آینده جنگ اسرائیل و حماس – و آنچه ایالات متحده باید در مورد آن انجام دهد
نوشته داگ لیورمور
یحیی سنوار، رهبر سابق حماس که در ماه اکتبر در غزه کشته شد، از زمانی که به شهرت رسید، رویکردی منحصر به فرد و اغلب ستیزهجویانه برای رهبری این گروه داشت. او که زندانی سابق اسرائیلی و یک میلیشیای سرسخت بود، به خاطر بیرحمی و عدم سازش استراتژیک شناخته میشد. رهبری او شاهد بود که حماس موضعی فزاینده تهاجمی علیه اسرائیل اتخاذ کرد که با حمله تروریستی ۷ اکتبر ۲۰۲۳ در اسرائیل که منجر به قتل ۱۲۰۰ نفر شد، به اوج رسید.
حماس در ابتدا علاقه واقعی به آتشبسی مذاکره شده و حل دیپلماتیک بالقوه برای جنگ با اسرائیل در نوار غزه نشان داد، اما در ماه گذشته به طور عمده از این تلاشها کنار کشید و در آنها شرکت نکرد. در اوایل نوامبر، دولت قطر تلاشهای میانجیگری خود را متوقف کرد و به عدم حضور مذاکرات در حسن نیت اشاره کرد و بیان کرد که “دفتر سیاسی حماس دیگر وظیفه خود را انجام نمیدهد.” احتمالاً عملیات موفقیتآمیز اسرائیل در تضعیف هم حزبالله لبنان و هم نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC-QF) به شدت محاسبات استراتژیک رهبری ارشد باقیمانده حماس را تغییر داده است.
رهیافت فتالیزم و ملاحظات استراتژیک
فتالیزم سنوار اغلب به عنوان تمایل او به پذیرش تلفات سنگین در ازای اهداف ایدئولوژیک بلندمدت تعبیر میشد. او یک روایت شهادتطلبانه را پذیرفت که با پایه حمایتی حماس همخوانی داشت، به طوری که مرگ در جنگ با اسرائیل بهعنوان یک پایان ارزشمند دیده میشد. تحت رهبری سنوار، حماس در مواجهه با اسرائیل حتی وقتی از لحاظ نظامی ناخوشایند بود، تردید کمی نشان داد و بر تمرکز سنوار بر محاسبات ایدئولوژیک به جای عملگرایانه تأکید میکرد. این رویکرد با اصلیت بلندمدت مقاومت حماس همخوانی دارد اما عمق و شدتی را میافزاید که خطر جنگهای گستردهتر و مخربتر را تشدید میکند.
اثرات نزاع و شرایط کنونی
احتمالاً رویکرد کنونی حماس به مذاکرات با اسرائیل ناشی از پذیرش اولویتبندی واضح سپاه قدس برای بازسازی حزبالله است. موفقیتهای نظامی اخیر اسرائیل علیه حزبالله، به ویژه از طریق حملات هدفمند و عملیاتهای اطلاعاتی، به شدت ظرفیت عملیاتی حزبالله را تضعیف کرده و تواناییهای منطقهای تهران را به طور شدیداً تضعیف کرده است.
تلفات حزبالله نه تنها تواناییهای نظامیاش را کاهش داده بلکه تعدادی از رهبران ارشد و واسطههای کلیدی بین گروه و حامیان ایرانیاش را نیز از بین برده است. فشار بر حزبالله برای بازسازی، توانایی ایران برای حمایت از حماس در کوتاهمدت را محدود خواهد کرد. این تغییر توانستن است برخی از فشار اسرائیل بر حماس را کاهش دهد و به حماس مجالی برای سازماندهی مجدد بدون کشیده شدن به دینامیک گستردهتر جنگ با حزبالله و اسرائیل بدهد. مرگ سنوار بیشتر تلاشهای ایران برای تقویت حماس را تضعیف خواهد کرد چراکه سپاه قدس برای بازسازی روابط موثر با رهبری جایگزین تلاش میکند.
تحولات استراتژی و تنوع منابع
سپاه قدس احتمالاً تمرکز بر بازسازی حزبالله را همسادهتر و هم از لحاظ ایدئولوژی ترجیح میدهد، با توجه به نزدیکی فیزیکی حزبالله به پایگاههای عملیات ایران در سوریه و عراق و اشتراکات مذهبی شیعه. به عنوان گروهی با اکثریت سنی، حماس تاریخی دارد که کمتر از حزبالله و سایر گروههای شیعه از حمایت ایران بهرهمند شده، که منجر به متهم کردن تهران به “خیانت” توسط حماس در سال گذشته شده است.
حماس همچنین میتواند روابط پنهان خود را با بازیگران در شبهجزیره سینای مصر تعمیق دهد، جایی که شبکههای قاچاق برای تسلیحات و دیگر ملزومات حیاتی اتصال ایجاد میکنند. هرچند که مقامات مصری این شبکهها را تحت فشار قرار دادهاند، حماس قابلیت اصلاح و ادامه فعالیت پیرامون این چالشها را نشان داده است. جنگهای داخلی جاری در کشورهای همسایه مصر، لیبی و سودان نیز به اطمینان از مملو بودن منطقه از تسلیحاتی که به بالاترین پیشنهاد دهنده فروخته میشود کمک میکند و منبع دیگری از تسلیحات فراهم میکند.
سناریوهای پیشبینی شده و توصیهها
با توجه به این پویاییها، سناریوهای بالقوه متعددی ممکن است در جنگ اسرائیل و حماس به وقوع بپیوندد، هر کدام با تغییرات منطقهای، مداخلات بینالمللی و توانایی حماس در انطباق با محیط در حال تغییر شکل میگیرد.
یکی از سناریوهای محتمل ادامه الگوی فعلی تنشهای متفرق میان دورههای نسبی آرامش است، که با حملات موشکی و حملات تلافیجویانه اسرائیل همراه است. تمرکز فعلی اسرائیل بر حزبالله و ایران ممکن است زمان و فضا را برای حماس ایجاد کند تا این الگو را مجدداً برقرار کند. حماس ممکن است تصمیم بگیرد درگیر مواجهات دورهای شود تا تصویر مقاومتی خود را حفظ کند، بدون اینکه برای یک جنگ کامل فشار بیاورد که منابعش را به چالش بکشد.
توصیههای سیاسی برای ایالات متحده
به عنوان جنگ اسرائیل و حماس همچنان به تکامل میرسد، دولت آینده دونالد ترامپ باید رویکردی دقیق و آیندهنگر را اتخاذ کند که بر تلاشهای قبلی مبتنی باشد تا از بیثباتی بیشتر جلوگیری کند و در عین حال منافع ایالات متحده در منطقه را حفظ کند. اقداماتی که باید مدنظر قرار گیرد شامل:
- حمایت از تلاشهای میانجیگری منطقهای: ایالات متحده باید به حمایت از تلاشهای میانجیگری منطقهای، به ویژه آنهایی که توسط مصر و قطر هدایت میشوند، ادامه دهد که هدفشان حفظ آتشبسهای موقتی و ارائه کمکهای بشردوستانه به غزه است. چنین تلاشهایی میتوانند به جلوگیری از درگیری کاملتر کمک کنند.
- مقابله با شبکههای مالی غیرقانونی و قاچاق: ایالات متحده باید با شرکای بینالمللی برای تقویت تلاشهای مالی ضدتروریستی همکاری کند، به ویژه در هدف گیری ارزهای دیجیتال و شبکههای قاچاقی که حماس برای تأمین مالی به آنها وابسته است.
- کمکهای بشردوستانه و توسعه زیرساختها: ارائه کمکهای بشردوستانه به غزه از طریق کانالهای بهدقت نظارت شده ضروری خواهد بود برای کاهش رنج جمعیت غیر نظامی و جلوگیری از استفاده از ناامیدی اقتصادی توسط حماس.
- حمایت از دفاع اسرائیل و امنیت منطقهای: ایالات متحده باید به حمایت از حق اسرائیل برای دفاع از خود در برابر حملات حماس ادامه دهد، در حالی که اسرائیل را تشویق به اکشنهای اندازهگیریشدهای میکند که تلفات غیرنظامیان را به حداقل رسانده و از تبدیل جنگ به تنشهای منطقهای گستردهتر جلوگیری کند.
رهبری کنونی حماس ترکیبی از ایدئولوژی ستیزهجو و انعطافپذیری عملگرایانه را منعکس میکند. در حالی که دیرینهسازیهای منطقهای اخیر ممکن است فضایی برای تنفس به حماس بدهند، بقای بلندمدت آن به تواناییاش در تنوعبخشی به جریانهای درآمدی، حفظ تواناییهای نظامی و هدایت یک چشمانداز پیچیده ژئوپلیتیکی بستگی خواهد داشت. برای ایالات متحده، توازن در حمایت از اسرائیل با تلاشها برای کاهش رنج بشردوستانه و جلوگیری از جنگ کامل، بحرانی برای اطمینان از ثبات در منطقه خواهد بود.
داگ لیورمور معاون ملی انجمن عملیات ویژه آمریکا، معاون ارشد مهندسی راهحل در گروه CenCore و فرمانده معاون عملیات مشترک نیروی عملیات ویژه در گارد ملی ارتش کارولینای شمالی است.