سقوط دولت بعث در سوریه یک شکست جدی برای روسیه (و یک فاجعه برای ایران) محسوب میشود. اما این تصور اشتباه است که این امر به طور قطع به معنای موفقیت برای ایالات متحده است.
ممکن است اکنون مسکو و واشنگتن با چالشهای مشابهی در سوریه روبرو شوند.
سه موضوع باعث شد روسیه در جنگ داخلی سوریه مداخله کند تا رژیم اسد را نجات دهد. اولاً تمایل کلی به حفظ یک دولت شریک – یکی از معدود دولتهای باقیمانده برای روسیه پس از سرنگونی رژیمهای عراق و لیبی توسط ایالات متحده که به تقویت نفوذ بینالمللی مسکو کمک کرد. دوم، تمایل به حفظ تنها پایگاههای دریایی و هوایی روسیه در مدیترانه.
سوم، ترس عمیق روسیه از اینکه پیروزی اسلامگراها باعث میشود سوریه به پایگاه تروریسم علیه روسیه و شرکای آن در آسیای مرکزی تبدیل شود. این نگرانی با حضور بسیاری از مبارزان اهل چچن و دیگر مناطق مسلماننشین روسیه در صفوف نیروهای اسلامگرایان در سوریه و عراق افزایش یافت.
امید مسکو برای حفظ دولتی شریک اکنون به طور جبرانناپذیری فرو پاشیده است. در مورد تهدید تروریستی، باید منتظر بود و دید. با توجه به چالشهای بزرگی که در بازسازی دولت سوریه پیشروست، به نظر میرسد برای رژیم جدید به رهبری هیئت تحریر شام (HTS) تحت حمایت قرار دادن تروریسم بینالمللی کاری غیرعاقلانه باشد؛ و به عنوان بخشی از راهبرد کلی خود برای انکار گذشته القاعدهاش، رهبر آن، ابو محمد الجولانی، قول داده است که چنین نخواهد کرد.
با این حال، توانایی HTS برای کنترل متحدان خود و برخی از پیروانش همچنان زیر سوال است. در افغانستان، طالبان وعده دادهاند که از تروریسم بینالمللی حمایت نخواهند کرد و به نظر میرسد که به وعده خود عمل کردهاند. اما گروه دولت اسلامی خراسان (ISK) که در افغانستان مستقر است، همچنان به فعالیتهای تروریستی ادامه میدهد؛ و از ترکیبی از کنترل ضعیف بر بخشهایی از افغانستان و عدم تمایل به درگیر شدن در جنگ جدید، طالبان نتوانستهاند به طور کامل از این امر جلوگیری کنند.
موضوع پایگاه دریایی روسیه در طرطوس و پایگاه هوایی نزدیک لاذقیه نیز مطرح است. گزارش شده که اسکادران روسی مستقر در طرطوس بندر را ترک کردهاند. این میتواند یا یک تخلیه نهایی باشد یا اقدامی احتیاطی برای حفظ آنها در دریا تا زمانی که روابط با رژیم جدید شفاف شود. گفته میشود که پایگاه هوایی روسیه توسط نیروهای HTS محاصره شده اما حملهای به آن صورت نگرفته است. گزارش شده که توافقی بین مسکو و HTS برای تضمین امنیت پایگاهها صورت گرفته است، اما در صورت وقوع، این توافق ممکن است صرفاً موقتی باشد.
با توجه به پیچیدگی و عدم قطعیت شدید روابطش با همه همسایگان سوریه، ممکن است برای رژیم جدید در دمشق منطقی باشد که اجازه بدهد پایگاهها همچنان باقی بمانند (شاید در ازای تامین نفت و غذا توسط روسیه) تا گزینههای دیپلماتیک و اقتصادی خود را متوازن کند.
این مسئله اما به سیاست رژیم جدید در مورد اقلیتهای قومی و مذهبی سوریه بستگی زیادی دارد که بهطور عمومی از رژیم بعث به دلیل ترس از سرکوب اسلامگرای سنی حمایت کردند (ترسی که با سرنوشت دردناک جوامع آنها در سوریه و عراق که به دست داعش افتادند، کاملاً موجه بود).
جایی که پایگاههای روسیه در امتداد ساحل مدیترانه واقع شدهاند، قلب اقلیتهای مسیحی و علوی سوریه است. سلسله اسد از علویان برخاست، یک فرقه شیعه، و طی ۵۰ سال گذشته دولت بعث در سوریه تا حد زیادی یک دولت علوی بوده است. شبه نظامیان علوی نقش کلیدی در جهت جنگ داخلی ایفا کردند و بسیاری از خشونتهایی را بر علیه مخالفان خود انجام دادند.
الجولانی قول داده که انتقامی در کار نخواهد بود، حقوق اقلیتها محترم شمرده خواهد شد و قوانین سختگیرانه اسلامگرایی سنی تحمیل نخواهد شد. حتی اگر او در این وعدهها صداقت داشته باشد، پیروانش ممکن است نظر دیگری داشته باشند.
یک رژیم به رهبری HTS در دمشق که بخواهد به علویان و مسیحیان اطمینان بدهد ممکن است علاقه داشته باشد که پایگاههای روسی باقی بمانند. اما یک رژیم که از شورش اقلیتها (و حمایت خارجی از چنین شورشی) هراس دارد، احتمالاً پایگاههای روسیه را بهعنوان پتانسیل حمایت از چنین شورشی خواهد دید. برای اینکه روسیه پایگاههای خود را با وجود مخالفت دولت جدید سوریه و با حمایت نیروهای محلی علوی و مسیحی حفظ کند، نیاز به مداخله کشتیها و هواپیماهای روسی و همچنین اعزام تعداد زیادی نیروی زمینی دارد. با توجه به جنگ در اوکراین، بسیار بعید است که روسیه این نیروها را در اختیار داشته باشد.
علاوه بر این – مانند فروپاشی سریع دولت افغانستان وابسته به ایالات متحده – نحوه ای که نیروهای دولتی سوریه در برابر نیروهای شورشی به رهبری HTS ناپدید شدند، به سختی روسیه را تشویق به ادامه جنگ در سوریه خواهد کرد.
به شکلی متفاوت، این مسائل همچنین سیاست ایالات متحده در سوریه را نیز با چالش مواجه میکنند. آیا واشنگتن تلاش خواهد کرد که پایگاههای خود در سوریه (که از آنجا به داعش و اهداف رژیم بعث حمله کرده است) را نگه دارد؟ آیا رژیم جدید به آنها توجهی نمیکند یا تلاش میکند آنها را بیرون کند؟
بزرگترین مسئلهای که ایالات متحده باید در نظر بگیرد، سرنوشت کردهای سوریه است. در جنگ داخلی سوریه، با کمک گستردهای از سوی ایالات متحده و دولت نیمهمستقل کردی در شمال عراق، نیروهای کرد سوریه (حزب اتحاد دموکراتیک یا PYD) بخش وسیعی از شمال شرقی سوریه را اشغال کردند که بهطور قابل توجهی فراتر از منطقه اصلی قومی آنها است. ایالات متحده تعدادی پایگاه و عملیات لجستیکی در این منطقه دارد.
یکی از کشورهایی که ظاهراً در پیروزی HTS نقشی بحرانی داشته و به وضوح از آن سود برده، ترکیه و دولت رئیس جمهور رجب طیب اردوغان است. یورش HTS از منطقه تحت کنترل ترکیه در شمال سوریه آغاز شد و به سختی میتوانست بدون حمایت ترکیه صورت بگیرد. استفاده موفقیت آمیز HTS از پهپادها به شدت به کمک ترکیه اشاره دارد.
ترکیه در سوریه دو منافع اساسی دارد. اولی ایجاد وضعیتی است که سه میلیون پناهجوی سوری که در جریان جنگ داخلی به ترکیه گریختهاند بتوانند به خانه خود بازگردند. این امر اکنون ممکن است قابل دستیابی باشد، اگر دولت جدید دمشق بتواند صلح و نظمی پایهای برقرار کند و برخی کمکهای بینالمللی دریافت کند. گزارش شده که صدها پناهجو در حال صفکشیدن برای بازگشت به سوریه از ترکیه هستند.
دومین هدف ترکیه کاهش قدرت و منطقه کردهای سوریه است که به اتهام همکاری با شورشیان کرد در ترکیه (PKK) متهم شدهاند. همزمان با یورش HTS علیه رژیم بعث، شورشیان تحت حمایت ترکیه موسوم به “ارتش ملی سوریه” با پشتیبانی نیروی هوایی ترکیه عملیاتی علیه PYD کردی (که به طور رسمی توسط ترکیه به عنوان “تروریست” شناخته میشود) شروع کردند و شهر منبج را به تصرف خود درآوردند. این وضعیت باعث میشود که نیروهای نیابتی که توسط یک عضو ناتو حمایت میشوند (هرچند که عضوی است که به طور فزایندهای جدا شده است)، به یک نیروی نیابتی آمریکایی حمله کنند، بدون اینکه ایالات متحده عملاً قادر به انجام کار زیادی درباره آن باشد.
اگر ترکیه، رژیم جدید دمشق را تشویق به پیوستن به حمله به مناطق تحت کنترل کردها در شمال شرق سوریه کند، این مسئله برای واشنگتن معضلاتی مشابه با وضعیتی که روسیه در غرب با آن روبرو است ایجاد خواهد کرد. آیا دولت ترامپ متحدان کردی خود را رها خواهد کرد، مطابق با گفته ترامپ که “این دعوای ما نیست. بگذارید مسیر خود را بپیماید. درگیر نشوید”؟ یا فشارهای ناشی از “اعتبار” واشنگتن را وادار به کمک به آنها خواهد کرد، حتی با احتمال ایجاد بحران عمیق با ترکیه؟
خاورمیانه شبیه به یک میز بیلیارد است که حرکت یک توپ میتواند توپهای دیگر را به جهات مختلفی پرتاب کند و به نوبه خود به یکدیگر برخورد کنند. تفاوت این است که، برخلاف بیلیارد، حتی زبدهترین کارشناس هم نمیتواند پیشبینی کند توپها در چه جهتی حرکت خواهند کرد؛ و هیچ بازیگر خارجی قادر نبوده است که آنها را کنترل کند.
در کل، به نظر میرسد که هوشمندانهترین رویکرد توسط چینیها اتخاذ شده که مقدار زیادی از انرژی خود را از این منطقه وارد میکنند در حالی که با قاطعیت از مداخله و طرفداری در درگیریهای آن اجتناب میکنند.
چرا که همانطور که چند سال پیش یک دیپلمات چینی به من گفت: “چرا میخواهیم در آن آشوب درگیر شویم؟”
بهلطف خوانندگان و حامیان ما، Responsible Statecraft سال فوقالعادهای داشته است. بازسازی کامل وبسایت که بخشی از آن با کمکهای سخاوتمندانه به RS امکانپذیر شد، همراه با نوشتههای شگفتانگیز توسط کارکنان و نویسندگان خارجی، به افزایش ۱۳۳ درصدی تعداد بازدید ماهانه از صفحات کمک کرده است! با ادامه ارائه تحلیلهای مستقل و تیزبینانه در مورد درگیریهای بزرگ در اوکراین و خاورمیانه، و همچنین ناآرامیهای سیاستهای واشنگتن، RS به مرجع اصلی برای خوانندگانی تبدیل شده که به دنبال جایگزینها و تغییر در بحث سیاست خارجی هستند.
ما امیدواریم که در نظر داشته باشید برای کمکهای پایان سال خود یک کمک مالی معاف از مالیات به RS اهدا کنید، زیرا ما برنامهریزی میکنیم تا در سال ۲۰۲۵ به روشهای جدیدی برای گسترش پوشش و دسترس خود بپردازیم. لطفاً از تعطیلات خود لذت ببرید و سالی پویا در پیش رو داشته باشید!
آناتول لیون
آناتول لیون مدیر برنامه اوراسیا در انستیتوی کوئینسی برای مسئولیتپذیری در سیاست خارجی است. او قبلاً استاد در دانشگاه جرج تاون در قطر و در دپارتمان مطالعات جنگی کالج کینگ لندن بوده است.