همانطور که حمله اسرائیل به غزه از مرز سیزده ماه میگذرد و حزب الله تحت بمباران گسترده اسرائیلی بر سر رهبران و مراکز عملیاتی خود در لبنان قرار گرفته، مشخص شده است که اسلام سیاسی مبارز به بن بست رسیده است. در همین حال، دکترین استراتژیک دفاعی ایران از یک مولفه اصلی محروم شده است؛ یعنی گروههای شبه نظامی “نیابتی” آن.
به عنوان تحلیلگر ارشد دولت ایالات متحده، از اوایل دهه ۱۹۹۰ فعالیتهای سیاسی اسلام و اسلامگرایی را دنبال کردم. اکنون، نزدیک به ۳۰ سال بعد، میتوان با اطمینان گفت که اگر این پدیده بخواهد به بقا ادامه دهد، رهبران احزاب اسلامی باید خشونت و مبارزهجویی را کنار گذاشته و به سیاستهای مشارکتی روی آورند.
موفقیتهای نظامی اخیر اسرائیل علیه حماس و حزب الله ممکن است به دولت بنیامین نتانیاهو دلیلی برای جشن و سرور بدهد. اما به دلیل امتناع یا عدم تمایل او به پرداختن به علل ریشهای که به ایجاد احزاب و جنبشهای سیاسی اسلامی در فلسطین، لبنان و جاهای دیگر کمک کرد، موفقیتهای اسرائیل در جنگ ممکن است تنها یک پیروزی پیریک به شمار آید.
علاوه بر این، کشتار بیش از ۴۳,۰۰۰ فلسطینی در غزه و چند هزار نفر دیگر در کرانه باختری و لبنان نمیتواند و نباید با ادعاهای نادرست اسرائیل که میگوید این کشتار ناخواسته به دلیل هدف قرار دادن “تروریستها” رخ داده است، توجیه شود. تخریب گسترده غزه و بخشهایی از لبنان نشان میدهد که نیروی نظامی اسرائیل ممکن است شهروندان فلسطینی و لبنانی را به دلیل حملات حماس و حزب الله به اسرائیل بهعنوان اهداف مشروع ببیند.
با این حال، با وجود ترورها و تخریب در غزه، کرانه باختری، جنوب لبنان و حومه جنوبی بیروت از هفتم اکتبر ۲۰۲۳، حماس و حزب الله همچنان وجود دارند، البته نه بهعنوان نیروی نظامی قوی که بودند، بلکه بهعنوان یک ایده که خواستههای سیاسی مردمانشان را نمایندگی میکند. اگر چنین است، اسلام سیاسی از اینجا به کجا میرود؟ تاریخچه کوتاهی ممکن است کمک کند به این سوال پاسخ داده شود.
پدیده اسلام سیاسی و اسلامگرایی در سه دهه گذشته خود را بهصورت حداقل سه تفسیر مختلف از ایمان مسلمان با درجات مختلف از دوام عملیاتی و رسیدن به مخاطبین نشان داده است: یک تفسیر رادیکال؛ بسیج سیاسی اصلی توسط جنبشهای اسلامی؛ و جنبشهای سیاسی خاص کشورها و مسائل مشخص.
اسلام سیاسی رادیکال
از اوایل دهه ۱۹۹۰، رادیکالیسم اسلامی بیشتر با دکترین سلفی وهابی، مستقر در عربستان سعودی، شناخته شده است که در قرن هجدهم توسط محمد بن عبدالوهاب متکلم معروف شبهجزیره عربستان توسعه یافت. اسلام سلفی وهابی، که تا سالهای اخیر نشانهای از دولت سعودی بود، جهاد را در تمام اشکال آن در برابر دشمنان درک شدهی اسلام خود ترویج میکند.
برخلاف دیگر سه مکتب فقهی در اسلام سنی، سلفیگری وهابی مبتنی بر حنبلی جهاد را بهعنوان یک اصل مرکزی اسلام میپذیرد. همچنین به ترویج و دعوت برای گسترش دکترین سلفی وهابی در سراسر جهان پرداخته است. درحالیکه مفهوم جهاد در دیگر مکاتب بیشتر یک تلاش شخصی و صلحآمیز برای تبدیل فرد به یک مسلمان بهتر است، در سلفیگری وهابی، میتواند یک عمل خشونتآمیز مذهبی قابل توجیه بر ضد کفار درکشده، دولتها و افراد تلقی شود.
طالبان، القاعده، داعش، داعش-خراسان و گروههای وابستهی آنها بیشترین بیان خشونتآمیز سلفیگری وهابی بودهاند. آنها بیشمار اعمال تروریستی بر ضد دشمنان خود در سراسر جهان انجام دادهاند. بنیادگرایان سلفی وهابی در دهه ۱۹۹۰ ایالات متحده را بخشی از “دار الحرب” یا سرزمین جنگ میدانستند که آن را هدفی قابل توجیه میکرد. اسامه بن لادن یک ماه پس از یازده سپتامبر بر این ادعا تأکید کرد. بیش از دو دهه بعد، قربانیان حملات یازده سپتامبر هنوز نتوانستهاند به جستجوی خود برای عدالت و پاسخگویی پایان دهند.
تهدید این پارادایم رادیکال، هرچند که هنوز در گوشههایی از جهان مسلمان همچنان وجود دارد، تقریباً محو شده است و آفت جهاد اسلامی جهانی کمرنگ شده است.
اسلام سیاسی سنی اصلی
تأسیس جماعت اخوانالمسلمین (MB) در مصر در سال ۱۹۲۸ پیشگام اسلام سیاسی در سطح جهانی بود. در حالیکه بهظاهر، اخوانالمسلمین برای مبارزه با پادشاهی طرفدار بریتانیا در مصر ایجاد شد، مأموریت اصلی آن تغییر جامعه مصر به یک حکومت مسلمان اخلاقیتر بود.
شعار این گروه، اکنون نزدیک به یک قرن بعد، همیشه “اسلام دین، دنیا، دولت” بوده است یا به عربی “الاسلام دین، دنیا، دوله”. این بهاصطلاح سه D در هویت MB به یک اصل سازماندهنده برای دیگر احزاب اسلامی در سراسر جهان مسلمان تبدیل شد. در نتیجه، احزاب اسلامی متأثر از ایدئولوژی MB در سوریه، اردن، فلسطین، مراکش، تونس، کویت، اندونزی، مالزی، ترکیه، کنیا، ازبکستان و جاهای دیگر شکل گرفتند. هرچند این احزاب از نظر ایدئولوژیکی به MB متصل هستند، اما از نظر سازمانی و عملیاتی به آن متصل نیستند.
از نظر بسیج سیاسی، MB و احزاب وابسته به آن از تغییر سیاسی تدریجی حمایت کردند، جائیکه انتخابات آزاد مجاز بود. با چند استثنا، احزاب اسلامی سنی اصلی در انتخابات ملی شرکت کردند و نتایج انتخابات را بهصورت مسالمتآمیز پذیرفتند. در جاهایی که بعضی از این احزاب از شرکت در انتخابات ملی منع شده بودند، کاندیداهای “مستقل” را که هیچ وابستگی حزبی مشهودی نداشتند، ارائه میکردند. اکثر این احزاب از خشونت دوری کرده و تلاش میکردند از طریق بسیج مدنی، جوامع خود را از پایین تغییر دهند.
من در دوران کاری دولتیام با بسیاری از این احزاب تعامل داشتم و مرتباً سیاستگذاران را درباره مشارکتهای آنها در جوامع خود، بهویژه در زمینههای آموزش، خدمات بهداشتی، فعالیتهای جامعه مدنی، بهداشت خانواده، منابع آبی، ایجاد اشتغال، کارآفرینی و دیگر حوزهها گزارشدهی میکردم. بهعنوان نمونههایی از این فعالیتها در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، MB شبکهای گسترده و مقرون به صرفه از بیمارستانها را در سراسر مصر ساخت و اداره کرد که عمدتاً برای قشر متوسط مفید بود. حزب رفاه در ترکیه یک اتاق بازرگانی اسلامی ایجاد کرد که از کسبوکارهای کوچک در سراسر ترکیه حمایت میکرد. PAS در مالزی یک سیستم مدارس با کیفیت بالا اما مقرون به صرفه و برنامههای آموزشی و حرفهای برای جوانانشان ایجاد کرد.
در پاسخ به علل اصلی فقر، گرسنگی، بیماری، بیکاری، آموزش و خدمات بهداشتی نامناسب و ناامیدی جوانان، احزاب اسلامی یک بدیل سیاسی برای حکومتهای مستبد که در بیشتر کشورهای مسلمان رایج بود ارائه کردند. جائیکه به آنها اجازه داده شد در انتخابات ملی دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شرکت کنند، رایهایی نسبتاً زیادی دریافت کردند، از ترکیه تا مصر و مالزی. حکومتهای مستبد در برابر این احزاب ایستادند و در نهایت بهطور شدید فعالیتهای سیاسی آنها را محدود کردند و حق مشارکت در انتخابات ملی آینده را از آنها گرفتند. در نتیجه، علل ریشهای همچنان بدون حلهای ملموس باقی ماندند.
احزاب و جنبشهای اسلامی خاص کشورها
حماس و حزب الله بهعنوان نمونههای برجستهای از این احزاب، در واکنش به شرایط خاص کشور خود تأسیس شدند — اشغال اسرائیلی بخشهایی از فلسطین و جنوب لبنان. در حالیکه این دو حزب در اهداف خود مشابه هستند، اما در گرایش مذهبی خود تفاوت دارند. حماس بر ایدهشناسی اخوانالمسلمین اهل تسنن تأسیس شده، در حالیکه حزب الله به دکترین جریان اصلی شیعه دوازده امامی اسلام وابسته است.
بهرغم مرگ هزاران نفر از اعضای حماس و حزب الله در جنگ کنونی با اسرائیل، رهبران آنها همچنان اصرار دارند که “مبارزه” آنها با اسرائیل تا زمانی که اهداف ملیگرایانهشان محقق نشود، ادامه خواهد داشت.
مسیر پیشرو
برنامههای مرتبط با معیشت و ایجاد شغل اساس تلاشهای بهاصطلاح تعامل مسلمانان توسط دولت ایالات متحده در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ شد که در چندین کشور مسلمان، از مصر تا ازبکستان و از مراکش تا بنگلادش اجرا شد. متأسفانه، بسیاری از این برنامهها بعد از یازده سپتامبر قطع شدند، زیرا دولت بوش منابع خود را برای مبارزه جهانی با ترور اختصاص داد.
دولتهای متوالی آمریکا با اسلام سیاسی با درجات موفقیت مختلفی تعامل کردهاند. آنها پارادایم رادیکال و جهاد خشونتآمیز آن را رد کردهاند. با این حال، واشنگتن با برخی از احزاب اسلامی جریان اصلی از طریق دیپلماسی تعامل کرده و برنامههای اجتماعی و اقتصادی ملموسی را سرمایهگذاری و جهتگیریهای دمکراتیک آنها را تا هفتم اکتبر تشویق کرده است.
همانطور که منطقه پس از هفتم اکتبر پیش میرود، دولت ترامپ وارد شونده باید تشخیص دهد که مگر علل ریشهای حل شوند و جوانان مسلمان بتوانند آیندهای امیدوار داشته باشند، کشورهای مسلمان، از جمله نزدیکترین متحدان آمریکا، به ناآرامی و آشوب برای سالها ادامه خواهند داد. و خود ایالات متحده ممکن است خودش را تحت حملهی گروههای رادیکال و سازمانهای تروریستی بیابد.
امیلی نخله
دکتر امیلی نخله یک افسر خدمات اطلاعاتی عالیرتبه و مدیر برنامه تحلیل استراتژیک اسلام سیاسی در آژانس اطلاعات مرکزی بود. او عضو شورای روابط خارجی است.