در میانهی نزاع شدید در غزه که پس از حمله تروریستی دراماتیک حماس علیه اسرائیل در اکتبر سال گذشته رخ داد، گسترش درگیری به لبنان با هدفگیری حزبالله، آتشافروزی حوثیها در دریای سرخ و تبادل آتش موشکی میان ایران و اسرائیل که کل منطقه را به آستانه جنگ کشاند، سوریه در ذهن بسیاری از مردم نبود. این وضعیت تا زمانی که حاکمیت ۲۴ ساله بشار اسد بر دمشق ظرف چند ساعت در این ماه سقوط کرد، ادامه داشت.
جنگ داخلی سوریه هم در حالتی خوابیده و هم در وضعیت بیحرکت سپری میشد. از سال ۲۰۱۱، وقتی که قیامها در این کشور عربی با موج بهار عربی آغاز شد، یک حرکت مردمی که سراسر خاورمیانه را در بر گرفت، چندین نبرد آغاز شد. این نبردها خطوط گسل قومی و فرقهای محلی، قدرتهای منطقهای و نفوذ بینالمللی را دربر گرفت. برجستهترین رخداد، قیام سریع گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) بود که باعث شد دشمنان به طور موقت برای شکست این گروه تروریستی با یکدیگر متحد شوند. در جریان درگیریهای سوریه، گروهی از شبهنظامیان قدرت را به دست گرفتند. این گروهها شامل هیئت تحریر الشام (HTS) به رهبری ابو محمد الجولانی، رهبر اسلامگرا که قبلاً با القاعده و داعش مرتبط بود، نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) تحت حمایت غرب و کردها، و ارتش ملی سوریه تحت حمایت ترکیه میشدند. در زیر مجموعه این سه گروه، چندین شبهنظامی کوچکتر نیز فعالیت میکردند.
برجستهترین رخداد، قیام سریع گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) بود که باعث شد دشمنان به طور موقت برای شکست این گروه تروریستی با یکدیگر متحد شوند. در جریان درگیریهای سوریه، گروهی از شبهنظامیان قدرت را به دست گرفتند.
وقتی HTS در هفتههای گذشته چندین شهر را به دست گرفت، بسیاری از نهادهای حکومتی که ایجاد کرده بود نیز جا به جا شدند. در همین حین، جولانی نیز شروع به بازسازی تصویر خود از گذشته جهادی خود نمود. او در تلاش است تا با بخش غیرنظامی HTS، یعنی دولت نجات، برای انتقال قدرت به نوعی با حکومت بیرهبر کنونی سوریه همکاری کند. کشورهای عرب همسایه نشان دادهاند که تمایل به تعامل دارند. جولانی اکنون از نام تولد خود، احمد الشراء، استفاده میکند و در رسانههای غربی بدون پرچمهای اسلامی، نقاب یا اسلحه کلاشینکف ظاهر میشود.
در میان این واقعیتهای جدید در سوریه، یک پرسش اساسیتر باقی میماند: چگونه «خاندان اسد» به طور ناگهانی از سحرگاه تا غروب از هم پاشید؟ نبود پاسخهای قطعی نیاز به بررسی عمیقتر را مطرح میکند، بهویژه وقتی که هم روسیه و هم ایران حاکمیت اسد را در طول درگیری تقویت کرده بودند. برای شروع، آنچه در سوریه رخ داد تا حدی با آنچه در افغانستان در سال ۲۰۲۱ رخ داد، همصدا است. ارتش سوریه، همانند نیروهای مسلح افغانستان در آن زمان، به سادگی در صحنه حاضر نشد. این امکان نیز وجود دارد که مشاوران نزدیک اسد در کنترل و نگهداری شدید اطلاعات دست داشتهاند و او را به حس کاذب امنیتی فرو برده باشند. ارتش یا تسلیم نشدند – با علم بر اینکه خود اسد شانسی ندارد، کاملاً دلسرد و ناآماده بودند، یا بنا به برخی گزارشها، خود به HTS پیوستند. هم مسکو و هم تهران با شوک این وقایع را مشاهده کردند. با اینحال، پیچیدگیهای سقوط اسد سؤالات عمیقتری را به پیش میآورد، بهویژه از نظر امنیت جهانی. اگر HTS، از طریق نسخهای بامزهتر و پیشروی بیشتر از یک اداره «غیرنظامی»، به بازیگر سیاسی اصلی تبدیل شود، آیا یک کشور دیگر پس از افغانستان به دست شبهنظامیان اسلامگرا افتاده است؟ آیا هیچ اتحاد بینالمللی برای مقابله با تروریسم وجود دارد، زیرا دوران «جنگ با تروریسم» به رهبری ایالات متحده به یک یادداشتی در تاریخ تبدیل شده است؟ یا مدیریت بازیگران شبهنظامی غیردولتی به جای شکست دادن آنها تبدیل به راهی قابل قبول برای بسیاری شده است؟
پیامد بحران سوریه ممکن است جهانی باشد. برای هند، روابط با اسد مکمل بود زیرا حکومت او یکی از معدود کشورهای عربی بود که نسبت به موضعدهی دهلی نو در مورد کشمیر همدلی نشان داد. تقویت عزم راسخ برای مقابله با تروریسم بدون تمایز قائل شدن بین «خوب» و «بد» مهم است. در حالی که تهدید داعش هرگز واقعاً در هند جا نیفتاد، هرگونه تجدید حیات این گروه ناخوشایند است، با توجه به اینکه شاخه افغانستانی این گروه، دولت اسلامی خراسان، در حال حاضر از موقعیت قوتی عمل میکند. در آوریل، این گروه حمله تروریستی در روسیه انجام داد که نزدیک به ۱۴۰ نفر را به کشتن داد. محافل تبلیغاتی آنلاین آن به طور مرتب هند را هدف قرار میدهند.
برای هند، روابط با اسد مکمل بود زیرا حکومت او یکی از معدود کشورهای عربی بود که نسبت به موضعدهی دهلی نو در مورد کشمیر همدلی نشان داد.
دادن فضای سیاسی به چنین بازیگرانی میتواند صحنههایی مانند کشمیر را به طور غیرضروری پیچیده کند. به عنوان مثال، رئیس PDP، محبوبه مفتی، قبلاً سوال کرده است که اگر هند میتواند کانالهای گفتوگو با طالبان را باز کند، چرا نمیتواند همین کار را با پاکستان انجام دهد؟
سوریه به عنوان یک نمودار ون از منافع مشترک کنونی به تصویر کشیده میشود. ایالات متحده از SDF حمایت میکند، ترکیه گروههای کردی را بمباران میکند، اسرائیل حملات هوایی خود را برای جلوگیری از افتادن زیرساخت نظامی اسد دست تروریستها انجام میدهد در حالی که از جامعه دروزی سوریه، سومین اقلیت مذهبی بزرگ کشور، حمایت میکند. ایران و روسیه در حالت انتظار و نظارت هستند. با اینکه مردم سوریه سقوط اسد و رهایی از حکومت پلیسی را جشن گرفتند، آینده کشور همچنان در عدم قطعیت غرق شده است، با یک جستجو برای آزادی، جنگ داخلی، زوال اقتصادی، منافع منطقهای و نفوذ خارجی که همه واقعیتهای موازی با پیامدهای جهانی میشوند.