آتشبسی در لبنان روی داد، اما به نظر میرسد اسرائیل از آن بیخبر مانده باشد
نویسنده: نیکلاس بلانفورد
یک آتشبس شکننده که در ۲۷ نوامبر به اجرا درآمد، به درگیری سیزدهماهه بین حزبالله و اسرائیل که ناشی از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بود، پایان داد، اما به نظر میرسد نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) از آن بیخبر بودند.
در طول ساعاتی از آغاز آتشبس در ساعت ۴ بامداد، نیروهای اسرائیلی در داخل لبنان به خودروها شلیک کردند، چرا که دهها هزار لبنانی که پیشتر از درگیریها فرار کرده بودند، تلاش میکردند به خانههای خود بازگردند. در شهر خیا، که صحنه نبردهای شدید در ماههای اکتبر و نوامبر بود، سه خبرنگار توسط تیراندازی اسرائیلی مجروح شدند، زمانی که در حال پوشش دادن بازگشت ساکنان بودند.
در همان روز، IDF بازگشت لبنانیها به دهها روستای مرزی را ممنوع کرد، و آنها را “مناطق محدود” اعلام کرد و از پنج عصر تا هفت صبح منع رفت و آمدی در جنوب رود لیتانی اجرا کرد که هر جایی بین سه تا سی کیلومتر شمال مرز قرار دارد.
طرح سیزده مادهای آتشبس که توسط ایالات متحده و فرانسه به میانجیگری رسیده است، خواستار استقرار نیروهای مسلح لبنان (LAF) در منطقه مرزی جنوبی و خروج IDF از خاک لبنان ظرف شصت روز است. با این حال، به جای عقبنشینی، نیروهای اسرائیلی در چندین مکان به عمق بیشتری به داخل لبنان پیشروی کردهاند.
اسرائیل همچنین حملات هوایی را در شمال منطقه مرزی جنوبی لبنان انجام داده است. در ۲۸ نوامبر، جتهای اسرائیلی به یک پایگاه ذخیره سلاح حزبالله که اسرائیل اعلام کرده بود در نزدیکی صیدون واقع شده بود، حمله کردند. در دوم دسامبر، هواپیماهای اسرائیلی به یک موضع LAF در مرز شمالی لبنان با سوریه حمله کردند و باعث آزار یک سرباز LAF شدند.
حملات هوایی دیگر به روستاهای جنوب لبنان هدف قرار گرفت و چندین لبنانی کشته و زخمی شدند.
فرانسه در اول دسامبر اسرائیل را به نقض آتشبس در پنجاهودو مورد متهم کرد. حتی ایالات متحده نیز reportedly Israel was reproved by the United States and has been urged to calm down.
در بعدازظهر دوم دسامبر، حزبالله دو خمپاره به سمت یکی پستهای ارتش اسرائیل در منطقه مزارع شبعا در لبه جنوب غربی لبنان شلیک کرد، در آنچه که گروه اعلام کرد یک “واکنش دفاعی هشداری اولیه” به نقضهای مکرر اسرائیلی بود. اسرائیل با مجموعه از حملات هوایی در سراسر جنوب لبنان پاسخ داد.
وزیر دفاع اسرائیل، اسرائیل کاتز هشدار داد که اگر آتشبس بشکند، دولت لبنان دیگر در معرض حمله نخواهد بود. “اگر تاکنون، ما دولت لبنان و حزب الله را تمایز دادهایم … این دیگر صدق نمیکند اگر آتشبس بشکند”، او در خلال یک گردش در شمال اسرائیل اعلام کرد.
یک هفته پس از آغاز آتشبس مشخص بود که الگوی امنیتی بازدارندگی متقابل میان حزبالله و اسرائیل، که منجر به آرامشی پرتنش برای هفده سال در طول مرز لبنان-اسرائیل شده بود، به پایان رسیده است. جایی که اسرائیل یک بار تمایلی به اقدام علیه حزبالله نداشت به دلیل اینکه ممکن بود منجر به تشدید خشونتهای مرزی ناخواسته شود، اکنون معادلات به سمتی دیگر متمایل شده است. ترکشهای پسازآتشبسیل و حملات هوایی اسرائیل نشان میدهد که اسرائیل توافق را با آتش کنترل خواهد کرد، بدون توجه به هیچ پاسخ از طرف حزبالله.
هرچند حزبالله ادعای پیروزی در برابر اسرائیل کرده است، رهبری کهنهکار آن باید در آینده به جدیترین بازاندیشی بپردازد و درسهای ناشی از این اشتباه استراتژیکی بزرگ از گشودن جبهه حمایتی برای حماس در غزه را مرور کند. در ابتدا، جبهه حمایتی در طول خط آبی، اصطلاحی از سازمان ملل برای مرز جنوبی لبنان، هدف یک کشمکش کم شدت روزانه بود—که حزبالله مواضع مرزی اسرائیل را هدف میگرفت و اسرائیل با حملات پهپادی و شلیک خمپارهپاسخ میداد. حزبالله انتظار داشت که اسرائیل به این حملات روزانه بیش از حد واکنش نشان ندهد، هرچند که این حملات منجر به تخلیه بیش از بیستوهشت جامعه، از جمله شهر کریات شمونا در دامنه جلیله، شدند.
حزبالله چنان به کنترل دینامیکهای کشمکش اطمینان داشت که شروع کرد به ربط دادن سرنوشت جبهه حمایتی در طول خط آبی به جنگ در غزه. این پروژه بزرگترین اشتباه استراتژیک در تاریخ چهلودو ساله حزبالله بود. با بیان اینکه تنها در صورت پایان جنگ در غزه حملات خود را متوقف میکند، حزبالله عملاً فرآیند تصمیمگیری را به حماس و اسرائیل واگذار کرد. اگر نه حماس و نه اسرائیل بتوانند به توافقی آتشبس برسند، حزبالله موظف بود به حملات خود به نیروهای اسرائیلی در مرز ادامه دهد بدون توجه به هزینه آن.
اوایل سال ۲۰۲۴، مشخص شد که حزبالله دنبال یک راه خروج حفظوجهه برای پایان دادن به جبهه حمایتی است، که به طور فزایندهای برای سازمان هزینه داشت. دهها هزار غیرنظامی لبنانی از خشونتهای جنوب لبنان فرار کردند و خانهها و معیشتشان را از دست دادند. موضوع نگرانکننده برای حزبالله این بود که به نظر میرسید اسرائیل به عمق حزب نفوذ کرده است، به طوری که میتواند فرماندهان ارشد میدانی را در سراسر جنوب لبنان و دیگر نقاط رهگیری و ترور کند. یکی از اولین افرادی که کشته شد، وسام الطویل، شخصیتی ارشد در تیپ ردوان، زمانی کشته شد که یک وسیله انفجاری بداهه در کنار ماشین او در نزدیکی خانهاش در روستای جنوبی خرابت سلیم در ۸ ژانویه منفجر شد.
دوستی از الطویل به من گفت که این فرمانده کشتهشده برای شش ماه به خانه نرفته بود، هرگز تلفن همراه به همراه نداشته و هر روز چندینبار ماشین عوض میکرده—اما اسرائیلیها کماکان قادر بودند او را پیدا کرده و بکشند. او تنها کسی نبود. فرماندهان بسیاری که نامشان پیش از مرگ علنی نشده بود، در حملات هوایی کشته شدند. یکی از آنها، علی الدبس، از دو تلاش ترور طی یک دوره سههفتهای جان سالم به در برد، پیش از آنکه در ۱۵ فوریه در یک حمله هوایی به خانهای که در آن از جراحاتش در حال بهبودی بود، کشته شود.
در ژوئن و ژوئیه، اسرائیل سران واحدهای نصر و عزیز، دو تا از برترین واحدهای جنگی حزبالله که در جنوب لبنان مستقر بودند، را ترور کرد. علاوه بر این، بهطور فزایندهای با شکست و تخریب، نوعی نارضایتی بین کادر و طرفداران حزبالله نسبت به جنگیدن با دستبسته احساس میشد. هرچند حزبالله از برخی موشکهای پیشرفته ضد زره مانند آلاماس هدایتشده نوری و نسخههای ایرانی دوربرد موشک روسی AT-14 اسپرینگگان استفاده میکرد، بیشتر تسلیحات استفادهشده سیستمهای قدیمی بودند. معاوناً، این سیستمها شامل موشکهای با هدایتناپذیر مانند گراد ۱۲۲میلیمتری، فلق-۱ ۲۴۰میلیمتری، وفلق-۲ ۳۳۳میلیمتری میشدند، که دارای محدودهها و تأثیرات محدودی بودند. در زرادخانههای زیرزمینی حزبالله سیستمهای بزرگتر و دقیقتر مانند خانواده موشکهای فاتح-۱۱۰ قرار داشتند که دارای کلاهکهای ۵۰۰ کیلوگرمی بودند، میتوانستند در فاصله چند متری هدفشان را تحت ضربه قرار دهند، و بسته به نسخه دارای محدودههای چند صد کیلومتری بودند.
منبع نارضایتی ایران بود، که به حزبالله اجازه نمیداد از سیستمهای پیشرفتهاش استفاده کند، بهخصوص که چنین اقدامی میتوانست به تشدید بیشتر و شاید یک جنگ بزرگ منجر شود. ایران هیچ مشکلی با جبهه حمایتی حزبالله در طول خط آبی نداشت، اما این جبهه باید یک جنبه فرعی، نه رویداد اصلی، میبود. این سیستمهای تسلیحاتی پیشرفته یک عامل بازدارنده ایرانی برای جلوگیری از احتمال حمله گستردهای توسط اسرائیل به تأسیسات هستهای جمهوری اسلامی بودند. آنها نباید در کمک به حماس در غزه به مصرف برسند.
با این حال، ممکن است که رهبری حزبالله متوجه نارضایتی در بین صفوف زیر خود شده باشد، زیرا در میانهآوریل گروه شروع به تشدید اقدامات خود کرد. تعداد بیشتری موشک و در عمق بیشتری در اسرائیل شلیک شد. دامنه هدفها برای حمله به تعداد بیشتری از تأسیسات ارتش اسرائیل، شامل مراکز نظامی-صنعتی، گسترده شد. بهطور معنا داری، استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین انتحاری به شدت افزایش یافت، که برای اسرائیلیها به دلیل ارتفاع پایین، سرعت و الگوهای پرواز غیرقابل پیشبینی چالشزا بود تا رهگیری کنند. در طول ماههای تابستان، تنشها به تدریج افزایش یافت.
در ۳۰ ژوئیه، اسرائیل فوئاد شکر، فرمانده ارشد نظامی حزبالله، را در یک حمله پهپادی در حومه جنوبی بیروت ترور کرد. مرگ او پاسخی بود به کشته شدن دوازده جوان، هنگامی که یک موشک احتمالاً خطا رفته حزبالله به یک زمین بازی در روستای دروزی مجدل شمس در ارتفاعات جولان برخورد کرد. حزب الله برای مرگ شکر انتقام وعده داد، اما سههفته طول کشید تا انتقام در قالب بیش از سیصد موشک و هواپیماهای بدون سرنشین انتحاری شلیکشده به اسرائیل بیرون آید. اسرائیل اعلام کرد که تمامی هواپیماهای بدون سرنشین را سرنگون کرده و تنها خسارت جزئی وارد شده است. حتی پایهحمایتی حزبالله نیز از حمله متقابلهای تحت تاثیر قرار نگرفت.
با نگاه به گذشته، ممکن است این لحظهای باشد که اسرائیل تصمیم به جواب به حزبالله گرفت. به مدت ده ماه گذشته، واضح بود که حزبالله علاقهای به درگیر شدن در یک جنگ گسترده با اسرائیل نداشت و تلاش میکرد اقدامات خود را به بهرهکشی روزانه سطح پایین محدود کند. اما در روزهای پس از پاسخ حزبالله به شکر، اسرائیل افزایش تعداد حملات هوایی روزانه، با ضربه زدن به اهداف متعدد در پروازهای واحدها، را تشدید کرد.
در اواسط سپتامبر، در یک پیروزی شگفتآور اطلاعاتی، هزاران پیجر و بیسیم بمبگذاریشده که توسط پرسنل حزبالله حمل میشد، منفجر شدند و بیش از سی نفر را کشتند و نزدیک به ۳۵۰۰ نفر را مجروح کردند. در روزهای پس از آن، اسرائیل یک سری از رهبران ارشد سیاسی و نظامی حزبالله را ترور کرد، از جمله دبیرکل کارآمد حسن نصرالله.
در ۲۳ سپتامبر، اسرائیل عملیات پیکان شمالی را آغاز کرد، یک سری عملیاتهای هوایی گسترده علیه اهداف حزبالله در سراسر جنوب لبنان و دره بقاع. اسرائیل ادعا کرد که ۱۶۰۰ هدف در روز اول آسیبدیدند. نزدیک به ۵۵۸ نفر در بیستوچهار ساعت اول حملات کشته شدند—بزرگترین فقدان زندگی در لبنان در یک روز از زمان جنگ داخلی ۱۹۷۵-۱۹۹۰.
در اول اکتبر، نیروهای اسرائیلی به خاک لبنان برای انجام یک سری عملیاتهای متمرکز نفوذ کردند تا زیرساختهای نظامی حزبالله را نزدیک به خط آبی بیابند و از بین ببرند. نیروهای حزبالله در زمین با نیروهای اسرائیلی درگیر شدند. آنها شروع به شلیک برخی از موشکهای هدایتشده دقیق پیشرفته حزبالله به اسرائیل کردند، اما این سیستمها کوچکتر بودند و تعداد شلیکهایی که داشتند به اندازهای نبود که تاثیر زیادی داشته باشد.
حال که یک آتشبس شکننده به قوت خود برگشته است، ایران و حزبالله نیاز خواهند داشت تا ارزیابی کنند آیا بازدارندگی شکسته شده که در هفده سال بین ۲۰۰۶ و اکتبر ۲۰۲۳ کارآمد بود، میتواند—یا حتی باید—بازگردد. اگر به حزبالله اجازه میرسید به شیوهای که کادر زیرین آن میخواستند بجنگد، با استفاده از سیستمهای سنگینتر، ممکن بود که جنگ خسارت بیشتری به جبهه داخلی اسراییل وارد کند. اما تردید ایران از اعطای مجوز استفاده کامل از نیروی نظامی علیه اسرائیلیها اجازه داد تا اسراییل تهدید حزبالله را به سادگی به چالش بکشد و مجموعهای از ضربات قدرتمند وارد کند. حتی اگر حزبالله وارد یک فرآیند تجدید قوا و جذب نیرو شود، نفوذ اطلاعاتی اسراییل به سازمان و اعتماد جدید آنها برای عمل نتیجهگیرانه آن را چالشبرانگیز خواهند کرد.
شاید رهبری ایران نیاز خواهد داشت تا بیندیشید که آیا محور مقاومت—ائتلاف شل گروههای لبنانی، سوری، عراقی، فلسطینی، و یمنی که تحت حمایت ایران هستند—کارآیی خود را به عنوان وسیله بازدارندگی دفاعی علیه اسراییل از دست داده است. و اگر ایران به این نتیجه برسد که چنین است، چه چیزی میتواند جایگزین آن شود؟
نیکلاس بلانفورد یک پژوهشگر ارشد غیر مقیم با برنامههای خاورمیانهای شورا آتلانتیک است.