🔹شواهد و قرائن مرئی و نامرئی نشان میدهد که عمر یک دورۀ پنجساله از تحمل برخی اظهارنظرها و رفتارها و نقدها رو به پایان است، مگر آنکه انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری، روند چندماهۀ اخیر را تغییر دهد.
🔹بهعبارت روشنتر، بعد از انتخابات مجلس دوازدهم، دو اتفاق در کشور ما رخ داده است که یکی از آنها قابل ترمیم و دیگری ترمیمناپذیر است. اتفاقی که قابل ترمیم است، بیتحملی پارهای محافل نسبت به نقد سیاستهای جاری کشور به سبک و شیوه و اسلوب پنج سال گذشته است.
🔹این موضوع طبعاً دست صاحبنظران منتقد و روزنامهنگاران مستقل را در نقدِ مسائل بنیادی بیش از گذشته میبندد و دایرۀ فعالیت منتقدانِ حامی کنشِ غیرخشونتآمیز و ملزم به رعایت چارچوبهای حقوقی کشور را به موضوعات حاشیهای و نزاعهای سیاسی فاقد اصالت و روزمرۀ گروهها و دار و دستههای سیاسی محدود میکند.
🔹با توجه به این محدودیت؛ رسانههای مستقل که به فضای پنج سال گذشته خو گرفتهاند، با چالشهای تازهای روبهرو خواهند شد. با این حال، این مسئله محتوم نیست و چهبسا، انتخابات ریاستجمهوری مانع تحقق عملی آن شود. اتفاقی که در این میان غیرقابل ترمیم به نظر میرسد، شکاف بیسابقهای است که در صفوف اصولگرایان رخ داده است.
🔹در واقع تا زمانی که جناح اصلاحطلب و اعتدالی، به منزلۀ «دشمن» یا رقیب خطرناک، نقش «نخ تسبیح» را در جهت همبستگی اجزاء طیف اصولگرا در متن رویدادهای سیاسی بازی میکرد، پراکندگی اصولگرایان آشکار و هویدا نمیشد، اما از زمانی که اصلاحطلبان و اعتدالیها به حاشیۀ سیاست رفتهاند، شکاف بین اصولگرایان عریان و علنی شده و حتی صورتِ لفظی، لفظ خشن و ناپسندی به خود گرفته است.
🔹تردیدی نیست که برای فهم و درک تحولات آیندۀ کشور از نگاهی حرفهای، پیش از هر چیز لازم است بازیگران میدان سیاست را شناخت و از نوع اختلافات و نحوۀ عمل و میزان قدرت و نفوذ هر یک از آنان آگاهی مناسبی به دست آورد.
🔹فارغ از علایق شخصی هر یک از ما، بازیگران اصلی صحنۀ سیاست کنونی کشور، اجزاء مختلف اصولگرایی هستند و این در حالی است که به دلیل مناسبات «اسرارآمیز» و غیرشفاف و «زبانِ شبهزرگری» آنان، یک تحلیلگر مستقل نه قادر است از نوع اختلافاتشان سر درآورد و نه حتی معنی درست و دقیق اشارات و کنایات آنها به یکدیگر را دریابد.
🔹روشن است که چنین وضعی کار تحلیل مستقل و بیطرفانۀ سیاسی را بینهایت دشوار میکند و تا مرز محال پیش میبرد. در حقیقت، زبان برخی از محافل و چهرههای اصولگرا را باید با رمل و اسطرلاب حدس زد که این خود، مثل انداختن تیری در تاریکی است که اگر هم به فرض به هدف بخورد از سر اتفاق است!
🔹در حقیقت، این خود محدودیت دیگری در حوزۀ تحلیلگری و دست به عصا شدنِ مضاعفِ تحلیلگران حرفهای در این فضاست. مشکل اما فقط دست به عصا شدنِ مضاعف نیست. از آنجا که هر تحلیل و اظهارنظری خواهناخواه بر نقطهای اثر میگذارد، چهبسا یک تحلیل مبتنی بر حدس و گمانهزنی، نقطۀ اثرگذاریاش مغایر هدف تحلیلگر باشد!