اگر در عرصه دیپلماسی بینالمللی نامهایی باشند که مترادف با دولتمردی و حل و فصل منازعات شدهاند، هانس بلیکس بدون شک یکی از آنهاست. مدیر کل سابق آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در ماه ژوئن ۹۶ ساله شد و اگرچه زندگیاش در دوران بازنشستگی به معنای عدم فعالیت مستقیم او در زمینه منع گسترش تسلیحات هستهای و کنترل تسلیحات است، ارثیه او اثری ماندگار بر نهادهایی که در آنها خدمت کرده، گذاشته و آرمانهایی را که برای آنها مبارزه میکرد ارتقا بخشیده است.
بلیکس در سطح جهانی به عنوان فردی شناخته میشد که بیل سواینسون، سردبیر ارشد سابق انتشارات بلومزبری لندن، او را “تنها شاهد بدون خدشه درونی برای وقایع منتهی به جنگ عراق” توصیف کرد. این نقطهی اوج زندگی حرفهای بلیکس بود، بهعنوان رئیس کمیسیون نظارت، تأیید و بازرسی سازمان ملل متحد که مأموریت داشت ببیند آیا عراق سلاحهای کشتار جمعی انبار کرده است یا نه. در این نقش حساس، او تأیید کرد که سلاحهای وحشتناکی که فرض میشد صدام حسین در اختیار دارد، وجود ندارند.
گرچه جورج دبلیو بوش همچنان بر تهاجم پافشاری کرد. دولت آمریکا بلیکس را به تضعیف روند جنگ متهم کرد و دیک چنی، معاون رئیسجمهور، به بزرگترین منتقد او تبدیل شد.
بلیکس در گفتگویی که اوایل امسال در آستانه تولدش با من داشت، اظهار داشت: “من علیه ایالات متحده عمل نمیکردم. من خدمتگذار شورای امنیت بودم و شورا به من مأموریت داده بود تا به عراق بروم و بازرسیهای حرفهای انجام داده و گزارشی از وضعیت ارائه دهم.”
او تأکید کرد: “یک واقعیت اساسی وجود دارد که شما نمیتوانید عدم وجود چیزی را اثبات کنید. نمیتوانید ثابت کنید که چیزی وجود ندارد. و ایالات متحده بسیار واضح به ما هشدار داد که اگر بگوییم چیزی وجود ندارد، اعتبارمان را زیر سوال خواهند برد. این اتفاق در آینده نیز رخ داد.”
تأیید چنین اتهاماتی دشوار است زیرا او بهعنوان وزیر خارجه سابق یک کشور عضو ناتو، به جانبداری از عراق و یا مدارا با ایران متهم شد، کشوری که در دوران مدیریتش بسیار مورد توجه بود. این جنجال بلیکس را مرعوب نکرد، او که به عنوان سازنده توافق شناخته میشود و صریحاً گفته بود چنین سلاحهایی هرگز در دستان امنی نیستند، اهمیتی ندارد که چه کسی مالک آنها باشد.
بلیکس تلاش کرد تا معیارهای یکنواختی از اجرای قانون و نظارت را برای تمام ملتها به کار گیرد و بدین ترتیب اعتمادی در کشورهای جنوب جهانی ایجاد کرد که عموماً بدبین بودند. او از موقعیت خود بهعنوان یک دیپلمات اروپایی استفاده کرد تا تصورات غالب درباره خلع سلاح هستهای و غیرهستهای را تغییر دهد و این باور عمومی را به چالش بکشد که قدرتهای بزرگ از سازمانهای بینالمللی برخوردار از برخوردارهای متفاوت برخورد میکنند.
زمانی که بلیکس در سال ۲۰۰۳ جایزه اولاف پالمه به ارزش ۵۰,۰۰۰ دلار را دریافت کرد، صندوق یادبود او را بهعنوان فردی معرفی کرد که “تمام عمرش را در خدمت حقوق بینالملل، صلح و سازمان ملل متحد کار کرده است.” رئیس سابق انجمن گزارشگران سازمان ملل متحده، ایان ویلیامز، بلیکس را بهعنوان “یکی از سوئدیهای نمونهای که برای نیم قرن سازمان ملل را سرپا نگه داشتهاند” توصیف کرده است.
در تاریخ ۱۷ مارس ۲۰۰۴، بلیکس دعوت شد تا در سالگرد اول تهاجم به عراق، در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی سخنرانی کند. کریستین امانپور، خبرنگار ارشد سیانان، مجری این نشست بود که به عنوان یک پانل برجسته در سالن معروف زلرباچ به یاد مانده است. شب آن روز سالن به طور کامل پر بود و تعدادی از دانشجویان بیرون از سالن گرد هم آمدند تا از این کارشناس محترم شرکت کنند. اورویل شل، رئیس وقت دانشکده کارشناسی ارشد روزنامهنگاری دانشگاه و یکی از برگزارکنندگان رویداد، ابراز شگفتی کرد که “چه کسی یک سال قبل فکر میکرد ۲۰۰۰ نفر برای شنیدن سخنرانی یک بازرس تسلیحاتی گرد هم آیند؟”
تا زمانی که برنامه هستهای مناقشهبرانگیز ایران در فوریه ۲۰۰۶ توسط هیئت حکام آژانس به شورای امنیت ارجاع شد، بلیکس بهعنوان دومین رئیس بلند مدت آژانس آن را ترک کرده بود. این به معنای غیاب او از گفتگوها نبود. او در سال ۲۰۰۳ اولین سرپرست کمیسیون سلاحهای کشتار جمعی سوئد شد. بهعنوان یک کارشناس، در بحثهای پیرامون جستجوی هستهای ایران مداخله کرد و بهطور گسترده از توافق هستهای ۲۰۱۵ حمایت کرد.
بلیکس بیان کرد چون این توافق مورد “تأیید شورای امنیت” بود، یعنی در قطعنامه ۲۲۳۱ بهعنوان یک سند رسمی شناخته شد، احتمالاً پشت پا زدن به آن توسط دولت ترامپ “غیرقانونی” بود.
بلیکس به من گفت: “احساس کردم که توافق هستهای که بین ایران و گروه ۵ بهعلاوه آلمان بهدست آمده بود، یک راهحل هوشمندانه برای یک وضعیت بحرانزا بود.” او به نتایج جامعه اطلاعاتی ایالات متحده که در گزارش غیرمحرمانهای در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، اشاره میکند مبنی بر اینکه ایران تمام فعالیتهای هستهای با ابعاد نظامی ممکن را در سال ۲۰۰۳ متوقف کرده بود. او معتقد است که تهران ممکن است تحت تهدیدات خارجی فزاینده آن فعالیتها را از سر بگیرد.
بلیکس به خاطر “مخالفت اصولی و شجاعانه” با جنگ عراق و تلاشهای غیرخستگیپذیر در راستای عدمخشونت و خلع سلاح، جایزه صلح سیدنی ۲۰۰۷ را دریافت کرد. در اوایل سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۶، زمانی که او در حال انجام تحصیلات دکترا در دانشگاه کمبریج بود و با قاضی دیوان بینالمللی دادگستری هرش لاوتپخت همکاری میکرد، دو سال در دانشگاه کلمبیا در نیویورک به تحقیقات حقوقی پرداخت.
فرهنگهای آکادمی هر دو مؤسسه برای او جذاب بود، چون به وضوح متفاوت بودند: “سبک کار در کمبریج آرامتر است. سطح فکری بالاست. در کلمبیا، آنها سختکوشتر هستند و بیشتر در کتابخانه کار میکنند تا در کمبریج.”
“و من به هر دو مکان عشق برابر دارم.”