به نظر میرسد رئیسجمهور منتخب، دونالد جی. ترامپ و حاکم دوفاکتوی عربستان سعودی، ولیعهد محمد بن سلمان (امبیاس)، در حال گسترش روابط شخصی نزدیک خود هستند که در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ شکل گرفت. از جمله نکات برجسته این روابط میتوان به سفر اول ترامپ به عربستان سعودی و تلاش تقریباً موفق او برای متقاعد کردن رهبر سعودی به پیروی از دو پادشاه عرب همسایه دیگر در برقراری روابط دیپلماتیک با اسرائیل اشاره کرد. از آن زمان، معاملات تجاری آنها تنها گسترش یافته است. اما این دو رهبر اکنون با مسائل پیچیدهای در ارتباط با ایران، فلسطینیان و نفت مواجه هستند که میتواند دوستی آنها را تحت تاثیر قرار دهد. احتمالاً ترامپ بار دیگر سیاست «فشار حداکثری» خود را علیه ایران آغاز خواهد کرد، کشوری که به نظر او ریشه همه مشکلات ایالات متحده و شرکای عرب آن در خاورمیانه است و قسم یاد کرده است که مانع از تبدیل شدن آن به یک قدرت هستهای شود.
اولویتهای متغیر سعودی؛ امبیاس بدون شک موافق است که ایران، رقیب اصلی عربستان سعودی برای برتری در منطقه خلیج فارس، تهدید اصلی اوست. اما ولیعهد سیاست جدیدی را مبنی بر آشتی محتاطانه، به جای رویارویی، با ایران آغاز کرده است. این تغییر در مارس ۲۰۲۳ با از سرگیری روابط دیپلماتیک سعودی-ایرانی پس از هفت سال قطع رابطه آغاز شد. یکی از پیامدهای سیاست جدید سعودی، بیاثر کردن علاقه شش پادشاهی عرب خلیج فارس به جانبداری از اسرائیل در رویارویی نظامی مستقیم آن با ایران بوده است. هنگامی که اسرائیل ماه گذشته آخرین حمله موشکی تلافیجویانه خود را علیه ایران انجام داد، هیچ یک از آنها به هواپیماهای جنگی اسرائیل اجازه پرواز بر فراز حریم هوایی خود را ندادند، حتی دو کشور امارات متحده عربی و بحرین که در سال ۲۰۲۰ روابط دیپلماتیک خود را با دولت یهود برقرار کرده بودند. امتناع آنها اسرائیل را مجبور کرد تا برای رسیدن به اهداف خود در ایران، از آسمان سوریه و عراق عبور کند. نشانه قابل مشاهده دیگری از موضع جدید سعودی در سخنرانی اخیر ولیعهد محمد در اجلاس عرب-اسلامی که به میزبانی عربستان سعودی برگزار شد، ارائه شد که در آن وی خواستار احترام اسرائیل به «حاکمیت جمهوری اسلامی ایران» و پایان دادن به حملات آن شد.
مسئله دوم که قطعاً روابط ترامپ و امبیاس را آزمایش خواهد کرد، ایجاد یک دولت مستقل فلسطینی در کنار اسرائیل، به اصطلاح راه حل دو دولتی است که عملاً کل جامعه بینالمللی، از جمله دولت بایدن، خواستار آن هستند.
از سوی دیگر، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، حتی حاضر به بررسی این موضوع نیست، در حالی که وزرای کابینه افراطیگرای او برای الحاق بخشهایی، اگر نگوییم همه، کرانه باختری اشغالی توسط اسرائیل، فشار میآورند. ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود، به طرق مختلف، تحقیر خود را نسبت به آرمان فلسطینی نشان داد. او دفتر تشکیلات خودگردان فلسطین را در واشنگتن بست و ۲۰۰ میلیون دلار از حمایت مالی ایالات متحده از این نهاد که بر بخشهایی از کرانه باختری اشغالی توسط اسرائیل حکومت میکند، قطع کرد. او همچنین قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و دستور انتقال سفارت ایالات متحده از تلآویو به آنجا را صادر کرد. علاوه بر این، ترامپ مشروعیت تعدادی از شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری را به رسمیت شناخت. طرح صلح ترامپ که هرگز به مرحله اجرا نرسید، یک دولت فلسطینی کوچک بدون قدس به عنوان پایتخت و اسرائیل همچنان مسئول امنیت کلی آن را پیشبینی میکرد.
در مقابل، امبیاس پس از کشته شدن ۴۴۰۰۰ فلسطینی توسط اسرائیل، آوارگی ۹۰ درصد از ۲.۲ میلیون نفر جمعیت غزه و تخریب گسترده خانهها و زیرساختها در سراسر این منطقه، موضع خود را ۱۸۰ درجه تغییر داده است. این حمله در واکنش به نفوذ حماس به جنوب اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ انجام شد که منجر به کشته شدن ۱۲۰۰ اسرائیلی شد. ولیعهد سعودی اخیراً شروع به اشاره به تاکتیکهای جنگی اسرائیل به عنوان «نسلکشی» و درخواست پذیرش یک دولت فلسطینی به عنوان شرط لازم برای برقراری روابط دیپلماتیک عربستان سعودی با دولت یهود کرده است. قبل از نفوذ حماس، رهبر سعودی در حال تمایل به پیروی از امارات متحده عربی و بحرین در آغاز روابط با اسرائیل بدون حل مسئله فلسطین بود. اکنون، او در تشکیل ائتلافی از کشورهای عرب و مسلمان که در ۱۱ نوامبر در ریاض برای فشار آوردن به راهحل دو دولتی گرد هم آمدند، پیشگام شده است. او همچنین بارها از کشورهایی مانند ایالات متحده که هنوز دولتی فلسطینی را به رسمیت نشناختهاند، خواسته است که این کار را انجام دهند. در حال حاضر، ۱۴۶ کشور از ۱۹۳ عضو سازمان ملل متحد چنین به رسمیت شناختنی را اعطا کردهاند. اختلاف نظر آنها در مورد این موضوع به نظر میرسد که وخیمتر شود. شهرکنشینان اسرائیلی در کرانه باختری و اعضای راستگرای دولت نتانیاهو در حال افزایش درخواستها برای الحاق کامل سرزمینهای اشغالی توسط اسرائیل هستند. اگر این اتفاق بیفتد و ترامپ آن را تأیید کند، روابط او با امبیاس قطعاً آسیب خواهد دید.
برنامههای متضاد نفتی؛ سومین موضوع اختلاف بالقوه بین این دو رهبر، تولید نفت است.
ایالات متحده در حال حاضر بیشترین نفت را در جهان تولید میکند – بیش از ۱۳ میلیون بشکه در روز. این مقدار ۴ میلیون بشکه بیشتر از میزان تولید روزانه عربستان سعودی است. ترامپ میخواهد تولید و صادرات ایالات متحده را به طور قابل توجهی افزایش دهد. این امر رقابت دو کشور را برای سهم بازار تشدید خواهد کرد. همچنین به حفظ قیمتها بسیار پایینتر از ۹۶ دلار در هر بشکه کمک میکند که صندوق بینالمللی پول تخمین میزند عربستان سعودی برای متعادل کردن بودجه خود به آن نیاز دارد. عربستان سعودی در هماهنگی با یازده شریک دیگر خود در سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک)، عمدتاً با روسیه، یکی دیگر از صادرکنندگان بزرگ نفت، برای جلوگیری از کاهش مداوم قیمت نفت تلاش کرده است. این کشورها در حال حاضر تولید مشترک خود را ۲.۲ میلیون بشکه در روز کاهش دادهاند و هرگونه افزایش را برای تقویت قیمتها به تعویق میاندازند. بر اساس یک محاسبه، میانگین قیمت سالانه هر بشکه نفت برنت دریای شمال، یکی از شاخصهای اصلی قیمتگذاری، از سال ۲۰۲۲ به میزان ۱۸ دلار کاهش یافته است. میانگین قیمت بنزین در ایالات متحده در همان دوره تقریباً یک دلار کاهش یافته است. عربستان سعودی، روسیه و ایالات متحده در حال حاضر بزرگترین صادرکنندگان نفت جهان هستند. در حالی که دو کشور اول شرکتهای دولتی دارند که راهی برای همکاری در تعیین محدودیت تولید پیدا کردهاند، به نظر نمیرسد که ترامپ از این روش پیروی کند. او برای مبارزه با تورم، که علت اصلی شکست کامالا هریس در انتخابات ریاست جمهوری بود، خواهان کاهش قیمت نفت است. در هر صورت، ترامپ هیچ راهی برای تعیین سطوح تولید برای شرکتهای خصوصی آمریکایی ندارد.
نحوه تعامل این درگیریهای قریب الوقوع با سرمایهگذاریهای مشترک رو به افزایش بین امبیاس و کل خانواده ترامپ هنوز مشخص نیست. در سال ۲۰۲۲، صندوق سرمایهگذاری عمومی امبیاس (PIF) ۲ میلیارد دلار در یک شرکت سرمایهگذاری خصوصی که توسط جرد کوشنر، داماد ترامپ، تأسیس و اداره میشود، سرمایهگذاری کرد. سازمان ترامپ، که توسط دو پسر ترامپ، اریک و دونالد جونیور، اداره میشود، اولین سرمایهگذاری خود را در پادشاهی، یک هتل مجلل برج ترامپ در جده، به پایان رساند. خود ترامپ از تلاش صندوق سرمایهگذاری عمومی سعودی برای ورود به صنعت گلف ایالات متحده حمایت کرده است. او از هزینه چند میلیارد دلاری سعودی برای تصاحب انجمن حرفهای گلفبازان آمریکا (PGA) حمایت کرده است و زمینهای گلف او میزبان مسابقات شرکت نوپای رقیب سعودی، LIV Golf، بودهاند. این دو در حال مذاکره برای ادغام هستند، که تاکنون ناموفق بوده است.
آنچه روشن است این است که سیاستهای خاورمیانهای امبیاس و ترامپ در مورد مسائل اساسی برای هر دو، به طور فزایندهای با هم در تضاد هستند. آنچه هنوز مشخص نیست این است که چگونه سرمایهگذاریهای رو به گسترش خانواده ترامپ در عربستان سعودی تحت رهبری امبیاس، بر سیاست خارجی ایالات متحده و منافع ملی آن در آنجا تأثیر خواهد گذاشت. نظرات بیانشده در این مقاله، نظرات نویسنده هستند و موضع رسمی مرکز ویلسون را نشان نمیدهند.