با آغاز دور دوم ریاستجمهوری دونالد ترامپ در ۲۰ ژانویه، وی با یک دستورکار کامل در حوزه سیاست خارجی مواجه خواهد شد که شامل جنگها در اوکراین و خاورمیانه، تنشها در تایوان و دعاوی تجاری در حال شکلگیری با چین، مکزیک و کانادا است.
در برخی مواقع، ممکن است ترامپ با تور “من برگشتم!” به سفر برود. امیدواریم او در آینده نزدیک به توقفهای موقتی در آسیای مرکزی فکر کند.
“استراتژی ایالات متحده برای آسیای مرکزی ۲۰۱۹-۲۰۲۵: پیشبرد حاکمیت و رفاه اقتصادی” موارد درستی مانند حمایت از حاکمیت منطقهای، استقلال و تمامیت ارضی، ترویج حاکمیت قانون و تشویق به سرمایهگذاری آمریکا را بیان میکند اما زمانی منتشر شد که نیروهای آمریکایی هنوز در افغانستان همجوار حضور داشتند و هجده ماه بعد، آن نیروها رفته بودند.
پس پرزیدنت ترامپ باید درباره آسیای مرکزی چه کند؟
اولین قدم، حضور دارد!
هیچ رئیسجمهور حاضر ایالات متحده هرگز از آسیای مرکزی دیدن نکرده است. ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه ۷۳ بار به پنج جمهوری آسیای مرکزی سفر کرده است؛ در حالی که شی جینپینگ رئیسجمهور چین از زمان به قدرت رسیدن در سال ۲۰۱۲، ۱۳ بار به چهار جمهوری آسیای مرکزی سفر کرده است.
جو بایدن رئیسجمهور ایالات متحده در دیدار “C5+1” سال گذشته در مجمع عمومی سازمان ملل، با روسای جمهور پنج جمهوری سابق اتحاد جماهیر شوروی – قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان – ملاقات کرد. این نشست که توسط رئیسجمهور توصیف به تاریخی شد، در واقع کمتر از یک ساعت طول کشید و بیشتر به یک فرصت عکسبرداری شباهت داشت. پس از ارائه نظرات افراد، به مرحله بعدی برنامه رفتند.
با هرچند دیپلماتهای خوبی که دارید، هیچ چیزی بیشتر از ملاقات حضوری روسای کشورها نمیتواند چرخها را به حرکت درآورد.
دوم، درک کنید که جمهوریها فکر میکنند چندقطبی بودن چیز خوبی است.
جمهوریها بالاخره از امپراتوری روسیه (۱۷۲۱-۱۹۱۷)، امپراتوری شوروی (۱۹۱۷-۱۹۹۱) و امپراتوری آمریکا (۲۰۰۱-۲۰۲۱) آزاد شدهاند و به هیچ ترتیبی که توانایی آنها برای توازن بین قدرتهای بزرگ یا اعمال نفوذ بر روی یکی برابر دیگر را محدود کند، علاقهمند نیستند. و گرفتن دستورات از واشینگتن و بروکسل دوردست، آنها را به یاد دوران شوروی خواهد انداخت.
جمهوریها پیوندهای زبانی و تجاری با روسیه دارند، سرمایهگذاریهای قابلتوجهی از چین دریافت کردهاند، ایران را به عنوان یک بازار نویدبخش و میزبان مسیرهای حمل و نقل لازم میبینند و در افغانستان تحت کنترل طالبان سرمایهگذاری میکنند. جمهوریها با هوشیاری میدانند که همگی “همسایه ابدی” هستند و علاقهای به خدمت به عنوان پایگاههایی برای حملات به ایران یا افغانستان ندارند.
سوم، به فرهنگ احترام بگذارید.
جمهوریها فرهنگهای کهنی هستند اما کشورهای نوبنیادند. آنها هنوز در حال تشکیل دولت هستند و به حمایتهای فنی در مسائل متنوع مانند پیوستن به سازمان تجارت جهانی علاقهمندند، اما به تغییر فرهنگ خود برای پذیرایی از خارجیها علاقهای ندارند. و اگر غرب نتواند گرایش به مهندسی اجتماعی خود را مهار کند، همیشه میتوانند با چین که با حزب کمونیستی اداره میشود، اما کمونیسم را صادر نمیکند، معامله کنند.
نگرانی آنها از دفاع از حاکمیت فرهنگی یک واکنش به فرهنگ غربی و سازمانهای غیردولتی مزاحم نیست. در دوران شوروی، مسکو به اسلام در آسیای مرکزی علاقه داشت و برای کنترل آموزش اسلامی و انتصاب امامان در جهت سوسیالیسم انقلابی تلاشهای جدی را انجام داد، زیرا از نفوذ مستمر دین در اتحاد جماهیر شوروی رسمی آتئیست آگاه بود.
چهارم، افغانستان بخشی از آسیای مرکزی است. کشورهای آسیای مرکزی به کاهش تنشها و بیثباتی در منطقه علاقهمندند و این نیاز به توسعه روشهای مشترک برای حفظ صلح در افغانستان همجوار دارد.
برای مثال، راهآهن ترانس-افغانستان، یک اتصال ۳۵۷ مایلی آسیای مرکزی به بنادر دریایی کراچی، گوادر و قاسم پاکستان، یک مشارکت بلندمدت برای تثبیت افغانستان است. علاوه بر کمک به توسعه اقتصاد پایدار افغانستان، این پروژه امیدوار است که هزاران شغل ایجاد کند و پایگاه اجتماعی حمایت از گروههای افراطی در منطقه را کاهش دهد.
ساخت و بهرهبرداری از این کریدور فرصتهایی را برای پیمانکاران آمریکایی، تولیدکنندگان تجهیزات، مهندسان و شرکتهای لجستیکی فراهم خواهد کرد و مشارکت مستقیم یا غیرمستقیم ایالات متحده در این پروژه از ایجاد شغل و درآمد برای کسبوکارهای آمریکایی حمایت میکند که باید مورد استقبال ترامپ قرار گیرد.
و به عنوان جایگزینی برای پروژههای “یک کمربند، یک راه” چین، راهآهن ترانس-افغانستان نیز به متنوعسازی تجارت آسیای مرکزی در بازارهای جهانی و کاهش وابستگی منطقه به پکن کمک خواهد کرد که به منافع درازمدت ایالات متحده خدمت میکند.
“اندرو کوریبکو”، تحلیلگر سیاسی آمریکایی در دانشگاه دوستی ملل در مسکو، اشاره میکند که حتی تکمیل جزئی (به دلیل چالشهای امنیتی در پاکستان) راهآهن ممکن است به جمهوریها کمک کند اگر بتوانند مواد معدنی افغانستان را برای فرآوری در روسیه یا چین منتقل کنند. تکمیل راهآهن نیز میتواند مواد معدنی افغانستان را به بازارهای غربی از طریق بنادر پاکستانی برساند، اما این نیاز به کاهش تحریمهای بانکی و مالی علیه طالبان دارد.
افزون بر ثروت معدنی افغانستان که بیش از یک تریلیون دلار ارزیابی میشود، پنج جمهوری آسیای مرکزی سهم قابل توجهی از مواد معدنی حیاتی جهان دارند از جمله منگنز، کروم، سرب، روی و تیتانیوم. بعضی از این جمهوریها “در بین ۲۰ تولیدکننده برتر جهان برای مواد معدنی حیاتی که برای توسعه تکنولوژی سبز ضروریترند” قرار دارند، طبق گزارش وکلای بریتانیایی هربرت اسمیت فریهیلز.
آسیای مرکزی عمدتاً محصور در خشکی، در ارزیابیهای مربوط به فرصتها و آسیبپذیریهای زنجیره تامین نادیده گرفته شده است، زیرا جهان برای انتقال انرژی برنامهریزی میکند. چین اخیراً صادرات مواد معدنی حیاتی مانند آنتیموان، گالیم و ژرمانیم را که در نیمههادیها، فناوریهای مادون قرمز و باتریهای وسایل نقلیه الکتریکی استفاده میشود، به ایالات متحده ممنوع کرده است، بنابراین ممکن است واشینگتن نیاز داشته باشد که از گفتگوی مواد معدنی حیاتی C5+1 به عنوان راهی برای بازگشت به منطقه برای دسترسی بلندمدت به ثروت معدنی آن استفاده کند.
در نهایت، به موضوع اقتصاد فکر کنید.
ایالات متحده معامله کمی با آسیای مرکزی دارد، اما این منطقه کلیدی برای تجارت شرق-غرب بین اروپا و چین است، همانطور که از زمان ماجراهای مشهور مارکو پولو بوده است.
کریدور میانه، معروف به مسیر حملونقل بینالمللی ترانس-خزر، یک مسیر تجاری است که چین و شرق آسیا را از طریق آسیای مرکزی به اروپا متصل میکند. این مسیر حجم قابلتوجهی را به خود جلب کرده و هدف آن کاهش زمان عبور بین شرق آسیا و اروپا به ۱۲ روز است.
راهآهن چین-قرقیزستان-ازبکستان (CKU) سرانجام در ماه اکتبر شروع به ساخت کرد و به قرقیزستان منزوی کمک میکند “به جهان بیرون برود.” چین همچنین با قزاقستان برای ارتقای زیرساختهای ریلی موجود همکاری میکند و در سال ۲۰۲۲ “حجم بار ریلی بین چین و قزاقستان به ۲۳ میلیون تن رسید که ۲۰ درصد افزایش سالانه داشت.”
اگر دولت ترامپ چنین تمایلی داشته باشد، دو فرصت عمده برای پیوند دادن انگیزههای مبارزاتی واشنگتن به تلاشهای قابلتوجه محیط زیستی در آسیای مرکزی نیز وجود دارد: خشک شدن دریای آرال و انتشار متان در ترکمنستان.
بیابانزایی دریای آرال، اکنون به عنوان بیابان آرالکوم شناخته میشود، اثرات اقتصادی عمیقی بر منطقه داشته است: فروپاشی صنعت ماهیگیری و ایجاد بیکاری گسترده، کاهش کشاورزی و افزایش شوری خاک، به علاوه اثرات بهداشتی نامطلوب شامل افزایش مرگ و میر نوزادان، کندی رشد و کمخونی در کودکان، بیماریهای تنفسی و افزایش موارد سرطانها. سختیهای زیستمحیطی و اقتصادی مردم را مجبور به مهاجرت به دنبال شرایط زندگی بهتر کرده است، منجر به کاهش جمعیت منطقه، کاهش اقتصادی بیشتر و فشار برای مشاغل و مسکن در مراکز شهری شده است.
ترکمنستان یکی از بزرگترین منتشرکنندگان متان است، یک گاز گلخانهای قدرتمند. نشتهای متان از میادین گازی ترکمنستان قابل توجهاند: بیش از ۲.۹ میلیون تن متان، معادل بیش از ۴۰۳ میلیون تن دیاکسید کربن است که بیشتر از میزان سالانه انتشار کربن در بریتانیاست. با توجه به تجربه واشنگتن در کاهش انتشار متان، ایالات متحده میتواند کمک فنی معناداری ارائه دهد.
در حالی که ترامپ به طور منظم از سازمان ملل انتقاد کرده است، اکنون ممکن است به همکاری با دولتهای آسیای مرکزی از طریق صندوق اعتماد چندجانبه امنیت انسانی سازمان ملل برای منطقه دریای آرال، تعهد جهانی متان و آب سازمان ملل برای جریان پول، فناوری و حمایت سیاسی لازم برای کمک به منطقه در ترمیم اثرات نامطلوب این فاجعههای زیستمحیطی فکر کند.
با تشکر از خوانندگان و حامیان ما، رسپانسبل استیتکرفت سال فوقالعادهای داشتهایم. بازسازی کامل وبسایت بخشی به لطف کمکهای سخاوتمندانه به RS و همراهی با نوشتن شگفتانگیز تیم و همکاران بیرونی، به افزایش ۱۳۳ درصدی بازدید صفحههای ماهانه ما کمک کرده است! در ادامه ارائه تحلیل مستقل و تیزبینانه درباره منازعات عمده در اوکراین و خاورمیانه، و همچنین آشفتگی سیاستگذاری در واشنگتن، RS به مکانی مرجع برای خوانندگانی تبدیل شده است که به دنبال جایگزینها و تغییرات در گفتگوهای سیاست خارجی هستند.
ما امیدواریم برای کمک پایان سال خود به RS یک کمک غیرقابلمالیات در نظر بگیرید، چرا که ما برنامهریزی برای راههای جدید برای گسترش پوشش و دسترسی خود در سال ۲۰۲۵ داریم. تعطیلات خود را لذتبخش بگذرانید و به سالی پویا جلو برویم!