امروز: یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۳

رصد اندیشکده های فرانیوز

رقابت راهبردی یکپارچه: رویکردی نوین به امنیت ملی ایالات متحده

نوشته: دنیل الکینز

محیط امنیتی قرن بیست و یکم با جنگ جهانی علیه ترور (GWOT) و بازگشت رقابت قدرت‌های بزرگ (GPC) تعریف می‌شود. در حالی که ایالات متحده (آمریکا) دو دهه گذشته را درگیر عملیات‌های ضدتروریستی (CT) بوده است، رقبایی مانند روسیه، چین و ایران راهبردهای خود را برای رقابت راهبردی یکپارچه تکمیل کرده‌اند. این دشمنان قصد دارند از طریق ابزارهای غیرنظامی و نامتقارن، نفوذ آمریکا در صحنه جهانی را تضعیف کرده و اهداف سیاست خارجی خود را بدون نیاز به درگیری نظامی محقق کنند. در این محیط امنیتی در حال تحول، ایالات متحده باید از درس‌های گذشته استفاده کند تا راهبردهای آینده را هدایت کند. با مرور اصول سند شماره ۶۸ شورای امنیت ملی (NSC-68)، نقشه‌راه تاریخی جنگ سرد که قدرت‌های دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی را متحد کرد، ایالات متحده می‌تواند چارچوبی مدرن برای رقابت راهبردی یکپارچه ایجاد کند تا با تروریسم مقابله کند و اهداف امنیت ملی را به شکلی موثر بدست آورد. برای تحقق این هدف، یک رویکرد جامع برای رسیدگی به تهدیدات چندوجهی امروز از سوی بازیگران دولتی و غیردولتی اساسی است.

متأسفانه، راهبرد ضدتروریسم ایالات متحده در نهایت نتوانست پیروزی راهبردی در سرتاسر GWOT به ارمغان بیاورد. ریشه این شکست در عدم وجود یک رویکرد جامع و یکپارچه شامل کل دولت نهفته است. علی‌رغم موفقیت‌های نظامی قابل‌توجه، راهبرد کلی به‌طور قابل‌توجهی در حل ریشه‌های تروریسم و جلوگیری از گسترش آن ناکام بود. عدم هماهنگی تلاش‌های دیپلماتیک، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی در افغانستان منجر به ناهماهنگی بین عملیات‌های نظامی و تلاش‌های دولت‌سازی شد، که بهانه‌ای برای خروج فاجعه‌بار نیروهای نظامی ایالات متحده بود که با سقوط کابل و بازگشت طالبان مشخص شد. در عراق، عدم هماهنگی میان ابزارهای قدرت نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی در نهایت منجر به طولانی شدن بی‌ثباتی و ایجاد گروه‌های تروریستی جدیدی مانند داعش (ISIS) شد.

در طول GWOT، نبود اهداف واضح و ثابت در بین دوره‌های مختلف دولت‌ها و گاه برنامه‌های رقابتی دستگاه‌های مختلف دولتی اثربخشی راهبردهای ملی ایالات متحده را مختل کرده و دستیابی به اهداف تعیین‌شده امنیت ملی را مسدود کرده است. نمونه‌ای از این ناهماهنگی راهبردی را می‌توان در مورد رقابت میان نمایندگان آمریکا در سوریه مشاهده کرد. در مقطعی، وزارت دفاع و سازمان اطلاعات مرکزی از جناح‌های مختلف سوری با اهداف متفاوت پشتیبانی کردند، که منجر به سناریویی ناسازگار شد که در آن گروه‌های تحت حمایت آمریکا با هم درگیر شدند. علی‌رغم استفاده از تاکتیک‌های نامتقارن، این عملیات‌ها به تضعیف اهداف امنیت ملی آمریکا در سوریه انجامید، زیرا آن‌ها فاقد استراتژی واحد دولتی برای رسیدن به یک هدف مشخص بودند.

در این چشم‌انداز در حال تکامل، نیازی فوری به یک رویکرد چندسازمانی جدید و منسجم وجود دارد که واقعاً ابزارهای قدرت ملی را یکپارچه‌سازی کند. یک رویکرد راهبردی جدید—که مدت‌ها است معوق مانده است—باید تمامی اهداف امنیت ملی آمریکا را در سرتاسر طیف رقابت راهبردی هم‌راستا کند. چنین رویکردی باید تلاشی همگون و جامع در هم‌افزایی تلاش‌های دیپلماتیک، اطلاعاتی، نظامی، اقتصادی، مالی، اطلاعاتی و قانونی (DIME-FIL) را ایجاد کند. تاکنون، عدم انجام این کار در زمینه GPC به پیامدهای فاجعه‌باری انجامیده است، با رقبای منطقه‌ای که به‌طور فزاینده‌ای اهداف ایالات متحده را با استفاده از نمایندگان تضعیف می‌کنند و با وجود سازمان‌های تروریستی که قصد بر هم زدن روابط دو جانبه ایالات متحده را دارند. همان‌طور که با حضور چین در دریای جنوب چین و تشدید منطقه‌ای ایران در سراسر خاورمیانه مشهود است، زمان آن فرا رسیده است که چارچوبی برای ضدتروریسم متناسب با قرن بیست و یکم بازاندیشی شود.

در ادامه، راهبرد امنیت ملی (NSS) آمریکا باید موفقیت را برای متحدان و منافع خود تضمین کند. خوشبختانه، سند تاریخی شورای امنیت ملی NSC-68 این رویکرد چندسازمانی را برای جنگ سرد ترسیم کرده و چارچوبی برای رقابت راهبردی یکپارچه مؤثر و کاربرد آن علیه نفوذ فزاینده اتحاد جماهیر شوروی فراهم کرده است. بازنگری این اصول تجربه‌شده برای رسیدگی به پیچیدگی‌های محیط امنیتی امروز حیاتی و مرتبط است برای هر راهبرد ضدتروریسم.

NSC-68: نقشه‌ای برای اقدام
سند شورای امنیت ملی سال ۱۹۵۰ به نام NSC-68، که در پاسخ به تهدید وجودی تصورشده توسط اتحاد جماهیر شوروی تهیه شد، به‌عنوان سنگ‌بنای تاریخی برای درک کارآیی یک رویکرد چندسازمانی متصل و استراتژیک در مقابله با تهدیدات امنیت ملی عمل می‌کند. پیش‌بینی اتحاد جماهیر شوروی برای تحکیم قدرت بین‌المللی از طریق گسترش کمونیسم، شورای امنیت نیاز به فراتر رفتن از مداخله نظامی مستقیم را تشخیص داد. به‌جای تکیه‌بر جنگ‌های متداول و عملیات‌های جنبشی، آن‌ها برنامه جامعی پیشنهاد کردند که قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی ایالات متحده را برای شکل‌دادن به چشم‌انداز امنیت ملی از طریق رقابت راهبردی یکپارچه در منطقه خاکستری هماهنگ کند.

در حالی که NSC-68 یک چارچوب جامع برای مبارزه با تهدید شوروی از طریق یک رویکرد جامع دولت ارائه داد، در دوره پس از جنگ سرد، ایالات متحده نتوانست اصول آن را در ضدتروریسم مدرن بکار گیرد. عدم یکپارچگی کامل ابزارهای قدرت اقتصادی، دیپلماتیک و اطلاعاتی در مبارزه با تروریسم منجر به فرصت‌های از دست‌رفته برای مقابله با روایت‌های افراطی، ساخت جوامع مقاوم و تضعیف شبکه‌های مالی که سازمان‌های تروریستی را پشتیبانی می‌کنند شد.

حمایت دولت رونالد ریگان از جنبش همبستگی لهستان نمونه‌ای از استفاده از استراتژی‌های رقابت یکپارچه NSC-68 تحت یک رویکرد جامع دولت است. از طریق تلاشی مشترک از سوی اطلاعات، دیپلماسی عمومی، فشار اقتصادی، بازدارندگی نظامی و سازمان‌های غیردولتی، ایالات متحده از یک جنبش سیاسی حمایت کرد و موفقیت آن را اطمینان بخشید، که نقشی اساسی در فروپاشی کمونیسم در لهستان داشت و بلوک شوروی را تضعیف کرد. این استراتژی‌ها تفکر ایالات متحده را در مورد اقتصاد نیرو با توسعه اقتصاد نظامی کینزیسم، که صنعت ایالات متحده را برای پیشی‌گرفتن از ایجاد نیروهای نظامی شوروی بکار گرفت، بازسازی کردند و فشارهای بیشتری بر رهبران شوروی وارد کردند و مدل کمونیستی را تضعیف کردند. در نهایت، اتحاد جماهیر شوروی بدون عبور یک تانک آمریکایی از مرز روسیه فروپاشید.

در حالی که NSC-68 سیاست خارجی ایالات متحده را در طول جنگ سرد با موفقیت هدایت کرد، امروز رقبای نزدیک‌تری مانند روسیه و چین و قدرت‌های منطقه‌ای همچون ایران در منطقه خاکستری روابط بین‌المللی عمل می‌کنند و از استراتژی‌هایی بهره می‌برند که اغلب زیر آستانه جنگ متعارف قرار دارند. الحاق کریمه توسط روسیه در سال ۲۰۱۴ نمونه‌ای از این رویکرد است. با استفاده از “مردان سبز کوچک”—سربازان نقاب‌دار بدون نشان قابل‌تشخیص—روسیه هدف خود را از طریق ترکیبی محاسبه‌شده از نیروی نظامی غیرقابل‌انکار، اهرم اقتصادی و عملیات‌های نفوذی به دست آورد و عملا یک پاسخ سریع بین‌المللی را دور زد. به‌همین‌صورت، چین از اجبار اقتصادی و نیروهای شبه‌نظامی دریایی برای تأیید تسلط خود در دریای جنوب چین استفاده کرده است و با دقت از درگیری علنی با همسایگان خود، که شامل متحدان آمریکا هستند، اجتناب کرده است. به‌علاوه، حملات فزاینده توسط شبه‌نظامیان تحت‌حمایت ایران در سراسر خاورمیانه، و همچنین موضع‌گیری سازمان‌هایی مانند داعش، نشان داده است که خاورمیانه همچنان منطقه‌ای پرتلاطم باقی مانده است علی‌رغم عدم حضور جنگ‌های متعارف.

این اقدامات دشمنانه ضعف‌های رویکردهای متکی به نیروی نظامی متعارف را در امنیت ملی در برابر رقابت راهبردی یکپارچه برجسته می‌کنند. به‌علاوه، پیشرفت‌های مداوم و شتابان این رقبای نزدیک‌تر به ما یکپارچه‌سازی موثر ابزارهای قدرت ملی آن‌ها را نشان می‌دهد، درحالی‌که به تیزی مشتریه نیاز ایالات متحده برای پذیرفتن رویکرد جامعی دولتی که به راهبردهای سبک NSC-68 بازگردد تا همه ابزارهای قدرت ملی را به‌صورت هماهنگ و جامع به‌کار گیرد.

رویکردی مدرن به رقابت راهبردی یکپارچه
با درس‌گرفتن از موفقیت‌های NSC-68 و کاستی‌های راهبردهای جنگ جهانی علیه ترور، رویکرد جامع دولتی به رقابت راهبردی یکپارچه به یک استراتژی چندوجهی نیاز دارد:

تدوین استراتژی متمرکز: یک دکترین امنیت ملی به‌روزرسانی‌شده با دامنه و چشم‌اندازی مشابه با NSC-68 برای راهنمایی سیاست خارجی ایالات متحده در قرن بیست و یکم ضروری است. این استراتژی باید منافع ملی را به‌وضوح تعریف کند، چالش‌ها و فرصت‌های کلیدی را شناسایی کند و چارچوبی برای هماهنگی میان‌سازمانی در بین همه ابزارهای قدرت ملی DIME-FIL فراهم کند.
شناسایی طبیعت متحول قدرت: یک رویکرد مدرن و اجرای آن با روح NSC-68 باید تغییر توازن قدرت در نظام بین‌المللی را تشخیص دهد. قدرت اقتصادی چین، قابلیت‌های سایبری روسیه و شبکه‌های پیچیده نمایندگان ایران نیازمند درکی دقیق از این است که چگونه بازیگران از ابزارهای غیرمتعارف برای دستیابی به اهداف خود استفاده می‌کنند و استراتژی‌های ضدی را که می‌توانند قابلیت‌های موسسات مختلف قدرت ملی ایالات متحده، از جمله متحدانش، را هماهنگ و یکپارچه کنند، شناسایی می‌کنند.
تطبیق ابزارهای قدرت ملی: نهادهای امنیت ملی موجود، که عمدتا برای واقعیت‌های جنگ سرد طراحی شده‌اند، باید به پیچیدگی‌های مدرن رقابت راهبردی یکپارچه تطبیق یابند. یک رویکرد جامع دولت باید ابزارهای دیپلماتیک را برای مقابله با اجبار اقتصادی تقویت کند، زیرساخت‌های امنیت سایبری را بهبود بخشد و توانایی‌های پیشرفته‌تری برای عملیات‌های اطلاعاتی برای مقابله با کمپین‌های اطلاعات نادرست و تبلیغات توسعه دهد.
ساختن مقاومت در خانه: یک استراتژی موفق باید فراتر از سیاست خارجی تنظیم شود و به جامعه‌ای نیازمند است که در برابر فشارهای خارجی و تلاش‌های مداخله مقاومت‌کند. یک رویکرد مدرن باید تمرکز خود را بر بهبود زیرساخت‌های حیاتی در برابر حملات سایبری، کاهش گسترش اطلاعات نادرست از طریق ابتکارات سواد رسانه‌ای، و تقویت انسجام اجتماعی برای جلوگیری از بهره‌برداری از شکاف‌های اجتماعی داشته باشد.
ایالات متحده با یک محیط امنیتی پیچیده و در حال تحول روبه‌رو است که در آن دشمنان به‌طور فزاینده‌ای از تمامی جنبه‌های رقابت راهبردی یکپارچه با دقت هماهنگ برای تضعیف منافعش استفاده می‌کنند. بازگشت به اصول NSC-68 که برای قرن بیست و یکم تطبیق یافته‌اند، یک راه پیش روی ما می‌گذارد. با پذیرفتن یک رویکرد چندآژانسی که همه ابزارهای قدرت ملی را یکپارچه‌سازی می‌کند و درک عمیقی از طبیعت در حال تحول قدرت توسعه می‌دهد، ایالات متحده می‌تواند به‌طور مؤثری با این چالش‌ها مقابله کرده و منافع ملی خود را در دهه‌های آینده ایمن سازد.

دنیل الکینز بنیان‌گذار و رئیس انجمن عملیات ویژه ایالات متحده است. او یک کهنه‌سرباز نیروهای ویژه (گرین برت) و عملیات ویژه جنگی است و همچنین عضو پروژه مبارزه با تروریسم شورای آتلانتیک است.

دیدگاه‌های مطرح‌شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و نماینده مواضع دولت ایالات متحده یا وزارت دفاع نیست.

Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://fara.news/?p=14728

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

اخبارمرتبط

کاربران انقلابی فضای مجازی ذیل این هشتگ اقدام به احصا و برجسته سازی ویژگی‌های مطلوب عملکردی و شخصیتی شهید آیت الله رییسی پرداخته‌اند و خط الگودهی به نامزدهای انتخاباتی براساس منش این شهید را دنبال می‌کنند. مضمون پست‌های مرتبط با این هشتگ درصدد ترویج فرهنگ خدمت‌رسانی به مردم، اخلاق مداری انتخاباتی و پرهیز از سیاست‌زدگی در قبال رییس جمهوررآینده است