروپایی برای فشار بر پکن برای کاهش حمایت صنعتی خود از مسکو دارد.
در نهایت، وضعیت در اوکراین به هیچ وجه ناامیدکننده نیست. با این حال، پس از دو سال و نیم، رویکرد غرب به کمک به کشور نیاز به تجدید نظر دارد. تمایل دولت ترامپ برای پایان دادن به جنگ از طریق مذاکرات مورد استقبال اوکراین قرار گرفته است.
با این حال، بعید است که روسیه در مذاکرات مثمرثمر شرکت کند مگر اینکه تعهد طولانیمدت غرب به اوکراین بهطور کامل روشن شود.
اروپا چه باید بکند؟
روسیه توانایی خود را در سازگاری با شرایط متغیر در طول جنگ نشان داده است. رویکرد اروپا یکپارچه نبوده، هرچند حمایت نظامی آن در طول سه مرحله عمده تکامل یافته است.
در مرحله اول، تجهیزات قدیمی به سرعت از انبارهای نظامی غربی، بهخصوص تجهیزات قدیمی دوران شوروی از شرق اروپا، تخلیه شد و بیدرنگ به اوکراین ارسال گردید.
در مرحله دوم، با تحلیل رفتن آن تجهیزات قدیمی، ارتشهای اروپایی سیستمهای مدرنتری را ارائه دادند—اما این کار اغلب اوکراین را با مجموعهای از سیستمهای متنوع و پراکنده مواجه کرد که باعث ایجاد ناهماهنگی و بار سنگین نگهداری شد.
در مرحله سوم، تلاشهای اروپایی برای تأمین تجهیزات مدرنتر نیز همچنان ادامه داشت، اما هماهنگی بهتر بین کشورها و تأمین تجهیزات یکپارچهتری از سوی اتحادیه اروپا لازم و ضروری است.
برای آنکه اروپا بهطور مؤثرتر به اوکراین کمک کند، به یک رویکرد یکپارچه و هماهنگ نیاز است، تا از تکرار مشکلات و ناکارآمدیهای گذشته جلوگیری شود و اوکراین بتواند با چالشهای پیشرو مواجه شود.
حمایت از اوکراین وارد مرحله سوم جدیدتر و گرانتر شده است که در آن تجهیزات باید یا از ابتدا تهیه شوند یا از نظامیان اروپایی گرفته شوند، که بر آمادگی نیروی نظامی تأثیر میگذارد. کشورهای اروپایی در ارائه تجهیزات جدیدی که نیروهای نظامی خودشان استفاده میکنند، به اوکراین کمتر تمایل نشان دادهاند. برای مثال، ممکن است لهستان ناوگانهای قدیمی شوروی خود را در اختیار قرار داده باشد، اما تمایلی به واگذاری سیستمهای تازه خریداری شده ندارد. تضادی بین حمایت از اوکراین و اهداف برنامهریزی دفاعی ناتو وجود دارد: ینس استولتنبرگ، دبیرکل پیشین ناتو، به کشورها گفته بود که باید اولویت را به حمایت از اوکراین بدهند، اما وزارتخانههای دفاع در سراسر اروپا به ناچار مقاومتی در قبال واگذاری تجهیزات جدید و گرانقیمت دارند، به ویژه زمانی که نیروهای نظامی خودشان با کمبود و آینده بودجهای نامشخص مواجه هستند.
تولید صنعتی در ایالات متحده و اروپا افزایش یافته است و در بعضی مواقع به طرز قابل توجهی رشد کرده است. با این حال، ارتشهای اروپایی در حال کاهش تجهیزات خود هستند، همچنان که رومانی و اسپانیا سیستمهای گرانقیمت موشک پاتریوت را واگذار کردهاند. اما کمبود منابع مالی بزرگ، گسترش تولید دفاعی در مناطق حساس را محدود کرده و بنابراین تمایل کشورها به واگذاری را کاهش داده است. در حالی که شرکتهای دفاعی شیفتهای کاری اضافه کرده و برای گسترش تولید تلاش میکنند، اغلب برای سرمایهگذاری مورد نیاز برای باز کردن کارخانههای اضافی مردد هستند، به خصوص بدون قراردادهای بلندمدت. از آنجا که شرکتهای دفاعی اساساً تنها به دولتها میفروشند، نگرانند که تقاضا کاهش یابد، یا به دلیل پایان جنگ یا عدم افزایش بودجه دفاعی توسط دولتهای اروپایی. بنابراین، برخلاف صنایع تجاری دیگر که به صورت احتیاطی سرمایهگذاری میکنند تا ظرفیت را برای پاسخ به تقاضای رو به افزایش بسازند، بخش دفاعی بر دریافت بودجه پیشاپیش اصرار دارد. به دلیل مقیاس سرمایهگذاری لازم برای تشویق به گسترش تولید و زمانی که برای رسیدن به میدان نبرد نیاز است (که اغلب سالها به طول میانجامد)، سیاستمداران از تخصیص بودجه قابل توجه برای قراردادهای بزرگ بلندمدت تردید کردهاند. به همین دلیل، تصمیماتی که باید گرفته میشد و بودجهای که باید برای افزایش تولید یک یا دو سال پیش یا حتی سه ماه پیش اختصاص داده میشد، هنوز انجام نشده است. در اروپا، این تأخیر در زمان به نوعی حس ناتوانی و بهانهای برای پیدا نکردن راههایی جهت تأمین مالی جنگ منجر شده است.
بنابراین اروپا نیاز دارد تا یک صندوق مکمل اروپایی ایجاد کند. اروپا کارهای بزرگی برای اوکراین انجام داده است، به طوری که مجموع ۱۲۵ میلیارد دلار کمک تخصیص داده شده و ۱۱۶ میلیارد دلار اضافی برای اختصاص دارد. به عنوان بخشی از این حمایت، کمک نظامی ارائهشده توسط کشورهای عضو اتحادیه اروپا و ابزارهای اتحادیه اروپا مجموعاً به ۴۶ میلیارد دلار میرسد. با این حال، کشورهای اروپایی قادر به تأمین نیازهای نظامی اوکراین نیستند و اروپا در انجام تغییرات ساختاری بزرگ که برای حمایت قوی از اوکراین و بازسازی ظرفیت نظامی بلندمدت آن لازم است، شکست خورده است. این نه تنها به دلیل نیاز به بودجه بلکه به دلیل طبیعت متفرق و نامنسجم هزینهها و تهیه نظامی اروپاست. یک صندوق مکمل مشترک اتحادیه اروپا، با برآورد حجم ۱۰۰ میلیارد یورو، برای انجام سفارشات بزرگ تهیه مشترک لازم است.
اروپا با سه چالش بزرگ در حمایت از اوکراین مواجه است. اول، به دلیل سرمایهگذاری ناکافی طولانیمدت، فاقد ذخایر نظامی قوی و جامع است. اروپا به سادگی کمتر از ایالات متحده در دسترس دارد تا به اوکراین بدهد. دوم، صنایع دفاعی اروپا، عمدتاً به دلیل کمبود بودجه، فاقد ظرفیت تولید هستند. سوم، اروپاییها گستره وسیعی از تجهیزات را به کار میگیرند، به این معنا که کمکهای اروپایی از نظر تأثیر کمتر از مجموع اجزایشان هستند. نیروهای نظامی اروپایی به ندرت تجهیزات خود را با سایر کشورهای اروپایی هماهنگ میکنند؛ در نتیجه، نظامیان آنها با چالشهایی در همکاری متقابل مواجه هستند. نیروهای نظامی اروپا احتمالاً برای مبارزه با یکدیگر به شیوهای مؤثر دچار مشکل خواهند شد، زیرا نگهداری و چالشهای لجستیکی ناشی از بهرهبرداری از سیستمهای مختلف، مشکل نظامی جدیای ایجاد میکند. اروپا با ارائه تجهیزات متنوع و جداشده به اوکراین، تمامی اینها را با بارهای آموزشی، نگهداری و عملیاتی برای اوکراینیها همراه ساخته است.
این سه چالش—ذخایر محدود، پایه ضعیف صنعتی دفاعی و نیروهای نظامی پراکنده اروپایی—تنها برای اوکراین مشکل نیست بلکه برای ناتو و امنیت اروپایی به طور کلی نیز مشکلساز است. کمک به اوکراین فرصتی برای احیای پایه صنعتی دفاعی اروپا و هماهنگی نیروهای نظامی اروپایی فراهم میکند، اما نیاز به عبور از رویکرد ملی کنونی برای حمایت از اوکراین و تسلیح مجدد اروپا دارد. آنچه نیاز است، همگرایی در تلاشهای حمایت اروپایی و تقویت صنعتی دفاعی است.
چگونه اروپا میتواند این تلاش را تأمین مالی کند
خطابههای اروپایی از سوی رهبران سیاسی، مانند وزرای امور خارجه و دفاع، اغلب بر اهمیت اوکراین تأکید میکند. اما مهمترین بازیگران اروپایی در این نبرد وزرای مالی هستند که رویکرد کسبوکار معمولی خود به شرایط حال حاضر را حفظ کردهاند، از جمله بازگرداندن قوانین بودجهای سخت. سال گذشته، اتحادیه اروپا با بازگشایی پیمان ثبات و رشد خود موافقت کرد که کسری یک کشور را به ۳ درصد تولید ناخالص داخلی محدود میکند. این به این معناست که کشوری مثل فرانسه، دومین اقتصاد بزرگ اتحادیه اروپا، برای حمایت از اوکراین به مشکل خواهد خورد، زیرا کسری بودجه بالای ۵ درصد تولید ناخالص داخلی دارد، بدهی که از ۱۱۰ درصد تولید ناخالص داخلی عبور کرده و هزینههای تأمین مالی سریع افزایش یافته است.
اقتصاد اروپا به شدت از بحران انرژی ناشی از تهاجم روسیه آسیب دیده است، که به طور قابل توجهی با افزایش قیمتهای انرژی، رقابتپذیری اروپایی را کاهش داده و رشد را تضعیف کرده است. دولتهای اروپایی با هزینههای اضطراری این بحران را مدیریت کردند؛ در کنار همهگیری کووید-۱۹، بخش بزرگی از اروپا با بار قابل توجهی از بدهی مواجه است. بنابراین، راهحل ساده خرج کردن بیشتر برای اکثر کشورهای اروپایی (با استثنای آلمان—جزئیات بیشتر در ادامه) غیرممکن است.
علاوه بر این، بسیاری از کشورهای اروپایی تلاش کردهاند تا اوکراین را از بودجههای معمول خود حمایت کنند، بنابراین با تجارتهای سختی مواجه شدهاند، میزان بودجه را محدود کرده و اطمینان از پایداری چنین بودجهای را تحتالشعاع قرار دادهاند. مشخص است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا فاقد فضای بودجهای، ظرفیت مالی و استقراضی یا اراده برای بهینهسازی منابع لازم برای تلاش حمایت از اوکراین هستند. دولتهای ملی سرمایه مورد نیاز برای افزایش چشمگیر تولید موارد مورد نیاز اوکراین را فراهم نکردهاند، در حالی که کشورهای فردی سفارشاتی قرار دادهاند، اما اغلب به تعداد کم، که فاقد مقیاسی برای وقوع تغییر ساختاری تولید باشد. یک صندوق مشترک میتواند این مشکل را حل کند و اروپا گزینههای عملی برای تولید بودجه مورد نیاز دارد.
گزینه ۱: صدور “اوراق قرضه یورو”. این سادهترین و واضحترین مکانیزم برای تزریق سریع و عظیم منابع مالی به بخش دفاعی اروپا است. اتحادیه اروپا به سادگی از بازارهای سرمایه بودجه قرض میگیرد. این کار به روشی اثباتشده و ساده انجام میشود: اتحادیه اروپا به بازارهای سرمایه میرود و اوراق قرضه منتشر میکند. اتحادیه اروپا این کار را در گذشته زمانی که در پاسخ به همهگیری برای صندوق بازیابی NextGenerationEU وام گرفت، انجام داده است. بدهی اتحادیه اروپا دارای رتبه اعتباری AAA است و بازارها برای بدهی بیشتر اتحادیه اروپا شور و شوق دارند، آن را به عنوان یک دارایی امن میبینند. این کاری است که اتحادیه اروپا بسیار بهتر از ناتو قادر به انجام آن است، هم به این دلیل که قبلاً این کار را انجام داده و هم به دلیل داشتن ارز، یورو، که میتواند استفاده شود.
پرداختهای بدهی اتحادیه اروپا از طریق بودجه معمول اتحادیه اروپا خدماترسانی خواهد شد، که مبلغی ناچیز به صورت هزینه سالانه محسوب میشود. در گزارش مشهور خود درباره رقابتپذیری اقتصادی اتحادیه اروپا، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا و نخستوزیر ایتالیا، ماریو دراگی، خواستار ایجاد یک دارایی امن برای بهبود عملکرد بازارهای مالی اروپایی و بهبود مکانیزم انتقال سیاستهای پولی توسط اتحادیه اروپا شد. بعلاوه، وجود بازارهای گسترده و عمیق بدهی اتحادیه اروپا میتواند نقش بینالمللی یورو را تسهیل کند. اما خدماترسانی به پرداختهای بدهی از طریق بودجه اتحادیه اروپا نیازمند صدور مقادیر زیادی از اوراق قرضه یورو است که میتوانند به طور منظم تمدید شوند، همانطور که ایالات متحده و کشورهای دیگر به طور منظم انجام میدهند. بنابراین، صدور “اوراق قرضه یورویی دفاعی” میتواند نقشی مهم در تحریک اقتصاد اروپا از طریق سرمایهگذاریهای اضافی ایفا کند.
دلایل مخالفت با این گام شامل نگرانیهای ایدئولوژیک (از جمله مخالفت فلسفی آلمان با بدهی)، سیاستهای بوروکراتیک (ترس از گسترش اتحادیه اروپا) و منفیبینی درباره موانع سیاسی داخلی در اتحادیه اروپا است. آلمان در حال حاضر مانع اصلی اوراق قرضه یورویی است و این ایده را در جلسه شورای اروپا که در ژوئن گذشته برگزار شد، رد کرده است. آلمانیها به طور کلی خرجهای اتحادیه اروپا یا بدهی را به نفع خود نمیبینند، به عنوان مثال، NextGenerationEU که بر جنوب اروپا متمرکز بود. با این حال، در این مورد، آلمان (و شرکتهای بزرگ دفاعی آن) بالقوه بزرگترین بهرهبرنده خواهند بود. به عنوان مثال، به عنوان بخشی از صندوق تقویت صنعت دفاعی اروپا از طریق قانون تهیه مطالبات مشترک (EDIRPA)، هر یک از پنج پروژه فرامرزی که ۶۰ میلیون یورو در حمایت دریافت میکنند، شامل مشارکت قابل توجه توسط کشورهای عضو اروپای شمالی خواهد بود. صدور اوراق قرضه یورویی به منظور دفاعی برعکس NextGenerationEU خواهد بود: اروپای جنوبی به شرکتهای دفاعی آلمان و سوئد کمک میکند و بنابراین به مشاغل در غرب و شمال اروپا، جایی که بیشتر تولیدات صورت میگیرد، کمک میکند.
تلاشهای اتحادیه اروپا برای توقیف سود داراییهای مسدود شده روسیه و استفاده از آنها به عنوان وام، که از طریق گروه ۷ مذاکره شده است، به طور فوقالعادهای پیچیده است. اگر اتحادیه اروپا به سادگی بودجه را خود قرض بگیر و سپس سود داراییهای مسدود شده روسیه را برای خدمترسانی به بدهی استفاده کند، بسیار سادهتر خواهد بود. بنابراین، اوراق قرضه یورو به راحتی و به وضوح گزینهای برای اتحادیه اروپا برای تولید بودجه قابل توجه برای اوکراین است. کشورهایی که به این امر با پیشفرض مقاومت میکنند در حال اولویتبندی اوکراین نیستند؛ این گزینهای بسیار آشکار است که مخالفت با آن باید این سوال را مطرح کند که آیا کشوری از اوکراین حمایت میکند یا نه.
این مکانیزمی ساده و آشکار برای تزریق فوری و گسترده منابع مالی به بخش دفاعی اروپاست. اتحادیه اروپا بهسادگی از بازارهای سرمایه وام میگیرد. این فرآیند بهصورت اثباتشده و ساده عمل میکند: اتحادیه اروپا به بازارهای سرمایه میپردازد و اوراق قرضه منتشر میکند. اتحادیه اروپا این کار را قبلاً در پاسخ به همهگیری برای صندوق بازیابی NextGenerationEU انجام داده است. بدهی اتحادیه اروپا رتبه اعتباری AAA دریافت میکند و بازارها برای بدهی بیشتر اتحادیه اروپا ابراز تمایل کردهاند، زیرا آن را به عنوان یک دارایی امن میبینند. این کاری است که اتحادیه اروپا بسیار بهتر از ناتو توانایی انجام آن را دارد، هم به این دلیل که قبلاً این کار را انجام داده و هم به دلیل داشتن ارز یورو که میتواند استفاده شود.
پرداختهای بدهی اتحادیه اروپا از طریق بودجه معمول اتحادیه اروپا خدماترسانی خواهد شد که مبلغی ناچیز به صورت هزینه سالانه محسوب میشود. در گزارش برجسته خود درباره رقابتپذیری اقتصادی اتحادیه اروپا، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا و نخستوزیر ایتالیا، ماریو دراگی، خواستار ایجاد یک دارایی امن برای بهبود عملکرد بازارهای مالی اروپایی و بهبود مکانیزم انتقال سیاستهای پولی توسط اتحادیه اروپا شد. بعلاوه، وجود بازارهای گسترده و عمیق بدهی اتحادیه اروپا میتواند نقش بینالمللی یورو را تسهیل کند.
اما خدماترسانی به پرداختهای بدهی از طریق بودجه اتحادیه اروپا نیازمند صدور مقادیر زیادی از اوراق قرضه یورو است که میتوانند به طور منظم تمدید شوند، همانطور که ایالات متحده و کشورهای دیگر به طور منظم انجام میدهند. بنابراین، صدور “اوراق قرضه دفاعی یورویی” میتواند نقشی مهم در تحریک اقتصاد اروپا از طریق سرمایهگذاریهای اضافی ایفا کند.
دلایل مخالفت با این گام شامل نگرانیهای ایدئولوژیک (از جمله مخالفت فلسفی آلمان با بدهی)، سیاستهای بوروکراتیک (ترس از گسترش اتحادیه اروپا) و منفیبینی درباره موانع سیاسی داخلی در اتحادیه اروپا است. آلمان در حال حاضر مانع اصلی اوراق قرضه یورویی است و این ایده را در جلسه شورای اروپا که در ژوئن گذشته برگزار شد، رد کرده است. آلمانیها به طور کلی خرجهای اتحادیه اروپا یا بدهی را به نفع خود نمیبینند، به عنوان مثال، NextGenerationEU که بر جنوب اروپا متمرکز بود.
با این حال، در این حالت، آلمان (و شرکتهای بزرگ دفاعی آن) بالقوه بزرگترین بهرهبرنده خواهند بود. به عنوان مثال، به عنوان بخشی از صندوق تقویت صنعت دفاعی اروپا از طریق قانون تهیه مشترک (EDIRPA)، هر یک از پنج پروژه فرامرزی که ۶۰ میلیون یورو در حمایت دریافت میکنند، شامل مشارکت قابل توجه توسط کشورهای عضو اروپای شمالی خواهد بود. صدور اوراق قرضه یورویی به منظور دفاعی برعکس NextGenerationEU خواهد بود: اروپای جنوبی به شرکتهای دفاعی آلمان و سوئد کمک میکند و بنابراین به مشاغل در غرب و شمال اروپا، جایی که بیشتر تولیدات صورت میگیرد، کمک میکند.
تلاشهای اتحادیه اروپا برای توقیف سود داراییهای مسدود شده روسیه و استفاده از آنها به عنوان وام، که از طریق گروه ۷ مذاکره شده است، به طور فوقالعادهای پیچیده است. اگر اتحادیه اروپا به سادگی بودجه را خود قرض بگیر و سپس سود داراییهای مسدود شده روسیه را برای خدمترسانی به بدهی استفاده کند، بسیار سادهتر خواهد بود.
اوراق قرضه یورو به راحتی و به وضوح گزینهای برای اتحادیه اروپا برای تولید بودجه قابل توجه برای اوکراین است. کشورهایی که به این امر با پیشفرض مقاومت میکنند در حال اولویتبندی اوکراین نیستند؛ این گزینهای بسیار آشکار است که مخالفت با آن باید این سوال را مطرح کند که آیا کشوری از اوکراین حمایت میکند یا نه.
گزینه ۲: توقیف داراییهای مسدود شده روسیه.
بیش از ۲۰۰ میلیارد یورو دارایی مسدود شده روسیه در مؤسسات مالی اروپایی وجود دارد. اتحادیه اروپا در حال حاضر سودهای حاصل از این پول را برای خرید سلاح برای اوکراین و حمایت از تولید صنعتی دفاعی اوکراین توقیف میکند؛ میتوان با خود داراییها نیز همین کار را کرد.
با این حال، بانک مرکزی اروپا، کارشناسان حقوقی بینالمللی و اقتصاددانان نگران توقیف این داراییها هستند، زیرا تهدید احتمالی برای یورو را برجسته میکنند. بسیاری از کارشناسان معتقدند که مبنای قانونی برای این نوع اقدام مشکوک است و ممکن است کشورها و سرمایهگذارهای نوظهور اوراق قرضه با ارز یورو خود را بفروشند تا از مصادرههای آینده جلوگیری کنند، و این امر نقش بینالمللی یورو را تضعیف میکند.
تعلل اتحادیه اروپا در صدور بدهی مشترک با نگرانیهای مشروع در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا که مالیاتپسند هستند، حمایت میشود. اما اگر اتحادیه اروپا تمایلی به صدور بدهی ندارد، دشوار خواهد بود که یورو را به عنوان یک ارز ذخیره واقعی تثبیت کند. در حالی که توقیف داراییهای مسدود شده روسیه بهنظر یک گزینه کاملاً منطقی است، اما از نظر قانونی و بوروکراتیک پیچیده است. ممکن است لازم باشد که قوانین برای وقوع این امر تغییر داده یا اصلاح شوند. اما اگر اتحادیه اروپا از قرض گرفتن خودداری کند، این همچنان یک مسیر منطقی است. میتوان آن را بهطور همزمان با صدور اوراق قرضه یورو انجام داد و این منابع مالی به اوکراین اختصاص یابد.
گزینه ۳: ایجاد یک صندوق مشترک عمدتاً از مشارکتهای ملی.
این دقیقاً همانطور است که تسهیلات صلح اروپایی تأمین مالی شده است، با اینکه کشورهای عضو اتحادیه اروپا متناسب با مشارکت ملی خود به یک سبد مشترک کمک میکنند تا انگیزه و تسهیل کمک به اوکراین ایجاد کنند. این یک موفقیت بزرگ بوده است. اما چالشی رو به رشد با کشورهای عضو وجود دارد، بهویژه آلمان که به دنبال مشارکت بیشتر مالی نیست، و مجارستان که به کمک به اوکراین اعتراض کرده است. کشورهای دیگر، از جمله فرانسه، اکنون با کمبودهای بودجه رو به رشدی مواجه هستند.
بهطور خلاصه، بعید است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا بتوانند یا بخواهند به طور قابل توجهی بودجه بیشتری از بودجههای ملی خود اختصاص دهند، مگر اینکه اتحادیه اروپا استثنائاتی بودجهای برای پیمان ثبات و رشد خود ایجاد کند.
این گزینه نیز سخت است، زیرا آلمان بزرگترین مدافع تعبیر سختگیرانه از قوانین بودجهای جدید است. بعلاوه، با ارز مشترک، قوانین بودجهای درباره بدهی و کسری کشورهای عضو منطقی بهنظر میرسد—درست همانطور که هر ایالت فردی ایالات متحده باید بودجه متوازن۲۷۷۵این سادهترین و واضحترین مکانیزم برای تزریق سریع و حجم بالای بودجه به بخش دفاعی اروپا است. اتحادیه اروپا میتواند بهسادگی از بازارهای سرمایه بودجه قرض بگیرد. این کار به صورت اثبات شده و مستقیم انجام میشود: اتحادیه اروپا به بازارهای سرمایه میرود و اوراق قرضه منتشر میکند. اتحادیه اروپا این کار را پیشتر زمانی که برای صندوق بازیابی NextGenerationEU در پاسخ به همهگیری وام گرفت، انجام داده است. بدهی اتحادیه اروپا رتبه اعتباری AAA دریافت کرده و بازارها به دنبال بدهی بیشتری از اتحادیه اروپا هستند و آن را به عنوان یک دارایی امن میبینند. این کاری است که اتحادیه اروپا نسبت به ناتو بهتر میتواند انجام دهد، هم به دلیل اینکه قبلاً این کار را انجام داده و هم به دلیل داشتن ارز یورو که میتواند بهعنوان اهرم استفاده شود.
پرداختهای بدهی اتحادیه اروپا از طریق بودجه معمول اتحادیه اروپا تأمین مالی خواهد شد که این موجب هزینه سالانه نسبتاً اندکی خواهد بود. در گزارش برجستهاش درباره رقابتپذیری اقتصادی اتحادیه اروپا، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا و نخستوزیر ایتالیا، ماریو دراگی، خواستار ایجاد یک دارایی امن برای بهبود عملکرد بازارهای مالی اروپایی و مکانیزم انتقال سیاستهای پولی شد. وجود بازارهای گسترده و عمیق بدهی اتحادیه اروپا میتواند نقش بینالمللی یورو را تسهیل کند. اما خدماتدهی به پرداختهای بدهی از طریق بودجه اتحادیه اروپا نیازمند صدور مقادیر زیادی از اوراق قرضه یورو است که میتواند بهطور منظم تمدید شود، همانطور که ایالات متحده و کشورهای دیگر این کار را به صورت منظم انجام میدهند. بنابراین، صدور “اوراق قرضه یورویی دفاعی” میتواند نقشی مهم در تحریک اقتصاد اروپا از طریق سرمایهگذاریهای اضافی ایفا کند.
دلایل مخالفان این گام شامل نگرانیهای اید۲۷۷۷این روش سادهترین و واضحترین مکانیسم برای تزریق سریع و گسترده بودجه به بخش دفاعی اروپا است. اتحادیه اروپا میتواند به سادگی بودجه را از بازارهای سرمایه قرض بگیرد. این کار به شیوهای اثباتشده و مستقیم انجام میشود: اتحادیه اروپا به بازارهای سرمایه میرود و اوراق قرضه صادر میکند. اتحادیه اروپا پیش از این نیز این اقدام را انجام داده، زمانی که در پاسخ به پاندمی برای صندوق بازیابی NextGenerationEU وام گرفت. بدهی اتحادیه اروپا دارای رتبه اعتباری AAA است و بازار به سبب مشاهده آن به عنوان یک دارایی امن، خواهان بدهی بیشتری از اتحادیه اروپاست. این کاری است که اتحادیه اروپا به مراتب بهتر از ناتو میتواند انجام دهد، زیرا هم قبلاً انجام داده و هم ارز یورو را دارد که میتواند به کار گرفته شود. پرداخت بدهی اتحادیه اروپا از طریق بودجه معمول اتحادیه اروپا انجام میشود که هزینه سالانه کمی را نیز در بر دارد.
در گزارش مهم خود درباره رقابتپذیری اقتصادی اتحادیه اروپا، ماریو دراگی، رئیس سابق بانک مرکزی اروپا و نخستوزیر ایتالیا، از اتحادیه اروپا خواسته است تا یک دارایی امن ایجاد کند تا عملکرد بازارهای مالی اروپا و مکانیزم انتقال سیاست پولی را بهبود بخشد. علاوه بر این، وجود بازارهای وسیع و عمیق بدهی اتحادیه اروپا میتواند نقش بینالمللی یورو را تسهیل کند. با این حال، خدماتدهی به بدهیها از طریق بودجه اتحادیه اروپا مستلزم صدور کمیتهای زیادی از اوراق قرضه یورو است که میتوانند مانند ایالات متحده و دیگر کشورها به طور منظم تمدید شوند.
بنابراین، صدور “اوراق قرضه دفاعی یورو” میتواند نقش مهمی در تحریک اقتصاد اروپا از طریق سرمایهگذاریهای اضافی ایفا کند. مخالفان این اقدام عبارتاند از نگرانیهای ایدئولوژیکی (شامل مخالفت فلسفی آلمان با بدهی)، سیاستهای بروکراتیک (ترس از گسترش اتحادیه اروپا) و موانع سیاسی داخلی درون اتحادیه اروپا. آلمان در حال حاضر اصلیترین مانع برای اوراق قرضههای یورو است و در نشست شورای اتحادیه اروپا که در ژوئن گذشته برگزار شد، این ایده را رد کرد.
آلمانیها بهطور کلی، هزینههای اتحادیه اروپا یا بدهیها را بهعنوان امری بیفایده برای خود میدانند که نمونه آن NextGenerationEU بود که بر جنوب اروپا متمرکز بود. با این حال، در این مورد، آلمان (و شرکتهای بزرگ دفاعی آن) احتمالاً بزرگترین ذینفع خواهند بود. به عنوان مثال، به عنوان بخشی از تقویت صنعت دفاعی اروپا از طریق قانون خرید مشترک (EDIRPA)، هر یک از پنج پروژه فرامرزی که شامل ۶۰ میلیون یورو حمایت میباشند، مشارکت چشمگیری از کشورهای عضو شمال اروپا را خواهند داشت.
صدور اوراق قرضه یورو برای دفاع برعکس NextGenerationEU خواهد بود: جنوبیهای اروپا به شرکتهای دفاعی آلمان و سوئد کمک میکنند و بنابراین به مشاغل در غرب و شمال اروپا که بخش عمدهای از تولید در آنجا انجام میشود، یاری میرسانند.
تلاشهای اتحادیه اروپا برای ضبط سود داراییهای منجمد روسیه و استفاده از آنها بهعنوان وام که از طریق گروه هفت مذاکره شده، بسیار پیچیده بوده است. این امر بسیار سادهتر میشود اگر اتحادیه اروپا بهسادگی بودجه را خودش قرض بگیرد و سپس از سود داراییهای منجمد روسیه برای پرداخت بدهیها استفاده کند. اوراق قرضه یورو به این ترتیب سادهترین و واضحترین گزینه برای اتحادیه اروپا برای ایجاد بودجه قابلتوجه برای اوکراین است.
کشورهای اروپایی که تمایلی به این اقدام ندارند بهطور پیشفرض به اوکراین اولویت نمیدهند؛ در حالی که این گزینه بهقدری واضح است که مخالفت با آن باید این سوال را مطرح کند که آیا کشوری حامی اوکراین است یا خیر.
گزینه دوم: ضبط داراییهای منجمد روسیه
بیش از ۲۰۰ میلیارد یورو دارایی منجمد روسیه در موسسات مالی اروپایی وجود دارد. اتحادیه اروپا در حال حاضر سود حاصل از این پول را ضبط کرده و از آن برای خرید تسلیحات برای اوکراین و حمایت از تولید صنعتی دفاعی اوکراین استفاده میکند؛ اما میتواند کار مشابهی با خود داراییها انجام دهد.
با این حال، بانک مرکزی اروپا، کارشناسان حقوقی بینالمللی و اقتصاددانان درباره ضبط این داراییها نگرانی دارند و این امر را تهدیدی بالقوه برای یورو میدانند. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که اساس قانونی برای این نوع اقدام قابلتردید است و ممکن است کشورها و سرمایهگذاران نوظهور برای جلوگیری از مشکلات حقوقی آتی برای دریافتهایشان، اوراق قرضه به یورو را به فروش برسانند، که میتواند نقش بینالمللی یورو را تضعیف کند.
تردید اتحادیه اروپا در صدور بدهی مشترک با نگرانیهای مشروع کشورهای عضو دارای سیاست مالی سختگیرانه پشتیبانی میشود. اما اگر اتحادیه اروپا از صدور بدهی امتناع ورزد، تعیین یورو بهعنوان یک ارز ذخیره واقعی دشوار خواهد بود. در حالی که ضبط داراییهای منجمد روسیه به نظر گزینهای کاملآ معقول است، این فرایند به لحاظ قانونی و اداری پیچیده است.
ممکن است برای تحقق این امر قوانین باید تغییر یا اصلاح شوند. اما اگر اتحادیه اروپا از جمله وام قرض بگیرد، انجام این کار مسیر معقولی باقی مانده است. میتوان این موضوع را نیز همزمان با صدور اوراق قرضه یورو انجام داد و این وجوه را به اوکراین اختصاص داد.
گزینه سوم: ایجاد یک صندوق مشترک از عمدتاً کمکهای ملی. این دقیقاً همان کاری است که برای تأمین مالی تسهیلات صلح اروپایی انجام شده است، به این شکل که دولتهای عضو اتحادیه اروپا بهطور متناسب به یک صندوق مشترک برای تشویق و تسهیل کمک به اوکراین کمک مالی ملی ارائه میدهند. این اقدام موفقیت بزرگی داشته است. اما چالش رو به افزایش با کشورهای عضو مثل آلمان در تأمین مالی بیشتر و مجارستان که کمک به اوکراین را مسدود کرده است، در حال حاضر مشهود است. سایر کشورها، از جمله فرانسه، هم اکنون با کسری بودجه فزاینده روبرو شدهاند.
در خلاصهاش، به احتمال زیاد اعضای اروپایی نخواهند یا نخواهند بودند به میزان قابل ملاحظهای بودجه از بودجههای ملی خود بپردازند مگر اینکه اتحادیه اروپا استثناهای بودجهای را برای معاهده ثبات و رشد خود ایجاد کرده شود.
این گزینه نیز دشوار است زیرا آلمان بزرگترین حامی تفسیر سختگیرانه قوانین مالی جدید است. علاوه بر این، با یک ارز مشترک، قواعد مالی در مورد بدهی و کسری عضو به نظر معقولی میآید، درست مانند اینکه چطور ایالتهای ایالات متحده مجبور به حفظ بودجه متعادل شوند، در حالی که دولت فدرال اجازه دارد با یک ارز مشترک بدهی و کسری را عملیاتی کند.
اما در اتحادیه اروپا، کشورهای عضو محدودیت دارند و هیچ ظرفیت مالی فدرالی مهمی یا قرضگیری در سطح اتحادیهای مشترک وجود ندارد. بنابراین، اگر اتحادیه اروپا قصد ندارد یک ظرفیت مالی متمرکز ایجاد کند، باید به کشورهای عضو اجازه دهد بیشتر مصرف کنند (یعنی، ظرفیتهای مالی تمرکززدا). این اتفاق نخواهد افتاد چون قوانین مالی جدید با حمایت آلمان اجرا خواهد شد.
گزینه چهارم: آلمان هزینه بپردازد. این گزینه شامل ادامه حمایت از اوکراین با کمک ملی به صورت ضعیف هماهنگ شده میشود. اگر این وضعیت موجود باقی بماند، کار کشورهای با توان مالی است که بودجه بسیار بیشتری ارائه دهند. آلمان، همراه با هلند و برخی کشورهای نوردی، در این زمینه پیشقدم خواهند بود. برلین احتمالاً اعتراضی کند و به کمکهای خود تا کنون به مبلغ ۱۱ میلیارد یورو در کمک نظامی اشاره کند، که تنها کمتر از کمکهای ایالات متحده است. در حالی که این میزان قابل توجه است، همچنان خلأ را پر نمیکند یا اوکراین را به سطح نظامی مورد نیاز نمیرساند.
با این حال، اگر برلین به سیامکانسههای دیگر برای تأمین مالی گسترش کمکهای اوکراین مسدود کنکند، که همه اینها از آلمان مالیات کمتری بهطور نسبی نیاز دارد (بهویژه گزینههای ۱ و ۲)، پس آخرین چاره این است که آلمان باید بهطور قابل توجهای بیشتر هزینه کند. انجام این کار برای برلین دشوار خواهد بود، نه به لحاظ مالی بلکه به لحاظ سیاسی.
آلمان مهارا بدهی در قانون اساسی خود ثبت کرده است که نیازمند بودجه متعادل است. این بند بهطور قابل توجهی توسط حکم دادگاه قانون اساسی آلمان در سال ۲۰۲۳ سختتر شده است، که استفاده از وسیلههای تأمین مالی خارج از بودجه را محدود کرد. برلین شاید بتواند بهعنوان یک مورد اضطراری بودجه اوکراین را تأمین کند؛ در غیر این صورت، ممکن است نیاز به اصلاح قانون اساسی خود برای حذف مکانی ساز.
در خلاصهاش، مانع اصلی برای رشد چشمگیر در حمایت اروپایی از اوکراین نه مالی و نه اقتصادی بلکه سیاسی است. روشهایی برای تأمین مالی اوکراین و هزینههای نظامی وجود دارد. اما عدم تمایل آلمان برای به جدیت فکر کردن درباره تأمین مالی بلندمدت برای تلاش جنگی یک مانع اصلی است.
تغییر رویکرد در برلین میتواند کمک چشمگیری را آزاد کند. تلاشهای دیپلماتیک ایالات متحده و اوکراین باید بر فشار برای برلین در این موضوع متمرکز باشد. این رویکرد مسئله حساس اینکه آیا آلمان میتواند ترکیب راکتهای توروس بلند را به اوکراین تأمین کند به یک موضوع فرعی تبدیل میکند.
چگونه یک تکمیلی اروپایی مشترک انجام شود اگر اتحادیه اروپا بودجه را از طریق قرضگیری یا مشارکتهای کشورهای عضو تأمین کند، سپس باید وظیفه اجرای لایحه تکمیلی را برای تأمین مالی بسته کمک اوکراین بر عهده بگیرد. این کار دشوار خواهد بود، زیرا اتحادیه اروپا را به قلمرو جدیدی میبرد و در زمانی که سرعت اهمیت دارد.
در اتحادیه اروپا، اتحاد قابل توجهی در دفاع وجود دارد، با ایجاد یک موقعیت جدید در مقام کمیساری دفاع اتحادیه اروپا که توسط اندریوس کابلیوس نخستوزیر سابق لیتوانیایی تصدی شده است. پرونده جدید کمیساری باید نخست بر تولید صنعتی دفاعی برای اوکراین متمرکز شود. در سال گذشته، ایدههایی برای تأسیس یک صندوق عظیم دفاعی اتحادیه اروپا برای حمایت از ساماندهی مجدد اروپا بحث شده است. این کاملاً منطقی است، اما مسئولان اتحادیه اروپا باید ابتدا بر جنگی که در دست است و افزایش تولید مورد نیاز برای اوکراین تمرکز کنند. برای اجرای این صندوق، اتحادیه اروپا باید موارد زیر را در نظر بگیرد.
بگذارید اوکراین سیستمها و نیازهایش را انتخاب کند. به اختصار، بگذارید اوکراین در خرید رهبر باشد. اتحادیه اروپا باید اساساً منویی از گزینههای خرید اروپایی با سیستمها و بازههای زمانی به اوکراین ارائه دهد. به عنوان مثال، اوکراین ممکن است تصمیم بگیرد که وسایل نقلیه سوئدی و فنلاندی، توپخانه فرانسوی و تانکهای آلمانی بخواهد. البته، افسران نظامی غربی باید در مشاوره دخیل باشند. آن چه اوکراین درخواست میکند باید منطقی و قابل مقیاس باشد؛ اگر سیستمی نتواند در مدت زمان معقول در مقیاس وسیع تولید شود، ایدهآل نخواهد بود.
اتحادیه اروپا، شرکتهای دفاعی اروپایی و کشورهای عضو باید همه ورودی داشته باشند. اما با رهبری اوکراین، فشارهای سیاسی بر اتحادیه اروپا کاهش مییابد، با توجه به اینکه کشورهای عضو و شرکتها برای قراردادها لابی میکنند، زیرا اوکراین تا حد زیادی فرایند را به جلو میبرد. این روش به شیوهای نزدیک به سیستم کمکی امنیتی ایالات متحده عمل میکند. اجرای این صندوق باید بهطور دقیق با ایالات متحده و ناتو هماهنگ شود تا یک تقسیم کار هوشمندانه بین تلاشها ایجاد شود. به عنوان مثال، اگر ایالات متحده بتواند نیاز اوکراین به یک سیستم خاص را برآورده کند، اروپا میتواند تلاشهای خود را روی موضوعات دیگر متمرکز کند.
علاوه بر این، آنچه اوکراین برای مقابله با روسیه نیاز دارد، همان چیزی است که اروپا نیز باید برای مقابله با مسکو برای خودش تهیه کند. در فرآیندهای خرید دفاعی اروپا بوروکراسی بسیار زیادی وجود دارد، بهطوریکه هر یک از ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا نیازها و تخصصهای متفاوتی را وضع کردهاند، در حالی که در اصل به ذخایر گسترده ای از تجهیزات یکسان نیاز است که بتواند بهطور ساده و معروف توسط نیروهای نظامی اروپایی بهکار برده شود.
قراردادهای بلندمدت باید به اندازه کافی بزرگ باشند تا هم تقاضای اوکراین و هم تقاضای اروپا را برآورده کنند. اگر جنگ به پایان برسد و اوکراین مجدداً مسلح شود، اما هنوز چهار سال از قراردادها باقی مانده باشد، این تولید میتواند توسط نیروهای نظامی اروپایی جذب شود یا حتی توسط اتحادیه اروپا یا ناتو ذخیره شود. یکی از درسهای مهم جنگ این است که ذخایر تجهیزات قدیمی مفید هستند و خود بهتنهایی ارزشی بازدارنده دارند. تانکهای قدیمی شوروی که در آغاز جنگ توسط تحلیلگران غربی مورد تمسخر قرار میگرفتند، اکنون اوکراینیها را میکُشند.
اتحادیه اروپا باید یا ظرفیت خرید خود را بسازد، یا از ناتو و یا از ساختارهای چندملیتی موجود در اتحادیه اروپا مانند OCCAR یا از آژانسهای ملی استفاده کند. تأمین خرید نیازمند کارکنان قابل توجهی برای مدیریت و اجرای قراردادها است و اتحادیه اروپا باید ظرفیت خود را ارتقا دهد. اما هدف باید سرعت باشد: نه به منظور ساخت سلاحهای آینده، بلکه افزایش تولید موجود با نیازهای کمتر تا سیستمها سریعاً به میدان ارسال شوند. این به معنای پذیرش ریسک بیشتر در خرید و پیشروی بدون اجرای روندهای خرید طولانی و رقابتی توسط کمیسیون اروپا و اتحادیه اروپا است. در پاسخ به کووید-۱۹، کمیسیون اروپا توانست در اقدامی مشابه، واکسنها را بهنمایندگی از بلوک تهیه کند. این فرآیند منجر به جنجالهای مداوم درباره ماهیت غیررقابتی فرآیند خرید شد. شفافیت در خرید مهم است، بله؛ اما در این مورد، یک جنگ در جریان است. علاوه بر این، اتحادیه اروپا باید آماده باشد تا از ظرفیتهای خریدی که در اروپا موجود است، بهویژه ناتو، سازمان همکاریهای مشترک تسلیحات (OCCAR)، یا دفاتر خرید در وزرای دفاع ملی بهرهبرداری کند.
پول تمام مشکلات تولید را حل نخواهد کرد، بنابراین اروپا و اوکراین نیاز به خرید از طرفهای ثالث خواهند داشت. غرب دریافته است که بخش صنعتی دفاعی آن هنوز برای این منظور آماده نیست. این امر در دو سوی آتلانتیک صادق است، جایی که تمرکز پس از جنگ سرد بر عملیاتهای اعزامی و ضدتروریسم، بهمعنای فاصلهگرفتن صنعت غربی از ساخت بهروشی که برای جنگ متعارف نیاز است و به سمت ساخت نظامهای خاص و پیچیده بیشتر تغییر پیدا کرده است. بهعنوان مثال، چالشی حیاتی در افزایش تولید تسلیحات، کمبود باروت بوده است. بنابراین، برخی چالشهای زنجیره تأمین و تولید زمان قابل توجهی برای باز کردن خواهند گرفت. منابع مالی بیشتر لزوماً پاسخ همه چیز نیستند – اما بدون آنها، هیچ چیز حل نخواهد شد.
در حالیکه ایالات متحده و اروپا باید همچنان بازار جهانی را برای اسلحه جستجو کنند، این نباید بهعنوان انتخابی بین افزایش تولید یا خرید از طرفهای ثالث تلقی شود. در بهار ۲۰۲۴، در داخل اتحادیه اروپا بحثی در مورد استفاده از بودجه برای تقویت تولید دفاعی داخلی، مطابق با توصیههای استونی و فرانسه، یا خرید از طرفهای ثالث، طبق پیشنهاد جمهوری چک، صورت گرفت. پاسخ، البته، این است که اتحادیه اروپا باید هر دو کار را انجام دهد. علاوه بر این، اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن در برخی موارد بهتر از ایالات متحده برای انجام این خریدها آماده هستند، زیرا برخی کشورها، بهویژه خریداران سابق تجهیزات شوروی یا روسیه، ممکن است تمایل بیشتری به فروش به کشورهای اروپایی نسبت به ایالات متحده داشته باشند.
بودجه باید برای افزایش تولید ظرفیت ضربات دوربرد اوکراین فراهم شود. اتحادیه اروپا در حال حاضر بودجه قابل توجهی را از طریق داراییهای منجمدی که برای تسهیلات صلح اروپا تامین میشود، برای حمایت از ظرفیت ضربات دوربرد اوکراین که بسیار موفقیتآمیز بوده است، فراهم میکند. این بودجه باید تقویت و ساخته شود، زیرا این نمایانگر تقسیم کار است که نگرانیهای غرب درباره تشدید را اجتناب میکند. اگر غرب همچنان تمایل به اجازه به اوکراین برای گسترش ضربات خود به قلمرو روسیه با سلاحهای خود ندارد، باید منابع و فناوری لازم را فراهم کند تا قابلیت ضربات عمقی اوکراین تا حد ممکن قوی و موثر شود.
کشورهای عضو و مؤسسات اتحادیه اروپا باید شرکتهای دفاعی اروپایی را بهطور جدی بررسی کنند. رهبران و پارلمانهای اروپایی باید شرکتهای دفاعی را به چالش بکشند و نظارت قابل توجهی بر رویههای آنها انجام دهند. باید فشار عظیم عمومی و scrutiny بر این شرکتها برای تولید بیشتر و انجام سریعتر آن وجود داشته باشد. اتحادیه اروپا همچنین نباید تجهیزاتی را که در اوکراین بهصورت مبرم نیاز است، به کشورهای دیگر صادر کند – آن کشوهای گیرنده میتوانند صبر کنند.
وزارتهای دفاع اروپایی باید تمایل خود را برای اهدای تجهیزات بیشتر به اوکراین برای کمک فوری افزایش دهند. تسهیلات صلح اروپایی باید در مقیاسی متفاوت عمل کند، زیرا کشورهای اروپایی باید شروع به اهدای سیستمهای تسلیحاتی مدرن از انبارهای خود کنند. این فرایند بر آمادگی ناتو تاثیر منفی خواهد گذاشت و بنابراین باید بهدقت مدیریت شود تا آموزش واحدها بیش از حد دچار تلفات نشود. به این معنا، اتحادیه اروپا بهطور اساسی به وزارتهای دفاع بیمه میدهد که اگر تجهیزات را اهدا کنند، وجوه برای جایگزینی آنها خواهند داشت. در ایالات متحده، این روش بخشی کلیدی از موفقیت تأمین مالی اضافی بوده است، زیرا این امر به رئیسجمهور این امکان را داده است که تجهیزات را از ارتش ایالات متحده بهطور “Presidential Drawdown Authority” بگیرند و همزمان برای پنتاگون وجوه برای جایگزینی آن تجهیزات فراهم کند.
آنچه ایالات متحده باید انجام دهد
در حالی که در واشنگتن ادعا شده است که حمایت از کیف حواسپرتی از چالش سرعت پکن است، بهعکس: تمرکز بر افزایش حمایت از اوکراین، ایالات متحده و اروپا را در موقعیت بهتری برای مقابله با تهدیدات مختلف قرار میدهد.
تولید مهمات ۱۵۵ میلیمتری را در نظر بگیرید. در ابتدای جنگ، ایالات متحده قادر به تولید زیر ۱۵,۰۰۰ گلوله در ماه بود، اما بهعنوان نتیجهای از منابع بیشتر، تا سال ۲۰۲۶ ظرفیت تولید ۱۰۰,۰۰۰ گلوله در ماه را خواهد داشت. مطالعات CSIS نشان دادهاند که ایالات متحده با کمبود بحرانی تسلیحات هدایتشده دقیق روبهرو است. بنابراین باید پشتیبانی از اوکراین برای گسترش ظرفیت تولید ایالات متحده در مناطق حیاتی برای ارتش ایالات متحده، مانند دفاع هوایی و ضربات دور۲۷۷۹علاوه بر این، آنچه اوکراین برای مبارزه با روسها نیاز دارد، همان چیزی است که اروپا باید برای مقابله با مسکو برای خود تهیه کند. در فرآیند خرید تجهیزات دفاعی در اروپا بوروکراسی زیادی وجود دارد، بهطوریکه هر یک از ۲۷ کشور اتحادیه اروپا نیازها و تخصصهای متفاوتی دارند، در حالیکه آنچه عمدتاً مورد نیاز است، ذخایر عمیق از تجهیزات مشابهی است که میتواند بهطور یکپارچه توسط نیروهای نظامی اروپایی بهکار گرفته شود.
قراردادهای بلندمدت باید به اندازه کافی بزرگ باشند تا هم تقاضای اوکراین و هم تقاضای اروپا را برآورده کنند. اگر جنگ با تجدید تسلیح اوکراین به پایان برسد، اما هنوز چهار سال از قراردادها باقی مانده باشد، این تولید میتواند توسط نیروهای نظامی اروپایی جذب شود یا حتی توسط اتحادیه اروپا یا ناتو ذخیره شود. یک درس مهم از جنگ این است که ذخایر تجهیزات قدیمی مفید هستند و به خودی خود ارزش بازدارندگی دارند. تانکهای قدیمی شوروی که در آغاز جنگ توسط تحلیلگران غربی مورد تمسخر قرار گرفتند، هماکنون در حال کشتن اوکراینیها هستند.
اتحادیه اروپا باید یا ظرفیت خرید خود را ایجاد کند، یا از ناتو یا سازمانهای چندجانبه خرید اروپایی موجود مانند OCCAR استفاده کند، یا از آژانسهای ملی بهرهبرداری کند. خرید نیازمند کارکنان قابل توجهی برای مدیریت و اجرای قراردادها است و اتحادیه اروپا باید ظرفیت خود را افزایش دهد. اما هدف باید سرعت باشد: نه ساخت تسلیحات آینده، بلکه افزایش تولید موجود با الزامات کمتر برای انتقال سریع سیستمها به میدان. این بدان معناست که کمیسیون اروپا و اتحادیه اروپا باید ریسک بیشتری در خرید بپذیرند و بدون اجرای فرآیندهای خرید طولانی و رقابتی پیش بروند. در پاسخ به کووید-۱۹، کمیسیون اروپا توانست کاری مشابه انجام دهد و به نمایندگی از بلوک واکسن تهیه کند. این فرآیند منجر به یک جنجال پیگیر درباره ماهیت غیررقابتی فرآیند خرید شد. شفافیت در خرید مهم است، بله؛ اما در این مورد، جنگی در جریان است. علاوه بر این، اتحادیه اروپا باید آماده باشد تا از ظرفیتهای خرید موجود در اروپا، بهویژه ناتو، سازمان همکاریهای تجهیزات مشترک (OCCAR)، یا دفاتر خرید در وزارتخانههای دفاع ملی بهرهبرداری کند.
پول تمامی مشکلات تولید را حل نخواهد کرد، بنابراین اروپا و اوکراین نیاز به خرید از طرفهای ثالث خواهند داشت. غرب دریافته است که پایگاه صنعتی دفاعی آن برای این منظور مناسب نیست. این امر در دو سوی آتلانتیک صادق است، جایی که تمرکز پس از جنگ سرد بر عملیاتهای اعزامی و ضدتروریسم، بهمعنای فاصلهگرفتن صنعت غربی از ساخت بهروشی که برای جنگ متعارف نیاز است، بهسمت ساخت سیستمهای پیچیده، سفارشی و پیشرفتهتر تغییر یافته است. بهعنوان مثال، چالشی کلیدی در افزایش تولید تسلیحات، کمبود باروت بوده است. بنابراین، برخی چالشها در زنجیره تأمین و تولید زمان قابل توجهی برای حل کردن خواهند گرفت. منابع مالی بیشتر لزوماً پاسخ همه چیز نیستند، اما بدون آنها هیچ چیز حل نخواهد شد.
در حالیکه ایالات متحده و اروپا باید همچنان بازارهای جهانی را برای تسلیحات جستجو کنند، این نباید بهعنوان انتخابی بین افزایش تولید یا خرید از طرفهای ثالث تلقی شود. در بهار ۲۰۲۴، در داخل اتحادیه اروپا بحثی در مورد استفاده از بودجه برای تقویت تولید دفاع داخلی، مطابق با توصیههای استونی و فرانسه، یا خرید از طرفهای ثالث، طبق پیشنهاد جمهوری چک، صورت گرفت. پاسخ، البته، این است که اتحادیه اروپا باید هر دو کار را انجام دهد. علاوه بر این، اتحادیه اروپا و کشورهای عضو آن در برخی موارد بهتر از ایالات متحده برای انجام این خریدها آماده هستند، زیرا برخی کشورها، بهویژه خریداران سابق تجهیزات شوروی یا روسیه، ممکن است تمایل بیشتری به فروش به کشورهای اروپایی نسبت به ایالات متحده داشته باشند.
بودجه باید برای افزایش تولید ظرفیت ضربات دوربرد اوکراین فراهم شود. اتحادیه اروپا در حال حاضر بودجه قابل توجهی را از طریق داراییهای منجمدی که به تسهیلات صلح اروپا اختصاص داده میشود، برای حمایت از ظرفیت ضربات دوربرد اوکراین که بسیار موفقیتآمیز بوده است، فراهم میکند. این باید تقویت و ساخته شود، زیرا این نمایانگر تقسیم کار است که نگرانیهای غرب درباره تشدید را اجتناب میکند. اگر غرب همچنان تمایل به اجازه به اوکراین برای گسترش ضرباتش در قلمرو روسیه با سلاحهای خود ندارد، باید منابع و فناوری لازم را فراهم کند تا قابلیت ضربات عمقی اوکراین تا حد ممکن قوی و موثر شود.
کشورهای عضو و مؤسسات اتحادیه اروپا باید شرکتهای دفاعی اروپایی را بهطور جدی بررسی کنند. رهبران و پارلمانهای اروپایی باید شرکتهای دفاعی را به چالش بکشند و نظارت قابل توجهی بر رویههای آنها انجام دهند. باید فشار عمومی و scrutiny زیادی بر این شرکتها برای تولید بیشتر و انجام سریعتر وجود داشته باشد. اتحادیه اروپا همچنین نباید تجهیزاتی را که در اوکراین بهصورت مبرم نیاز است، به کشورهای دیگر صادر کند – آن کشورها میتوانند صبر کنند.
وزارتهای دفاع اروپایی باید تمایل خود را برای اهدای تجهیزات بیشتر به اوکراین برای کمک فوری افزایش دهند. تسهیلات صلح اروپایی باید در مقیاس متفاوتی عمل کند، زیرا کشورهای اروپایی باید شروع به اهدای سیستمهای تسلیحاتی مدرن از انبارهای خود کنند. این فرایند بر آمادگی ناتو تأثیر منفی خواهد گذاشت و بنابراین باید بهدقت مدیریت شود تا آموزش واحدها بیش از حد دچار تلفات نشود. به این معنا، اتحادیه اروپا بهطور اساسی به وزارتهای دفاع بیمه میدهد که اگر تجهیزات را اهدا کنند، وجوه برای جایگزینی آنها خواهند داشت. در ایالات متحده، این روش بخشی کلیدی از موفقیت تأمین مالی اضافی بوده است، زیرا این امر به رئیسجمهور این امکان را داد تا تجهیزات را از ارتش ایالات متحده، از طریق “اختیار کاهش تجهیزات رئیسجمهوری”، بگیرد و همزمان برای پنتاگون بودجه برای جایگزینی آن تجهیزات فراهم کند.
آنچه ایالات متحده باید انجام دهد
در حالیکه در واشنگتن گفته شده است که حمایت از کیف یک انحراف از چالش پکن است، برعکس: تمرکز بر افزایش حمایت از اوکراین ایالات متحده و اروپا را در موقعیت بهتری برای مقابله با انواع تهدیدات قرار میدهد.
تولید مهمات ۱۵۵ میلیمتری را در نظر بگیرید. در ابتدای جنگ، ایالات متحده قادر بود کمتر از ۱۵,۰۰۰ گلوله در ماه تولید کند، اما به عنوان نتیجهای از بودجه اضافی، ظرفیت تولید ۱۰۰,۰۰۰ گلوله در ماه را تا سال ۲۰۲۶ خواهد داشت. مطالعات CSIS نشان دادهاند که ایالات متحده با کمبود بحرانی تسلیحات هدایتشده دقیق روبهرو است. بنابراین باید از حمایت از اوکراین برای گسترش ظرفیت تولید ایالات متحده در مناطق حیاتی برای ارتش ایالات متحده، مانند دفاع هوایی و ضربات دوربرد، بهرهبرداری شود.
شکست در اوکراین پیامدهای وسیعتری برای اعتبار ایالات متحده بهعنوان شریک اتحاد خواهد داشت. همچنین بر درک چین از تمایل ایالات متحده به پایبندی به شرکای خود تأثیر خواهد گذاشت. استدلال درباره اعتبار ایالات متحده میتواند به راهی خطرناک در توجیه ادامه پیگیری سیاستهای پرهزینه تبدیل شود، اما در این مورد، حمایت از اوکراین یکی از سیاستهای اقتصادیترین و سودمندترین است که ایالات متحده و اروپا میتوانند انجام دهند. اولاً، اوکراین نیروی نظامی روسیه را تضعیف میکند و به این ترتیب دولت روسیه را ضعیف میکند. دوم، کمک به اوکراین برای افزایش تولید صنعتی دفاعی ایالات متحده و اروپا هزینه شده است و بنابراین برای انتقال پایه صنعتی دفاعی از عصر “جنگ علیه ترور” با مقیاس کوچک به تولید در مقیاس برای جنگ متعارف حیاتی است. سوم، پول صرف شده در داخل هزینه میشود و بنابراین به عنوان محرکی مستقیم برای تأمین مالی مشاغل تولیدی در سراسر ایالات متحده عمل میکند.
اگر دولت ترامپ جدید نسبت به درخواست بسته مکمل مشابه آنچه کنگره در آوریل تصویب کرده است شک داشته باشد یا تمایل نداشته باشد، دولت میتواند گزینههای دیگری را دنبال کند.
درخواست لایحه تأمین مالی مکمل متمرکز نه بر اوکراین، بلکه بر افزایش پایه صنعتی دفاعی برای مقابله با تهدیدات جهانی. دولت جدید ترامپ میتواند بهدنبال بودجهای باشد تا تولید و مقیاس سیستمهای هدایتشده دقیق را افزایش دهد. بودجه میتواند هدفی دوگانه داشته باشد: تولید موارد مورد نیاز برای اوکراین و برای ارتش ایالات متحده بهطور کلی را افزایش دهد. بهطور خلاصه، هدف شناسایی تجهیزات نظامی مورد نیاز اوکراین است که برای منطقه ایندو-پاسیفیک و آمادگی کلی نیروی ارتش ایالات متحده نیز مرتبط است و تأمین بودجه برای آن تلاش.
برای مثال، نیاز به رهگیرها و سیستمهای دفاع هوایی در مقیاس است، هم در اوکراین و هم برای ایالات متحده و شرکای آن. این امر همچنین برای سیستمهای نوع HIMARS و ATACMS، و همچنین تسلیحات هدایتشده دقیق از راه دور نظیر JASSM و وسایل نقلیه جنگی پیاده نظام صادق است که برای حفاظت نیرویی حیاتی ثابت شدهاند. CSIS محدودیتهای موجودی و تولید در زیرساخت صنعتی به عنوان چالشهای کلیدی برای بازدارندگی چین در ایندو-پاسیفیک شناسایی کرده است. تأمین مالی مکمل باید شامل زبانی باشد که به دولت اجازه دهد تا سلاحهای حاصل را به اوکراین (و یا دیگر شرکا) به اختیار خود ارائه دهد، اما الزامآور نباشد. بهعبارت دیگر، در حالی که این نمیتواند بهعنوان ” مکمل اوکراینی” باشد، میتواند تأثیر مشابهی داشته باشد.
مجوز برنامه لند-لیز برای اوکراین در یک مکمل جدید
در ابتدای جنگ در اوکراین، کنگره به دولت بایدن مجوز آغاز یک برنامه لند-لیز را داد. این مجوز در نهایت توسط دولت اجرایی نشد و اعتبار آن منقضی شد. دلیل اجرایی نشدن این برنامه این بود که برخلاف جنگ جهانی دوم، نیازی به آن نبود. ایالات متحده اکنون سیستم کمک امنیتی پیچیده و بالغی در وزارت امور خارجه و اخیراً در وزارت دفاع دارد. لند-لیز در طول جنگ جهانی دوم ابتدا برای دور زدن کنگره و ارائه کمک نظامی به بریتانیا، اتحاد جماهیر شوروی، چین و دیگر متحدان جنگی استفاده شد – ایالات متحده تجهیزات را بهمنظور استفاده در جنگ “قرض میداد” و میدانست که آن تجهیزات هرگز به او بازنخواهد گشت. با این حال، دریافتکنندگان موظف بودند ایالات متحده را بازپرداخت کنند (که بریتانیا در نهایت این کار را انجام داد و در زمان دولت تونی بلر، بیش از نیم قرن بعد از جنگ، بازپرداخت را به پایان رساند). تبدیل حمایت نظامی ایالات متحده به وام میتواند به بار مالی آینده اوکراین اضافه کند اما ممکن است گزینه مناسبی باشد اگر دولت جدید ترامپ نمیخواهد یک بسته مکمل ترکیبی سنتی را تصویب کند.
فروش مهمات و مواد حیاتی دیگر به اوکراین یا اروپا
در این گزینه، اوکراین یا کشورهای اروپایی میتوانند تجهیزات را از ایالات متحده خریداری کنند، نظیر افزایش تولید ۱۵۵ میلیمتری. این میتواند از طریق فرآیند فروش نظامی خارجی ایالات متحده انجام شود، هرچند که کشورهای اروپایی که قصد انتقال آن تسلیحات به اوکراین را دارند، نیاز به تأیید انتقال سوم از وزارت امور خارجه خواهند داشت. برای اروپا، این گام ممکن است بهعنوان آخرین راهحل در نظر گرفته شود، زیرا همانند ایالات متحده، ترجیح میدهد از بودجه مالیاتی خود برای توسعه تولید صنعتی دفاعی خود استفاده کند.
تلاشهای فراآتلانتیکی برای فشار بر اقتصاد روسیه
اغلب گفته میشود که تحریمها علیه روسیه کارساز نبودهاند. اما تحریمها باعث افزایش تورم و هزینههای عمده بر روسیه شدهاند. بر اساس برخی برآوردها، تخفیفهای ناشی از تحریمها بر قیمت بازار نفت، روسیه را از حدود ۲۰ درصد از درآمدی که قرار بود دریافت کند، محروم کرده است. اگر روسیه ناچار باشد کالاها را از طریق طرفهای سوم تهیه کند یا از شبکههای غیرقانونی یا جاسوسی برای به دست آوردن فناوری غربی استفاده کند، این گامهای اضافی هزینه را افزایش داده و زنجیرههای تأمین نسبتاً شکنندهای ایجاد میکند. مدیران عامل روسی شرکتهای دفاعی از افزایش هزینههای قطعات گلایه کردهاند و نشانههایی وجود دارد که اقتصاد روسیه آغاز به تجربه اثرات “رکود تورمی” کرده است – توقف رشد اقتصادی و تورم قابل توجه. غرب باید تلاش کند گامهای ارعابی و مخرب بیشتری بردارد که به تضعیف اقتصاد روسیه کمک کند، آن را از درآمد محروم کرده و ماشین جنگی روسیه را تحلیل ببرد.
تحریمهای شدید بر انرژی روسیه که به نفع بخش انرژی ایالات متحده خواهد بود
غرب بهطور قابل توجهی بر اصلیترین منبع درآمد روسیه – صادرات انرژی آن – تمرکز نکرده است. نگرانیهای مهمی درباره تحریم گاز طبیعی روسیه در اروپا و تحریم تأمین نفت روسیه در ایالات متحده وجود داشت. این تردید به دلیل ترس از این بود که حذف انرژی روسیه از بازار جهانی تورم را شدیدتر کند. روسیه جریان گاز به اروپای غربی از طریق خطوط لوله نورداستریم را متوقف کرد که بعداً منفجر شدند. نتیجه نهایی، تورم قابل توجه و تخصیص مالی عظیم (به گفته بروگل، ۶۵۰ میلیارد یورو در سراسر اتحادیه اروپا برای حمایت از مصرفکنندگان و صنایع آسیبدیده تخصیص یافت) بود. با این حال، مقادیر قابل توجهی از گاز طبیعی روسی به شکل اسیر درآمده و روسیه فناوری لازم برای تبدیل این منبع به گاز طبیعی مایع را ندارد.
نتیجهگیری
تلاش مجدد غرب برای تامین مالی تلاشهای جنگی اوکراین، پیام روشنی از تعهد غرب به روسیه ارسال خواهد کرد. این اقدام ممکن است به احیای تولید صنعتی دفاعی غرب کمک کند و امنیت ایالات متحده و اروپا را بر پایهای محکمتر قرار دهد. این امر هزینهبر خواهد بود، اما هزینهای است که هم ایالات متحده و هم اروپا بهراحتی میتوانند مدیریت کنند. علاوه بر این، حمایت مداوم غرب باید همراه با تلاش تازهای برای حل کمبودهای بحرانی نیروی انسانی باشد.
ممکن است جنگ و جهان در حال حاضر به ضرر اوکراین باشد. اما این وضعیت دائمی نیست. روسیه نیز به شدت در حال رنج است و با خسارات گسترده در میدان نبرد و فشار اقتصادی روبروست. اروپا، ایالات متحده و اوکراین میتوانند جریان درگیری را دوباره به سوی کییف برگردانند. این کار احتمالاً تنها راهی است که روسیه را به میز مذاکره بازمیگرداند.
مکس برگمان، مدیر برنامه اروپا، روسیه و اوراسیا و مرکز استوارت در مطالعات یورو-آتلانتیک و شمال اروپا در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی در واشنگتن دیسی است.
این گزارش با حمایت مالی عمومی از CSIS و حمایت سخاوتمندانه وزارت امور خارجه نروژ ممکن شده است.