امروز: پنجشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۳

رصد اندیشکده های فرانیوز

فعال مدنی نابینای ایرانی، الهه توکلیان: «نباید دست از تلاش برداریم»

الهه توکلیان تجربه‌های شخصی‌اش را از اعتراضات در ایران و چالش‌هایی که با آن مواجه بوده، به اشتراک می‌گذارد. او از وضعیت مردم و خواسته‌هایشان برای حقوق و آزادی صحبت می‌کند و انتقاد می‌کند که جامعه بین‌المللی، به ویژه ایالات متحده، به اندازه کافی از مردم ایران حمایت نمی‌کند و صرفاً به محکوم کردن اکتفا می‌کند. توکلیان بر اهمیت اتحاد و همبستگی ایرانیان به‌ویژه در خارج از کشور تأکید می‌کند و بیان می‌کند که نسل جدید ایران آگاه‌تر و شجاع‌تر است. او همچنین به مشکلاتی ناشی از نفوذ ارتش سایبری جمهوری اسلامی و نیاز به یکپارچگی بیشتر بین معترضین می‌پردازد.

الهه توکلیان یک فعال ایرانی است که به دلیل اعتراضات شجاعانه‌اش علیه جمهوری اسلامی که در خلال قیام “زن، زندگی، آزادی” در سال ۲۰۲۲ چشمش را از دست داد، در سطح بین‌المللی شناخته شد. توکلیان، که دانشجوی دکترا بود، در جریان اعتراضات سراسری ضد رژیم که در واکنش به قتل مهسا امینی به دست نیروهای موسوم به پلیس اخلاق به پا خاست، به این جنبش پیوست.
به علت فعالیت‌هایش در شبکه‌های اجتماعی در حمایت از معترضان، از درمان پزشکی در ایران محروم شد و برای معالجه به ایتالیا سفر کرد. او در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفت و چشم مصنوعی دریافت کرد. در تبعید، تبدیل به یکی از صداهای شناخته‌شده برای جنبش “زن، زندگی، آزادی” شد و از عدالت برای قربانیان جمهوری اسلامی دفاع می‌کند. در سال ۲۰۲۳، تلاش‌های او با دریافت جایزه بنیاد مینروا برای “زنان در جهان و حقوق بشر” تقدیر شد.
هالی دگرس، یکی از اعضای سابق غیراقتصادی ارشد شورای آتلانتیک، افتخار این را داشت که با توکلیان بنشیند و داستانش را به اشتراک بگذارد و درباره وضعیت ایران و آنچه غرب باید انجام دهد، بحث کند.
منبع ایران: آیا می‌توانید توصیف کنید که شب شلیک نیروهای امنیتی در سپتامبر ۲۰۲۲ چه اتفاقی افتاد؟
الهه توکلیان: من در مشهد بودم که مهسا امینی کشته شد. تمام ایران عصبانی و ناراحت بود. من یکی از آن ایرانیان بودم. صحنه بدی بود و اخبار دردناکی بود. به خاطر حجاب اجباری دختری کشته می‌شود. و او میهمان شهری تهران بود؛ دختر ما کرد بود—مهسا ژینای ما.
وقتی فهمیدم، خیلی ناراحت شدم و احساس کردم او مثل خواهرم است. با تمام وجود احساس کردم چقدر بی‌رحمانه او را کشتند. دو شب در خیابان‌های شهر مشهد بودم. شعار می‌دادیم و با بچه‌هایم و دوستانم بودم. خانواده‌ام در اسفراین بودند.
خب، تابستان به پایان رسیده بود و بچه‌هایم باید به مدرسه می‌رفتند و به لوازم نیاز داشتند. برای دیدن خانواده‌ام به اسفراین رفتم. آن روز، یک فراخوان برای اعتراض سراسری داده شده بود.
اگر به شهر اسفراین در خراسان شمالی نگاه کنید، بسیار کوچک است. جمعیت کل آن بیست تا سی هزار نفر است و ۹۰ درصد مردم آن شهر مذهبی و سنتی هستند. همچنین دارای بیشترین تعداد شهدا و جانبازان است—پدر خودم نیز جانباز است. واقعاً جالب بود. با چشمانم دیدم که ۷۰ درصد مردم اسفراین در خیابان‌ها شعار می‌دادند. وقتی یک حلقه وحدت و جمعیت با شعار دهندگان تشکیل شد، من در میدان اصلی بودم. ناگهان دیدم که جوانان در کنار هم ایستاده و شعار می‌دهند و من هم به جمع پیوستم.
با بچه‌هایم و خواهر کوچکم، شعار می‌دادیم. ما شعار “زن، زندگی، آزادی”، “مرد، وطن، آبادی”، “مرگ بر دیکتاتور”، و “مرگ بر سپاه” را می‌دادیم. ما چیزی به آتش نکشیدیم. ما اموال را تخریب نکردیم. فقط شعار می‌دادیم.
بعد از اینکه تصمیم گرفتم به جمعیت بپیوندم، دخترم از من پرسید، “چرا باید شعار بدهیم؟” او کمی ترسیده بود، ولی پسرم گفت، “نه، بیایید برویم.” گفتم، “زیرا باید از حقوقتان دفاع کنید. تا یاد بگیرید که نباید مثل نسل من، زندگیتان توسط رژیم لگدکوب شود.”
وقتی نه ساله بودم، موهایم خیلی بلند و زیبا بودند. واقعاً آنها را دوست داشتم. به خاطر سن و سالم، مجبور به پوشیدن چادر شدم و باید در جشن‌های مدرسه شرکت می‌کردم و ما را به مسجد می‌بردند. به خاطر بلندی موهایم، دوست نداشتم حجاب بپوشم. مجبوراً موهایم را کوتاه کردند، بنابراین اولین فداکاری‌ام را۳۱۸۴الهه توکلیان یک فعال ایرانی است که به دلیل اعتراضات شجاعانه‌اش علیه جمهوری اسلامی که باعث شد یک چشم خود را در جریان قیام “زن، زندگی، آزادی” در سال ۲۰۲۲ از دست بدهد، به شهرت بین‌المللی رسید. به عنوان یک دانشجوی دکترا، توکلیان به اعتراضات سراسری ضد رژیم، که به علت خشم عمومی از قتل مهسا امینی به دست نیروهای موسوم به گشت ارشاد آغاز شده بود، پیوست.
به دلیل فعالیت‌هایش در شبکه‌های اجتماعی در حمایت از معترضان، از دریافت درمان پزشکی در ایران محروم شد و برای درمان به ایتالیا رفت. او در آنجا تحت عمل جراحی‌های متعدد قرار گرفت و یک چشم مصنوعی دریافت کرد. در تبعید، او به یکی از صداهای شناخته‌شده برای جنبش “زن، زندگی، آزادی” تبدیل شده و برای عدالت برای قربانیان جمهوری اسلامی فعالیت می‌کند. در سال ۲۰۲۳، تلاش‌هایش با دریافت جایزه حقوق بشر زنان در جهان بنیاد مینروا مورد تقدیر قرار گرفت.
هالی دگرس، یکی از اعضای سابق غیروابسته ارشد شورای آتلانتیک، فرصتی یافت که با توکلیان بنشیند و داستان او را بشنود و درباره وضعیت ایران و آنچه که غرب باید انجام دهد، صحبت کند.
منبع ایران: آیا می‌توانید توضیح دهید که شب حادثه‌ای که در سپتامبر ۲۰۲۲ توسط نیروهای امنیتی به شما شلیک شد، چه رخ داد؟
الهه توکلیان: من در مشهد بودم زمانی که مهسا امینی کشته شد. تمام ایران خشمگین و ناراحت بود. من یکی از آن ایرانیان بودم. صحنه بدی بود و اخبار بسیار دردناک بودند. به خاطر حجاب اجباری، یک دختر کشته شد. و او مهمان شهر تهران بود؛ دختر ما کرد بود—مهسای ژینای ما.
وقتی متوجه شدم، بسیار ناراحت شدم و احساس کردم که او مثل خواهرم است. با تمام وجود احساس کردم که چگونه بی‌رحمانه او را کشتند. دو شب در خیابان‌های شهر مشهد بودم. ما شعار می‌دادیم و با بچه‌ها و دوستانم بودم. خانواده‌ام در آن زمان در اسفراین بودند.
خب، تابستان به پایان رسیده بود و بچه‌هایم نیاز داشتند به مدرسه بروند و به تدارکات نیاز داشتند. برای دیدن خانواده‌ام به اسفراین رفتم. آنجا رفتم و وارد خیابان شدم. آن روز، یک فراخوان برای اعتراض سراسری داده شده بود.
اگر به شهر اسفراین در خراسان شمالی نگاه کنید، بسیار کوچک است. جمعیت کل آن بیست تا سی هزار نفر است و ۹۰ درصد مردم آن شهر مذهبی و سنتی هستند. همچنین دارای بیشترین تعداد شهدا و جانبازان است—پدر خودم هم جانباز است. واقعاً جالب بود. با چشمانم دیدم که ۷۰ درصد مردم اسفراین در خیابان‌ها شعار می‌دادند. وقتی یک حلقه وحدت و جمعیت با شعاردهندگان تشکیل شد، من در میدان اصلی بودم. ناگهان دیدم که جوانان در کنار هم ایستاده و شعار می‌دهند و من هم به جمع پیوستم.
با بچه‌هایم و خواهر کوچکترم، شعار می‌دادیم. ما شعار “زن، زندگی، آزادی”، “مرد، وطن، آبادی”، “مرگ بر دیکتاتور”، و “مرگ بر سپاه” را می‌دادیم. ما چیزی را به آتش نکشیدیم. ما اموال را تخریب نکردیم. فقط شعار می‌دادیم.
بعد از اینکه تصمیم گرفتم به جمعیت بپیوندم، دخترم از من پرسید، “چرا باید شعار بدهیم؟” او کمی ترسیده بود، ولی پسرم گفت، “نه، بیایید برویم.” گفتم، “زیرا باید از حقوق خود دفاع کنید. باید یاد بگیرید که جان شما به دست رژیم لگدمال نشود، بر خلاف نسل من.”
وقتی نه ساله بودم، موهایم خیلی بلند و زیبا بود. واقعاً آنها را دوست داشتم. به خاطر سن و سال، مجبور به پوشیدن چادر شدم و باید در جشن‌های مدرسه شرکت می‌کردم و ما را به مسجد می‌بردند. به خاطر بلندی موهایم، دوست نداشتم حجاب داشته باشم. به اجبار موهایم را کوتاه کردند، بنابراین اولین فداکاری‌ام را در آن سن انجام دادم.
وقتی بزرگتر شدم، مجبور به ازدواج شدم—ازدواجی ناکام داشتم. در لحظه‌ای که رفتم تا شعار دهم، ترکیبی از خشم ناشی از دردهایی که رنج برده بودم و خشم ناشی از قتل مهسا بود. خودم را جای مهسا گذاشتم. می‌توانست ҳис کنم. بسیار ناراحت بودم که به خاطر قوانین حجاب، دختران ما زندانی می‌شوند، تجاوز می‌شوند و کشته می‌شوند. این غیرقابل درک بود. نمی‌توانستیم آنچه رخ داد را ببخشیم.
به همین دلیل تصمیم گرفتم در آن لحظه شعار دهم. نمی‌خواستم دخترم مثل من قربانی شود. نمی‌خواستم دخترم تمام سال‌های عمرش ساکت بماند. در آن سن باید برای حقوق خود فریاد بزند و نگذارد رژیم او را مجبور به گفتن آنچه که می‌خواهند کند.
منبع ایران: اکنون دومین سالگرد قیام “زن، زندگی، آزادی” است. چه احساسی دارید؟
الهه توکلیان: امروزه، سایر معترضان مجروح و من خودمان همه یک حس مشترک داریم. اما همیشه می‌گویم که هر ایرانی که مجبور به ترک ایران شد، رنج برد و آسیب دید. بله، ما جسمی مجروح شدیم—چشمان‌مان را از دست دادیم، دست‌ها یا حتی پاهایمان را از دست دادیم. اما هر ایرانی که مجبور به ترک شد، به اندازه کافی رنج برده است.
کسانی از ما که گلوله خوردیم، دیدیم که خون روی زمین ریخته شده. چشمانمان بیرون آمد و خون را دیدیم. احساس بدی بود. هر سال وقتی سپتامبر نزدیک می‌شود، این ترومازا است—باعث وحشت می‌شود. آن لحظه به خاطرم می‌آید و به چشمانم می‌آید. [پیش از سالگرد]، احساس وحشتناکی داشتم. به مدت یک هفته در خانه بودم. انگار چشمانم می‌تواند یادآوری کند که دو سال پیش برایم چه اتفاقی افتاد. تا دو سال پیش، هر دو چشمانم سالم بود.

هنوز نمی‌توانم به عکس‌های قدیمی‌ام نگاه کنم زیرا ناراحت می‌شوم. دو چشم داشتم و آن‌ها زیبا بودند. هنوز هم می‌گویم که زیبا هستند، اما گاهی دلتنگشان می‌شوم. این مانند از دست دادن کسی عزیز برای شماست. در این دو سال در درد زندگی کردم و رنج زیادی کشیدم. در این دو سال، مشکلات زیادی را تجربه کردم و دوران سختی را گذراندم.
وقتی سالگرد مهسا امینی می‌رسد، انگار می‌توانم همه فریادهای پسران و دختران در خیابان را بشنوم. فریادهای آن‌ها، “زن، زندگی، آزادی” در گوشم زنگ می‌زند. وقتی در پاسخ فریاد می‌زدند، “مرد، وطن، آبادی”، در گوشم زنگ می‌زند. “مرگ بر دیکتاتور” در گوشم زنگ می‌زند.
هنگامی که در جریان سرکوب به من شلیک شد، فرزندانم فریاد می‌زدند، “آن‌ها مادر ما را کشتند”، و هیچ‌کس کمک نمی‌کرد. می‌توانستم فریادهای “نترسید، ما همه کنار هم هستیم” را بشنوم و فقط فریاد می‌زدم و می‌گفتم، “دارم می‌سوزم! دارم می‌سوزم!”
آن لحظات بارها و بارها در ذهنم تکرار می‌شود. این همان ترومایی است که هر بار که سالگرد نزدیک می‌شود، تجربه می‌کنم. انگار به همان لحظه برمی‌گردم—دلم می‌خواهد به ایران برگردم. دلم می‌خواهد به آن لحظه برگردم تا فریاد بزنم—انگار باید حقوقم را برگردانم، گویی چیزی باقی مانده است. هنوز باید برای آن مبارزه کنم. هنوز کارم را تمام نکرده‌ام. احساس می‌کنم کارم ناقص است. وقتی سالگرد مهسا فرا می‌رسد، احساس می‌کنم کارهای زیادی در کشور باقی مانده است.
منبع ایران: آیا فکر می‌کنید که مردم ایران حقوقشان را بازخواهند گرفت و این رژیم از بین خواهد رفت؟
الهه توکلیان: خوب، اگر فکر کنیم که تلاش می‌کنیم اما نتیجه‌ای نمی‌گیریم، مطمئناً پاسخ خوبی دریافت نخواهیم کرد. ما نیاز داریم که زمان زیادی را در کنار هم بگذرانیم تا وحدت ایجاد کنیم.
ما نباید متوقف شویم. باید مسیر را ادامه دهیم. در راه دشواری‌هایی هست، از جمله ارتش سایبری که با کمپین‌های تخریبی خود به ما حمله می‌کند تا اختلافات کاذب ایجاد کند. این‌ها ما را از رسیدن به هدف اصلی بازمی‌دارند. شاید من فعال سیاسی یا سخنران برجسته‌ای نباشم. زندگی و حوادث مرا به این مسیر کشانده‌اند. من معترض بودم و اکنون به معترض سیاسی و آزادی‌خواه و وکیل تبدیل شده‌ام.
همه ایرانیان اکنون معترض، حامی و فعال سیاسی هستند زیرا ما رژیم جمهوری اسلامی را نمی‌خواهیم. وقتی [ایرانی‌ها] رژیم را رد کردند، به حامیان سیاسی تبدیل شدند. و من معتقدم که آن‌ها باید برای اتحاد و همبستگی خواهان آن باشند—و اگر برای چیزی که می‌خواهند مبارزه کنند، چرا که نه؟ مطمئناً نتایج مثبتی خواهیم دید.
منبع ایران: برای کسانی که با موضوع آشنا نیستند، می‌توانید توضیح دهید چرا نیروهای امنیتی به طور سیستماتیک معترضان را در جریان قیام نابینا کردند؟
الهه توکلیان: بر اساس گزارشی که توسط هیئت حقیقت‌یاب جمهوری اسلامی ایران (FFMI) منتشر شد، گفته می‌شود تقریباً ۵۶۰ نفر یک یا هر دو چشم خود را از دست داده‌اند. این گزارش شامل کسانی است که توانسته‌اند موارد خود را عمومی کنند و تأیید شده‌اند. اما بسیاری از افراد در ایران به دلیل شرایط امنیتی قادر به صحبت یا ارتباط درباره این مسئله نیستند؛ آنها منابع مالی ندارند و خانواده‌هایشان هنوز در آنجا گیر کرده‌اند. اگر بخواهم درباره آمار اصلی بپرسم، میزان آن بیش از هزار نفر خواهد بود. اما آن‌ها حق دارند [سکوت کنند].
نیروهای امنیتی می‌خواستند مردم را بترسانند. وقتی در ایران بودم و چشمم را از دست دادم، سریعاً به مشهد رفتم زیرا چند سال آنجا زندگی کرده بودم. و موتورسیکلت‌های نیروهای امنیتی همه جا بودند. هر صد متر، بیست موتور سوار با باتوم، گاز اشک‌آور و تفنگ ساچمه‌ای بود و من نمی‌دانم چه چیز‌های دیگر. موتورسیکلت‌ها را روشن می‌کردند و همه می‌ترسیدند و فرار می‌کردند. هدف قرار دادن چشمان ما یک هدف داشت، ترساندن. برای اینکه مردم در خیابان‌ها ما را ببینند و بپرسند، “چه بلایی بر سرتان آمده؟” و ما پاسخ دهیم، “به ما شلیک کردند و چشمان ما را گرفتند.” تا زمانی که اعتراضات بعدی روی دهد، مادر، پدر، خواهر یا برادر معترضان به خانه اجازه ندهد که در تظاهرات شرکت کنند: “بیرون نروید. ببینید چگونه دیگران را زدند؟ چشم شما را خواهند گرفت.” به این دلیل، باعث ترس بسیاری شد. خوشبختانه، نسل کنونی به‌طور کامل شجاع، کاملاً آگاه و نترس است؛ ۵۰,۰۰۰ تا ۶۰,۰۰۰ نفر از ایران خارج شده‌اند و هنوز صحبت می‌کنند.
آن‌ها این کار را کردند که معترضان را ساکت و ترسان کنند. اما همان‌طور که می‌بینید، مجروحان سعی می‌کنند صدایی علیه جمهوری اسلامی و جنایات آن باشند. مجروحان، در هر جای دنیا که باشند، درباره آن صحبت می‌کنند و شواهد زنده‌ای از جنایات جمهوری اسلامی هستند. تا زمانی که زنده هستند، از آن‌ها پرسیده می‌شود، “چه بلایی سرتان آمده؟” “جمهوری اسلامی آن را گرفت.” “اما چرا این کار را کردند؟” “زیرا ما اعتراض کردیم.” “برای چه اعتراض کردید؟” “زیرا فقط حقوق و آزادی خود را می‌خواستیم.”
رژیم فکر نمی‌کرد که واکنشی چنین داشته باشد. همان‌طور که می‌دانید، افراد زیادی هستند که درباره آن صحبت می‌کنند یا اخبار را منتشر می‌کنند.

منبع ایران: اگر الآن مقابل رئیس‌جمهور ایالات متحده نشسته بودید، چه می‌خواستید به او بگویید؟
الهه توکلیان: وقتی در ایران بودیم، همه تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی را دنبال می‌کردند. ما انتظار داشتیم که به‌جای گفتن اینکه ما این اقدامات را محکوم می‌کنیم، [ایالات متحده بگوید] ما در کنار مردم [ایران] هستیم.
زیرا به مدت چهل و پنج سال تنها چیزی که شنیده‌ایم این است که «ما محکوم می‌کنیم». اما ما می‌خواهیم [ایالات متحده] در کنار مردم باشد، نه جمهوری اسلامی. باید بدانند که جمهوری اسلامی با مردم خود متفاوت است. آن‌ها باید بدانند که جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست. اگر کنار رئیس‌جمهور باشم، به آن‌ها می‌گویم: «شما نباید با جمهوری اسلامی در پشت پرده رابطه داشته باشید.»
شاید حرف‌های من خیلی تند باشد، اما این چیزی است که از دل مردم ایران بیرون می‌آید. همیشه می‌گوییم، تا زمانی که ایالات متحده، بریتانیا و دیگر قدرت‌های جهانی نخواهند، این رژیم سقوط نخواهد کرد. این حقیقت است و نمی‌توان آن را انکار کرد. همه امید مردم ایران درون ایران است، اما همچنین در دولت‌های غربی، زیرا آن‌ها قدرت دارند.
آن‌ها باید ببینند، اگر من بیایم و صحبت کنم، که من ریسک کردم. خانواده‌ام در ایران هستند. ممکن است آن‌ها تحت فشار باشند؛ [رژیم] حتی ممکن است طرحی علیه من ایجاد کند. ممکن است خانواده‌ام را مجبور به ارائه شهادت‌های دروغین علیه من کنند. ولی من آن را به‌خطر انداختم و آمدم و صحبت کردم، و آماده‌ام تا در جلسات رو‌در‌رو حضور داشته باشم، و نشان دهم و شهادت بدهم و درخواست کنم که برای همیشه کنار مردم ایران باشند و به جمهوری اسلامی پشت کنند.
منبع ایران: غرب در ارتباط با جمهوری اسلامی چه چیزی را درک نمی‌کند؟
الهه توکلیان: اگر بخواهم صریح صحبت کنم، من از دل مردم آمده‌ام. من غیرسیاسی بودم. و آن‌ها می‌گفتند، «آمریکا فقط محکوم می‌کند، اما کاری نمی‌کند. در کنار صحنه با جمهوری اسلامی صحبت می‌کند، آن‌ها را تسکین می‌دهد و با آن‌ها رابطه دارد، اما ظاهر دیگری نشان می‌دهد.» آن‌ها [غرب] یک روز می‌گویند می‌خواهیم تحریم کنیم، روز بعد نمی‌خواهند. بحث من درباره تحریم کردن یا نکردن نیست. مردم ایران به غرب امید خود را از دست داده‌اند.
این موضوع از سال ۲۰۰۹ که تمام این افراد کشته شدند، شروع شد. در سال‌های بعدی، همین اتفاق در ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ افتاد. ما جان‌های بسیاری را از دست دادیم. چه مدت باید این وضعیت ادامه یابد تا ایالات متحده طبیعت واقعی جمهوری اسلامی را ببیند؟
به مدت چهل و پنج سال، ایالات متحده وانمود می‌کرده که خواب است. شما نمی‌توانید کسی را که وانمود می‌کند خوابیده است، بیدار کنید. این موضوعی است که مردم ایران آن را فهمیده‌اند. و آن‌ها می‌گویند، «خوب، اکنون امید ما درون ایران است.» ولی نمی‌توانند. مردم ایران دست خالی هستند. مردم ایران یک شعار می‌دهند و در زندان می‌افتند یا اعدام یا تجاوز می‌شوند. بسیاری در سکوت کشته شده‌اند. من فقط به‌خاطر مسائل پزشکی قادر به خروج بودم و توانستم صحبت کنم. اما بسیاری هنوز آنجا هستند و نمی‌توانند صحبت کنند. ورزشکاران ما در خارج موفق هستند، آن‌ها جان خود را برای ایران داده‌اند، اما پشتیبانی ندارند و نمی‌توانند. مردم ایران واقعاً خسته‌اند. کمرشان خم شده است.
من نمی‌فهمم ایالات متحده و کشورهای غربی چه چیزی را می‌خواهند ببینند که هنوز ندیده‌اند. این همه کشتار، این همه شواهد زنده از جنایات رژیم. در اروپا، در ایالات متحده، می‌توانند با هر یک از این ایرانیان صحبت کنند. می‌توانند ببینند که همه این افراد معترض بوده‌اند. من سیاسی نبودم؛ با فرزندان و خانواده‌ام شعار می‌دادیم. ایالات متحده نمی‌خواهد آن را ببیند زیرا به نفعش نیست. احساس می‌کنم که برای دولت [جو بایدن] مفید نیست. بسیاری کشته شده‌اند، بسیاری به زندان افتاده‌اند. شما اعلان‌های رسمی اعدام‌ها را از سراسر جهان می‌بینید. ایران بیشتر از هر جای دیگری نسل‌کشی می‌کند.
منبع ایران: در یکی از گفتگوهای قبلی‌مان، گفتید که ایرانیان مقیم خارج به معترضان زیادی امید داده‌اند. می‌توانید در مورد آن بیشتر صحبت کنید؟
الهه توکلیان: وقتی در ایران در خیابان بودیم، یک پا در خیابان و پای دیگر رسانه را دنبال می‌کرد. ما به خانه می‌آمدیم به محضی که دیگر نمی‌توانستیم در خیابان باشیم. موبایل و ماهواره را روشن می‌کردیم و کانال‌ها را یکی‌یکی بررسی می‌کردیم. هر شب، کانال‌ها و اخبار را به دقت دنبال می‌کردم تا ببینم آن‌ها [در غرب] چه می‌کنند تا پوشش دهند که اینجا چه اتفاقی می‌افتد.
وقتی دیدم که حدود ۱۰,۰۰۰ تا ۵۰,۰۰۰ نفر جلوی کنسولگری‌ها، سفارت‌ها، در خیابان‌ها بودند، با دوستانم بودم و همه ما می‌گفتیم، «این سال تمام است، دوستان. ببینید، ایرانیان آنجا موجی از اعتراضات ایجاد کرده‌اند. این سال [رژیم] تمام است. اوه بله، ایران ما احیا خواهد شد.» همه ما به آزادی فکر می‌کردیم و به چیزهای بیشتری. امیدوار بودیم. وقتی متحد شدیم، بسیار امیدوار شدیم. مثل این بود که جرقه‌ای از امید در قلب هر ایرانی وجود داشت. هر زمان که کانال‌ها را روشن می‌کردیم و تصاویر خودمان—مجروحان، کشته‌شدگان—را در دستان ایرانیان مقیم خارج، که حتی ما را ندیده بودند، می‌دیدیم، خوشحال می‌شدم. می‌گفتم، «این روحیه ایرانی است. این یک لشکر هزاران نفر در خارج از ایران است.»
نمی‌دانم آیا این به‌خاطر پایان اتحاد یا ائتلاف، یا تقسیم بین وحدت بود، اما ارتش سایبری جمهوری اسلامی به تمامی گروه‌ها نفوذ کرد. اگر با آن‌ها باشید، با ما نیستید. اگر با ما باشید، با آن‌ها نیستید. نمی‌توانید با آن‌ها باشید.
در نتیجه، همه پراکنده شدند. حالا که اینجا [در غرب] آمدم، امیدم را از دست دادم. دیدم که جدا از این که در ایران جمهوری اسلامی وجود دارد، اینجا هم جمهوری اسلامی وجود دارد. متأسفانه این موضوع مانع از رسیدن به هدف شد. باید بر اتحاد و اعتراضات تمرکز کنند، زیرا در ایران تنها به این نگاه می‌کردیم که مردم چه می‌کنند. صدای ایران کیست؟ چه کسی در ایران فعال است؟ امیدی نداشتیم، چون نمی‌توانستیم زیر گلوله‌ها برویم. جانمان را به خطر انداختیم، اما نگذاشتند. اعتراض‌ها را سرکوب کردند، کشتند، دستگیر کردند، نگذاشتند برویم. اما پس از آن، واقعاً امید ما به دیاسپورا بود.
همیشه به آن نگاه می‌کردیم. خب، وقتی اعتراضات دیاسپورا را دیدیم، بیشتر امیدوار شدیم. گفتیم، «نگاه کنید، دوستان، زمانی که فشار این همه ایرانی بر دولت‌های غربی باشد، پاسخ خواهیم گرفت.» این روند، به جای این که بیشتر شود، کمتر و کمتر و کمتر شده. واقعاً نگران‌کننده است. اما نباید امید را از دست دهیم، چون زمان می‌برد.
راه طولانی است، اما هدفی نیست که نتوانیم به آن برسیم. اگر هدف ما فروپاشی جمهوری اسلامی باشد، به صددرصد خواهیم رسید. باید موانع را از راه‌مان برداریم. باید به یکدیگر امید بدهیم. باید در تجمعات شرکت کنیم. شما می‌توانید با هر اعتقاد سیاسی که دارید در تجمعات شرکت کنید. با هر پرچم ایرانی که دوست دارید. ما پرچم شیر و خورشید را داریم و همین. باید در کنار هم بایستیم. حالا اگر کسی بگوید، «این اعتقاد یا آن را دارم.» که در زمان دموکراسی، انتخابات آزاد و یک جعبه رای آزاد تعیین خواهد شد. هر کدام از ما یک رأی در یک انتخابات آزاد خواهیم داشت. اما کنار هم بایستید. با بدنام کردن من نمی‌توانید به انتخابات آزاد و دموکراتیک برسید.
منبع ایران: شما نسل جدید ایرانیان را ذکر کردید. تفاوت آن‌ها با نسل قدیم چیست؟
الهه توکلیان: نسل جدید بسیار آگاه است. اکنون، زمان رسانه‌های اجتماعی و فضای مجازی است. نسل قدیم با روزنامه‌ها و جزوه‌ها در آن زمان آمد. آن‌ها نمی‌فهمیدند—می‌گفتند، «[آیت‌الله روح‌الله] خمینی را روی ماه دیدیم» و این مایه خنده است. نمی‌دانم چرا به چنین چیزهایی باور داشتند.
و همه آمدند و گفتند که یک رهبر واحد دارند. آن‌ها آزاد بودند، ولی آگاه نبودند. اما نسل کنونی بسیار متفاوت است. نسل کنونی آگاه است، اما آزاد نیست. و اکنون می‌خواهند هم آگاه و هم آزاد باشند تا به پیشرفت برسند. این تفاوت بین دو نسل است.
نافرمانی مدنی هنوز در ایران ادامه دارد. زنان بدون حجاب بیرون می‌روند، پسرها با شلوارک می‌روند، و بسیاری از بازیگران‌مان کنار مردم ایستاده‌اند. خوانندگان‌مان برای [معترضان]، برای مردم ایران، آهنگ خوانده‌اند، بسیاری از مردم ایران حمایت کرده‌اند. زیرا به نقطه‌ای رسیده‌اند که اگر حمایت مردم را نداشته باشید، دیگر دوست‌داشتنی نیستید. خود جمهوری اسلامی این را می‌فهمد. می‌فهمد که مردم آگاه هستند. می‌فهمد که مردم دیگر آن را نمی‌خواهند. دلیل آوردن [رئیس‌جمهور] مسعود پزشکیان این بود که سیستم در حال فروپاشی بود. به یک شوک مصنوعی نیاز داشت. پزشکیان آورده شد تا به‌طور ساختگی حکومت جدید را اصلاح کند و روی آن کار کند. اما او یک فریب بود و وزرای کابینه توسط دیکتاتور، رهبر عالی‌مقام آیت‌الله علی خامنه‌ای، انتخاب شدند.
منبع ایران: شما زمانی در ایران بودید و به کارهای ایرانیان خارج نگاه می‌کردید. اکنون که در خارج هستید، چگونه می‌توانید به مردم در ایران کمک کنید؟
الهه توکلیان: خب، وقتی رفتم، مصاحبه‌های زیادی انجام دادم و با افراد زیادی که مانند من قربانی خشونت دولتی بودند، ملاقات کردم. به سازمان ملل رفتم، به مراسم جایزه صلح نوبل برای نرگس محمدی. به مکان‌های زیادی رفتم و صحبت کردم. آن‌ها داستان واقعی ایران را می‌شنوند—نه فقط از زبان من، بلکه از دیگرانی که رفته‌اند. اما انتظاری که من و دیگران مانند من داشتیم، برآورده نشد زیرا تقسیماتی برانگیخته شد. آن‌ها می‌گویند، «اگر می‌خواهید صحبت کنید، نباید به این یا آن گروه تعلق داشته باشید.» اما هیچ‌کس نباید به‌عنوان عضوی از این یا آن گروه دیده شود. همه ما برای ایران هستیم. وقتی در ایران بودیم، فقط برای آزادی و برای مردم در اعتراضات شرکت می‌کردیم.
نمی‌دیدم که شخص کنار من ترک، لر، یا کرد، یا چیزی دیگر است. یا با کدام حزب همراه هستم. فقط با یک صدا فریاد می‌زدیم. اما وقتی بیرون آمدم [از ایران]، متوجه شدم که آنچه در ایران است با آنچه بیرون است بسیار متفاوت است. مردم ایران اینجا هستند. برخی گروه‌ها به یکدیگر کمک می‌کنند. آن‌ها سخت تلاش می‌کنند تا با سیاست‌گذاران ملاقات کنند، با دولت‌ها صحبت کنند و جنایات جمهوری اسلامی را فاش کنند. اما امیدها و انتظارات ما بسیار بیشتر از این است.
ما در این مسیر چشمانمان را از دست دادیم. اجازه ندهیم که به‌خاطر مسائل حاشیه‌ای، هدفمان را از دست بدهیم. این تنها جمهوری اسلامی را خوشحال خواهد کرد.

Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://fara.news/?p=15481

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

اخبارمرتبط

کاربران انقلابی فضای مجازی ذیل این هشتگ اقدام به احصا و برجسته سازی ویژگی‌های مطلوب عملکردی و شخصیتی شهید آیت الله رییسی پرداخته‌اند و خط الگودهی به نامزدهای انتخاباتی براساس منش این شهید را دنبال می‌کنند. مضمون پست‌های مرتبط با این هشتگ درصدد ترویج فرهنگ خدمت‌رسانی به مردم، اخلاق مداری انتخاباتی و پرهیز از سیاست‌زدگی در قبال رییس جمهوررآینده است