سقوط رژیم بشار اسد در سوریه پایان پروژه بزرگ ایران در منطقه شام را برای آینده قابل پیشبینی نشان میدهد. ایران در دهه گذشته انرژی و منابع زیادی برای ایجاد نفوذ و حضور خود در سوریه سرمایهگذاری کرده است. این حضور به ایران کمک میکرد تا قدرت خود را به سمت غرب توسعه دهد و تجهیزات نظامی را به نیروهای نیابتی و شریک در حاشیه اسرائیل منتقل کند. از دست دادن ناگهانی اسد، تهران را از نقطه ورودی اصلی خود به منطقه شام محروم میکند و مفروضات و ایدههای اساسی که مدتها استراتژی ایران در خاورمیانه را پشتیبانی کردهاند برهم میزند. این شکست همزمان با کاهش شدید دیگر ستونهای اصلی نفوذ ایران در شام، یعنی حماس در نوار غزه و حزبالله در لبنان، رخ میدهد که ماهها است درگیر جنگ با نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) هستند. این دینامیکها به منزله فروپاشی جبهه غربی محور مقاومت است.
سقوط اسد دستاوردهایی را که از سیاست ایران نسبت به سوریه از سال ۲۰۱۱ به دست آمده بود، معکوس میکند. ایران در آغاز جنگ داخلی سوریه مداخله کرد تا اسد را در قدرت نگه دارد، دسترسی زمینی خود را به حزبالله گسترش دهد و از به خطر افتادن شبکههای محور مقاومت در عراق و لبنان جلوگیری کند. سرلشکر قاسم سلیمانی یک ائتلاف نظامی از احزاب محور مقاومت برای مبارزه با بهاصطلاح “دولت اسلامی” و مخالفان سوری سازماندهی کرد. سلیمانی این ائتلاف را در خونینترین مراحل درگیریها فرماندهی میکرد و بعدها بر استقرار نیروهای ایرانی و نیروهای نیابتی در سوریه به صورت بیسابقه نظارت داشت. این حضور نظامی، که تا زمان سقوط اسد ادامه داشت، به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) اجازه میداد که آزادانه در بیشتر نقاط کشور فعالیت کند و تسلیحات را از طریق اردن به لبنان و کرانه باختری منتقل کند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همچنین تلاش میکرد نیروها را به نزدیکی بلندیهای جولان تحت کنترل اسرائیل منتقل کند و سیستمهای پدافند هوایی و قابلیتهای تهاجمی را در سراسر سوریه مستقر کند تا از خود در برابر اسرائیل دفاع کند و اسرائیل را تهدید کند.
سقوط اسد ایران را از این مزایای نظامی و راهبردی محروم میکند و تلاشهای آتی ایران برای بازسازی حماس و حزبالله را به شدت تضعیف خواهد کرد. گروههای مخالف که در سوریه قدرت میگیرند نسبت به ایران دشمنی دارند، بهویژه با توجه به نقشی که ایران در حمایت از اسد و خشونتهای او داشته است. ایران ممکن است خود را در شرایط آشکاراً متخاصم با دولت آینده سوریه بیابد، بسته به اینکه کدام گروهها کنترل را بهدست گیرند. و اخراج نفوذ ایران از سوریه انتقال منابع مورد نیاز برای کمک به حماس و حزبالله در بازیابی سریع و گسترده را برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بسیار دشوار خواهد کرد.
فروپاشی جبهه شام محور مقاومت در حالی رخ میدهد که خود ایران در حال افزایش آسیبپذیری است. حملات هوایی که نیروهای دفاعی اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۴ به داخل ایران انجام دادند، توانایی ایران برای تولید موشکهای بالستیک با سوخت جامد را مختل کرد و پیشرفتهترین داراییهای پدافند هوایی ایران – سامانه اس-۳۰۰ منابع روسی – را خنثی کرد. این حملات هوایی به این ترتیب توانایی ایران برای دفاع در برابر و تلافی کردن حملات معمولی را کاهش دادند. مقامات ایرانی بهطور جداگانه با بحران بدتر شدن امنیت داخلی مواجه هستند (اگرچه بحثهای مربوط به یک انقلاب احتمالی یا سرنگونی رژیم زودرس است). بخشهای وسیعی از جمعیت ایران در سالهای اخیر به خیابانها آمدهاند تا علیه جمهوری اسلامی اعتراض کنند و خواستار تغییر انقلابی شوند. این اعتراضات بهویژه از سال ۲۰۲۲ به بعد هماهنگتر و خشنتر شدهاند و توانایی رژیم برای کنترل آنها را کمرنگ کردهاند. این اعتراضات نشانهای از تبدیل شدن به یک شورش نشان نمیدهند. اما هزینهها و فشارهای اضافیای بر رژیم تحمیل میکنند که توانایی آن برای واکنش به چالشهای خارجی را تضعیف میکند. رژیم، علاوه بر این، بسیاری از رهبران کلیدی را از دست داده است که برای مدیریت این بحرانهای داخلی و خارجی متنوع به آنها متکی بود. نیروهای دفاعی اسرائیل چندین افسر تأثیرگذار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را طی حملات هوایی در دمشق و بیروت در ماههای اخیر کشتند، درحالیکه اسماعیل هنیه، یحیی سنوار و حسن نصرالله را نیز به قتل رساندند.
نحوه واکنش رهبران ایران به این چالشها در درازمدت نامشخص است، اما آنها احتمالاً در کوتاهمدت اولویت را به انتقال مرکز ثقل محور مقاومت به سمت شرق به عراق و یمن میدهند. ایران بیش از سالهای اخیر به توانایی نیابتیها و شرکای خود برای مهار ایالات متحده و اسرائیل متکی است. ایران احتمالاً در ماهها و سالهای آینده تلاش میکند کنترل خود را بر این گروهها عمیقتر کند و آنها را به قابلیتهای تهاجمی پیشرفتهتری مجهز کند. همچنین احتمالاً ایران به دنبال راههایی برای جلوگیری از تلاشها برای بیرون راندن نیابتیها و شرکای خود از عراق و یمن خواهد بود. رهبران ایرانی تقریباً قطعاً از تجربیات خود در مشاهده پیشروی دولت اسلامی به موصل در ژوئن ۲۰۱۴ و پیشروی نیروهای مخالف سوری به دمشق در روزهای اخیر آموختهاند که باید نیابتیها و شرکای خود را بهلحاظ داخلی ایمن نگاه دارند.
ایالات متحده باید از این آسیبپذیری و ضعف فعلی ایران برای مقابله با محور مقاومت در عراق و یمن بهرهبرداری کند. این امر شامل افزایش حمایت از رهبرانی که میخواهند کشورشان از نفوذ و تخریبگری ایران مستقل باشد و نابود کردن تمایل حوثیها برای ادامه حملات به کشتیرانی بینالمللی بهجای انجام حملات هوایی متناوب بر قابلیتهایشان میشود. در مقابل، واگذاری عراق و یمن به ایران و محور مقاومت این فرصت را میدهد که فضا و زمان برای بازیابی فراهم کنند. تهران و متحدانش ممکن است تضعیف شده باشند، اما بهاندازه قبل مصمم به دستیابی به هژمونی منطقهای، نابودی دولت اسرائیل و اخراج نفوذ آمریکا از منطقه هستند. ایالات متحده و متحدان و شرکای آن در منطقه باید از مومنتوم مثبت ایجاد شده از سقوط اسد به سرعت استفاده کنند.