این مقاله بخشی از یک ابتکار راهبردی MEI است که به بررسی راههای تقویت همکاری منطقهای بین ایالات متحده و شرکای آن در مقابله با چالشهای ناشی از ایران در سراسر منطقه، بهویژه در حوزههای کلیدی مانند لبنان، سوریه، عراق، یمن، اسرائیل و فلسطین و جنگ اوکراین میپردازد. این ابتکار از طریق مجموعهای از مقالات، گزارشهای کوتاه، رویدادها، پادکستها و یک گزارش سیاست نهایی، طیف گستردهای از دیدگاهها و تخصصهای موضوعی را به نمایش خواهد گذاشت تا رویکردی جامع و مصمم به سوی ایران را اطلاعرسانی کند.
خاورمیانه سالی فوقالعاده پرآشوب را تجربه کرده است، زیرا اثرات حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به تحریک خصومتها در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن و آبهای خلیج میپردازند. تشدید اخیر درگیریها در لبنان پس از حملات شدید اسرائیل به مخابرات و پیکهای حزبالله، چرخهای از تشدیدهای تلافیجویانه میان اسرائیل و ایران را ایجاد کرده و منطقه را در یک لبه پرتگاه قرار داده است. در همین حال، حوثیها در یمن بهعنوان یک بازیگر با اهمیت قابل توجه منطقهای، از تلاطم بیرون آمدهاند، پس از تحمل همه آنچه که توسط کمپین ضربات نظامی بهرهبری ایالات متحده و نیروهای وظیفه دریایی متعدد برای جلوگیری از حملات آنها انجام شده بود که تا به امروز بیش از ۹۰ کشتی، از جمله کشتیهای جنگی ایالات متحده، را هدف قرار دادهاند، جان سالم به در بردهاند.
در میان همه اینها، سوریه با وجود نقش مرکزی خود در دستور کار منطقهای ایران بهعنوان اصلیترین متحد دولتی آن در جهان عرب، توجه بسیار کمی دریافت کرده است. دهههاست که انقلاب ایران بهدنبال اخراج ایالات متحده و اسرائیل از خاورمیانه از طریق دمشق بوده است. و با این حال، با وجود قرار داشتن در قلب محور به اصطلاح “محور مقاومت”، بشار اسد بهوضوح بهدنبال حفظ دولت سوریه از این مهلکه بوده است. این عمل نه از روی لطف، بلکه از روی بقا بوده است. پس از بیش از ۱۳ سال از جنگ داخلی، رژیم اسد به احتمال زیاد ضعیفتر و آسیبپذیرتر از همیشه است — با اقتصادی شکستخورده، زیرساختهای ویرانشده، ملتی تقسیمشده، دستگاه امنیتی تحت سلطهی جرم سازمانیافته و نوری در انتهای این تونل نیست.
این واقعیتها، همراه با زیانهای فلجکننده وارد شده به امثال حزبالله، در برخی محافل سیاستگذاری خوشبینی ایجاد کرده است که دستاوردهای نظامی اسرائیل “تاریخی” بوده و فرصتهایی را برای تحول مثبت منطقه و بازگشت به نفوذ گسترده ایران ایجاد کرده است. در سطح داخلی، وزارت دفاع ایالات متحده بر این باور است که حماس و حزبالله آسیبهای وجودی دیدهاند که ممکن است هرگز بهبود نیابند. اکنون، دولت بایدن گزارشاً “امیدوار” است که اسد بهزودی بهطور دائمی توانایی ایران برای حمایت از حزبالله در لبنان را متوقف خواهد کرد و آماده است تا دمشق را به خاطر این کار پاداش دهد. در بهترین حالت، چنین محاسباتی میتواند بهعنوان خوشبینانه توصیف شوند؛ در بدترین حالت، خیالپردازانه.
اسد — ضعیف اما نه شکستخورده
در همین حال، گارد جمهوری سوریه و اداره اطلاعات نظامی برای اولین بار بهطور مستقیم از یک کمپین حمله مستقیم نیابتی ایرانی که نیروهای آمریکایی را در خاک سوریه هدف گرفتهاند حمایت میکنند، که تمرکز آن بر پایگاه MSS Conoco در دیر الزور است — این نه نشانهای دلگرمکننده و نه دلیلی بر نیت خوب سوریه است.
از دیدگاه آمریکایی، ایالات متحده پیشتر پیروزیهای تاکتیکی زیادی علیه دشمنان نامتقارن بدست آورده است، اما بدون حل علل ریشهای و محرکهای منحصر به فرد در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق و یمن، کمپین چندنسلی فرسایشی که توسط ایران و نیابتیهای آن دنبال میشود ادامه خواهد یافت. خرابیهای ایجاد شده در غزه و فقدان یک جایگزین جامع و بادوام برای لبنان که بهطور قاطع با نفوذ بزرگ حزبالله برخورد کند، وعده میدهد شرایطی بهجا بگذارد که تقویت دوباره آن گروهها تقریباً قطعی باشد. نه ایالات متحده و نه اسرائیل سابقه امیدبخشی در توسعه و پایداری راهحلهای طولانیمدت و استراتژیک که لازم است برای مهر و موم کردن دستاوردهای تاکتیکی بدستآمده در میدان نبرد ندارند.
هیچجا این خلاء فکری استراتژیک واضحتر از سوریه نیست، که بهزودی وارد چهاردهمین سال بحران فلجکننده خود میشود. سوریه اغلب بهعنوان “یک درگیری منجمد” توصیف شده است، و در حالی که خطوط کنترل سرزمینی ممکن است واقعاً تغییر نکنند، درگیریهای متعدد در سراسر کشور چیزی جز منجمد نیستند. در ماههای اخیر، خصومتها در هر جبههای با حضور بازیگران داخلی سوریه و همچنین ذینفعان خارجی — روسیه، ترکیه، ایالات متحده، اردن و اسرائیل — تشدید شده است. با افزایش خصومتها، بحران انسانی سوریه به شدت در حال افزایش است و نیازها بیشتر از هر زمانی قبل شده است و کمکهای مالی به تلاشهای کمکرسانی بهرهبری سازمان ملل به پایینترین سطح تاریخی خود، یعنی حدود ۲۷ درصد تأمین مالی شده، رسیده است.
زیر سطح، اقتصاد جنگی طولانیمدت سوریه بهطور کامل توسط جرم سازمانیافته تحت سلطه قرار گرفته است، که توسط تجارت مواد مخدر در مقیاس صنعتی رژیم تأمین مالی میشود. در حالی که هر سال حداقل ۱۰ میلیارد دلار کاپتاگون و متآمفتامین سوریساخته به خارج از کشور سرازیر میشود، یک اپیدمی مواد مخدر داخلی ریشهدوانده است که بهطور وحشتناکی بیکاری، جرم و خشونت را تشدید کرده است. در مرکز این مشارکت نارکو-حکومتی، چهارمین لشگر ویژهٔ سوریه و شرکای استراتژیک آن، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران (IRGC) و حزبالله، قرار دارند. با توجه به اینکه مواد مخدر، بهویژه کاپتاگون، بهعنوان چسبی که رژیم و شرکای بسیار آن را کنار هم نگه میدارد، نقش دارد، هیچ چشمانداز واقعی برای شکستن این چرخه وجود ندارد و تا زمانی که این موقعیت باقی بماند، پیوندهایی که سوریه را با ایران و حزبالله همراه میکند، زنده خواهد بود.
سوریه همچنان پناهگاهی برای حزبالله
در حالی که خصومتها در لبنان ادامه دارد، حضور حزبالله در سوریه تغییر چندانی نکرده است. علاوه بر استقرار دائمی در حداقل ۱۲ پایگاه نظامی سوریه در درعا، سویداء، دمشق، ریف دمشق، حمص، حماه، لاذقیه، طرطوس و دیرالزور، حزبالله دارای پایگاههایی در اطراف الزبدانی، کوههای قلمون، القصیر، زیارتگاه سیده زینب، شهر حلب، نبل و الزهرا است. حزبالله در کنار سپاه پاسداران، یک پیوست تخصصی دائمی در جبهه پژوهش و توسعه نظامی رژیم اسد، مرکز مطالعات و پژوهشهای علمی سوریه (SSRC) ــ بهویژه مؤسسه ۱۰۰۰ و شعبه ۴۱۰ (هر دو در جمریا)، و مؤسسه ۴۰۰۰ (در مصیاف) ــ حفظ میکند. حزبالله همچنین دارای حضور نظامی و اطلاعاتی مخفی در غرب درعا و قنیطره، در امتداد جبهه جولان است. هفتههای حملات هوایی فشرده اسرائیلی به گذرگاههای رسمی و غیررسمی بین لبنان و غرب سوریه در تلاش برای جلوگیری از جریان سلاحها به لبنان بودهاند، اما آنها راهحلی پایدار یا دائمی نیستند. چندین هدف بهطور متوالی هدف قرار گرفتهاند، پس از تعمیراتی که منجر به بازگشایی آنها شده بود.
بنابراین، در حالی که اسرائیل بیتردید در ماههای اخیر هزینههای تاکتیکی قابل توجهی را بر حزبالله تحمیل کرده است، چشمانداز حذف آن از صحنه لبنانی غیرواقعی به نظر میرسد. در همسایگی در سوریه، ریشههای حزبالله عمیقاند و هرچه که رژیم اسد امروز بهنحوی اعتدال نشان دهد در مقابل ایران، بیاثر و موقتی است. عدمقابلیت حل بحران طولانیمدت سوریه و نبود کامل هرگونه تلاش معنادار برای حل علل ریشهای و محرکهای آن به این معناست که شرایطی که حضور طولانیمدت حزبالله و نفوذ استراتژیک آن را ترجیح میدهند، به نظر میرسند ثابت بمانند. فراتر از محاسباتی که در پاسخ به بحران منطقهای پس از ۷ اکتبر انجام میشود، بخشهای بزرگی از جامعه بینالمللی به روش وضع موجود به بحران سوریه مقید به نظر میرسند. اسرائیل، با این حال، ممکن است در واقع بهدنبال تشدیدی عمده در سوریه باشد، زیرا طی حداقل ۱۶ حمله فشرده در ۴۸ ساعت اخیر انجام داده است. هر معیار نشان میدهد که وضع موجود بهسادگی پایدار نیست و خود درگیری “منجمد” در حال تفرقه است. این امر سوریه را در آینده بهطور بیشتری به یک زمین بازی حاصلخیز برای حزبالله بدل خواهد کرد.
چارلز لیستر پژوهشگر ارشد و مدیر برنامههای سوریه و مبارزه با تروریسم و افراطگرایی در مؤسسه خاورمیانه است.
مؤسسه خاورمیانه (MEI) یک سازمان آموزشی مستقل، غیرجانبدار و غیرانتفاعی است. این مؤسسه به فعالیتهای حمایتی نمیپردازد و نظرات محققان آن نظرات خودشان میباشد. MEI از کمکهای مالی استقبال میکند، اما کنترل کامل ویراستاری بر کار خود دارد و نشریات آن تنها نظرات نویسندگان را منعکس میکند. برای مشاهده فهرست اهداکنندگان MEI، لطفاً اینجا کلیک کنید.